و اساسا مفهوم بنیادی هر نظام آموزشی، پیشرفت تحصیلی است، اما افت تحصیلی در میان دانشآموزان هر سال به صورت مردودی یا بازماندن از تحصیل بخش زیادی از استعدادهای بالقوه انسانی را تلف و از لحاظ اقتصادی و تربیتی نیز خساراتی را به خانوادهها و جامعه وارد میکند.
شکست یا افت تحصیلی از بدو پیدایش نظام آموزش و پرورش اجباری بروز کرده و همواره تاملات زیادی هم روی آن انجام شده است. در یک بیان ساده، افت تحصیلی، شکستