سه‌شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۷ - ۰۸:۲۸
۰ نفر

دکتر مهدی عباس زاده: کانت، مفهوم علیت را از 2حیث فلسفی و فیزیکی بررسی می‌کند.

در بحث از علیت به لحاظ فلسفی، کانت نسبت به هیوم پیشرفتی دارد. کانت علیت را به قالب‌های ماتقدم ذهنی یعنی مقولات فاهمه، ارجاع داد؛ زیرا حقیقت این است که انسان، علیت را می‌فهمد و ظاهرا قبل از مواجهه با پدیدارها با مفهوم آن آشنایی دارد. بدین‌لحاظ، مقوله علیت نیز یکی از مقولات ماتقدم فاهمه است. «مقولات فاهمه، شرایط پیشینی معرفتند، یعنی شرایط پیشینی امکان مورد تفکر قراردادن اعیان هستند و این اعیان تا مورد تفکر قرار نگیرد، نمی‌توان واقعا گفت که مورد معرفت قرار گرفته‌اند.» هر یک از مقولات، مطابق یکی از احکام یا اعمال منطقی هستند؛ براین‌اساس، از حیث «نسبت» در مقابل «حکم شرطیه» مقوله علیت قرار دارد: «اما این نکته را نیز باید مدنظر داشت که اطلاق هر یک از مقولات فاهمه و از جمله مقوله علیت بر داده‌های حس نیازمند حلقه رابطی است که در قوه مخیله وجود دارد و عبارت است از شاکله.

براین‌اساس، دو شاکله مقوله علت، امر واقعی است که هرگاه عرضه شود همیشه چیز دیگری از پی آن می‌آید. لذا عبارت است از توالی کثرات تا آن‌جا که این توالی تابع قاعده‌ای باشد.»  این بدان معنا است که مقوله علیت، آنگاه بر پدیدارها اطلاق می‌شود که «به وسیله مخیله به‌صورت شاکله درآید و مستلزم توالی منظم در زمان باشد.» از سوی دیگر، به‌نظر کانت، فاهمه پاره‌ای اصول ماتقدم تولید می‌کند که شرایط امکان تجربه عینی و استفاده عینی از مقولات و از جمله مقوله علیت هستند.

در مقابل مقوله علیت این اصل ماتقدم (یا به تعبیر کانت، تمثیل) وجود دارد که « تمامی تغییرات برحسب قانون رابطه علت و معلول، صورت می‌گیرد.»  باید خاطرنشان کرد که این اصل ماتقدم گرچه از نسبت‌ها خبر می‌دهد لیکن جزء مجهول را معلوم نمی‌کند. این اصل ماتقدم صرفا به ما می‌گوید که هر معلول معینی باید علت ایجاب‌کننده‌ای داشته باشد، لیکن حتی اگر معلول را هم داشته باشیم، نمی‌توانیم با این اصل ماتقدم، علت را کشف کنیم.

حاصل این‌که، مقوله علیت مانند سایر مقولات فاهمه، صرفا بر محتوای تجربه یعنی فنومن یا پدیدار، قابل اعمال است و لذا به‌خودی خود، معرفت‌زا نیست. بنابراین، تجربه در عالم خارج، چیزی به نام علیت را به ما نمی‌دهد؛ بلکه علیت، به نحو ماتقدم در فاهمه وجود دارد.اما علیت به لحاظ فیزیکی نزد کانت دارای جایگاه ویژه‌ای است.

به‌نظر کانت قوانین فیزیک نیوتن در عالم خارج، دارای کلیت و ضرورت است. این کلیت و ضرورت البته دارای تقدم و تأخر زمانی است، لذا کانت بحث زمان و تقدم و تأخر زمانی را مطرح می‌کند تا علیت به لحاظ فیزیکی را تبیین کند. لذا چنان‌که بیان شد مقوله علیت، مانند سایر مقولات آن‌گاه که بر محتوای تجربه (فنومن، پدیدار) یعنی طبیعت محسوس و بالطبع، امور مشروط، اعمال شود، معرفت‌زا و درعین حال بسیار مفید و لازم است. قوانین فیزیک نیوتنی، حاصل این تلاقی ذهن و عین هستند و لذا واقعی‌اند. اما اگر عقل، از حیطه تجربه فراتر رفته (یعنی به حوزه نومن، شیء فی نفسه)، به‌دنبال کشف امر نامشروط برآید، نه تنها معرفتی حاصل نمی‌شود، بلکه مغالطات فراوانی نیز در این‌جا پدید می‌آیند.

لذا اصل علیت به مثابه راهنمایی می‌تواند عمل کند که آن‌گاه که در طبیعت، تغییر معینی روی می‌دهد، ما به‌دنبال علت معینی برویم، اما نقد مشهوری بر تصور کانت از علیت، وارد شده است: کانت آن‌گاه که از نومن یا شیء فی نفسه سخن می‌گوید، تصدیق می‌کند که نومن، وجود دارد.

 حال این سؤال مطرح است که رابطه میان فنومن و نومن چیست؟ پاسخ کانت این است که نومن، آن است که فنومن را باعث می‌شود. لذا می‌بینیم که مفهوم علیت به قبل از فنومن، یعنی به عرصه نومن انتقال یافت، حال آن‌که کانت علیت را صرفا در حیطه فنومن، قابل اعمال می‌داند. لذا این یک تناقض است. درمجموع می‌توان چنین اظهارنظر کرد که کانت، نتیجه منطقی مباحث تجربه‌گرایان درباب علیت و به یک معنا نقطه اوج آنهاست.

کد خبر 53231

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز