همشهری آنلاین_ شهره کیانوشراد: «آنا قزوهانیان» هنرمندی است که تلاش میکند با حکاکی روی تنه خشک شده درختان، مجسمههای چوبی را مهمان چشمهای رهگذران کند. او از شاگردان استاد «جمشید مرادیان» است و تاکنون در چند اثر هنری با او همکاری داشته است. جغد دزاشیب یکی از کارهای قزوهانیان است که طرحش را سال ۱۳۸۸ به شهرداری ارائه داد و بعد از تأیید بهصورت انفرادی روی تنه درخت خشک شده مقابل انجمن خوشنویسان دزاشیب حکاکی کرد. به بهانه ترمیم این جغد ۱۰ ساله با قزوهانیان درباره هنر خیابانی و حس تعلق اهالی به آثار هنری گفتوگو کردهایم.
پیشنهاد استفاده از تنه خشک شده درختان برای نخستین بار از طرف چه کسی مطرح شد و آیا قبل از آن هم از تنه درختان برای آثار هنری استفاده میشد؟
تا جایی که من میدانم استاد جمشید مرادیان مبدع این حرکت بودند. این کار با ۲ تنه خشک در خیابان کچویی محله درکه، آغاز و بعد در محلههای دیگر هم اجرا شد. از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۸ شاگرد استاد مرادیان بودم و بعدها بهعنوان دستیارشان در پروژههای شهری، باغموزه هنرهای ایرانی در چهارراه حسابی، افتتاحیه گالری باران و سمپوزیوم چوب و احساس در بوستان جمشیدیه با استاد همکاری میکردم. استاد مرادیان برگزارکننده نخستین سمپوزیوم چوب در ایران بود و هنرمندان میتوانستند با حضور در این سمپوزیوم آثار هنری با چوب را در ملأعام خلق کنند.
ساخت مجسمه خیابانی با سختیهایی همراه است. در هوای آزاد کار کردن و سرما و گرما را تحمل کردن و از طرفی هم باید شنونده حرفها و نظرات آدمهایی باشید که از کنار شما رد میشوند. در کنار همه این سختیها، کار در خیابان چه ویژگیهای مثبتی دارد؟
شناخته شدن آثار هنری برای هنرمند خیلی مهم است. هنرمند اگر کارهای هنری را در معرض بازدید قرار ندهد، هیچوقت نگاه نقادانهای را تجربه نخواهد کرد، کار دیده نمیشود و پیشرفتی هم به وجود نمیآید. وقتی کار هنری در گالری به نمایش گذاشته میشود عده محدودی از آن بازدید میکنند اما هنر خیابانی این فرصت را برای هنرمند به وجود میآورد که افراد بیشتری آن را تماشا کنند. چالش جذابی است و من تجربه خوشایندی از کار هنری در ملأعام داشتهام.
در محلههایی مثل دزاشیب و تجریش هنگام کار روی تنه درخت، اهالی که از آن مسیر عبور میکردند هر روز نظارهگر این پروژه بودند. به نظرم آنها هم به اندازه من در شکلگیری آن هنر سهیم بودند. گاهی میگفتند که مثلاً چرا دارید با درخت این کار را میکنید و آسیب میزنید. برای آنها توضیح میدادیم که درخت خشک شده و خیلی طبیعی است که قطع شود و از بین برود و ما در حال انجام کار هنری روی تنه درخت هستیم تا این درخت در این خیابان بماند. اغلب رهگذران تشویق میکردند و ارتباط صمیمانهای بین ما برقرار میشد. این ارتباط برای من خوشایند بود. یکبار هنگام کار روی جغد دزاشیب، خانمی اصرار داشت که پولی را به من بدهد. توضیح دادم که من پول نمیگیرم و میتوانند این پول را به دست نیازمند برسانند. تیرماه امسال که در حال ترمیم این جغد بودم، برای خیلیها مهم بود که جغد به شکل اولیه که بچهای در شکمش حکاکی شده بود ترمیم شود.
سال ۱۳۸۸ که در حال ساخت جغد دزاشیب روی تنه درخت خشک شده مقابل انجمن خوشنویسان بودم از آن مسیر کارگران افغانستانی خیلی تردد داشتند. آنها فکر میکردند که من میخواهم درخت را از بیخ بکنم و توانش را ندارم. افراد مختلفی هر روز به من میگفتند خب چراداری این تنه درخت را با چکش تکه تکه میکنی؟ پیشنهاد کمک میدادند و من توضیح میدادم که قرار نیست تنه درخت را قطع کنم. جالب بود که یکی از همین کارگران به شاگرد من تبدیل شد. هر روز مقداری گِل میآورد و من حجم کار میکردم. خیلیها رد میشدند و نظر میدادند. به هرحال وقتی من قبول میکنم در خیابان کار کنم باید این ظرفیت را داشته باشم تا نظرات مردم را بشنوم. در مجموع کار هنر در خیابان از نظر ارتباط با مردم تجربه خوبی است.
اینکه افراد ثابتی هر روز در روند این تغییر قرار میگیرند تا چه اندازه میتواند به حفظ اثر هنری کمک کند؟
آدمهای ثابتی که اهل یک محله هستند هر روز این درخت را دیدهاند و آن را بخشی از شناسنامه محله خود میدانند. وقتی میبینند که قرار است با تنه خشک درخت، کار هنری برای محلهشان انجام شود و هر روز در روند این کار قرار میگیرند، حس مالکیت ویژهای نسبت به آن کار دارند. خیلیها از آثاری که آسیب میبینند متأثر میشوند و ابراز ناراحتی میکنند که چرا به موقع متوجه نشدند. وقتی کار در خیابان نصب میشود با فضای گالری متفاوت است. با شرایط اقلیمی متفاوتی روبهرو میشود و بخشیهایی از آسیب دیدنها طبیعی است وکاری نمیتوان انجام داد. گاهی هم کار هنری متأثر از تبعات خشم و شادی و احساس رهگذران میشود. اما حس تعلق اهالی به آثار هنری که در محلهشان خلق و نصب میشود مهمترین ویژگی است که هنرمند را به ادامه کار ترغیب میکند.
تأثیر آثار هنری در تلطیف فضای هنری شهر چگونه است و مدیران شهری در این زمینه چه نقشی دارند؟
آثار هنری فضای شهر را دلنشینتر میکنند و در کشورهایی که کوچهها و خیابانهای شهرشان را با آثار هنری زیباسازی میکنند، تمرین بصری مردم برای دیدن آثار هنری خیلی بیشتر است. البته در تجربهای که از زندگی درکانادا دارم متوجه شدم که سهم مردم با مسئولان تقریباً موازی است. شهروندان مصرفکننده صرف نیستند. آنها هم در پاک نگهداشتن کوچه و خیابان و در ایجاد فضای سبز سهیم هستند. مدیران شهری هم توجه و امکانات لازم را در اختیار شهروندان قرار میدهند. زیباسازی شهر با استفاده از هنر، فضا را به شدت دلنشین میکند و نباید از حق بگذریم که در این زمینه فرهنگسازی شده است. امیدوارم که در تهران هم این اتفاق بیفتد و اثر هنری بیشتر از این به میان مردم بیاید. معتقدم که هنرمندان هر محله حاضرند با شهرداری در این زمینه همکاری کنند، طرحهایی را ارائه بدهند تا محلهها زیباتر شود و در این صورت حس تعلق اهالی هم نسبت به یک اثر هنری بیشتر خواهد شد.
پیشنهاد حکاکی جغد روی تنه درخت خشک شده در محله دزاشیب از طرف چه کسی مطرح شد؟
تنه خشک شده این درخت در مسیر رفتوآمد من قرار داشت. پیشنهادم را با شهرداری منطقه مطرح کردم اما وقتی ماکت جغد را ارائه دادم به دلیل باوری خرافی که برای شوم بودن جغد وجود داشت، با این طرح مخالفت شد. رفت و آمدهای زیادی به شهرداری داشتم. چند مقاله بردم تا بتوانم فلسفه خوش یمن نماد خرد بودن جغد را توضیح بدهم و بالاخره توانستم مجوز را بگیرم. کار را همان سال ۱۳۸۸ شروع کردم. بعد از تأیید طرح، هیچ مداخلهای از طرف شهرداری صورت نگرفت. در طول این چند سال ۲ بار دیگر هم این کار را ترمیم کرده بودم. آخرین بار ماه گذشته ترمیم شد و خداروشکر که این جغد هنوز زنده است و خرد و لبخند را به رهگذران هدیه میدهد. تعامل بین شهرداری و هنرمندان هر محله میتواند به زیباتر شدن محلهها کمک کند و امیدوارم برای تلطیف فضای شهر، تعداد آثار هنری در خیابانها، بوستانها، ایستگاههای مترو بیشتر و بیشتر شود.
نظر شما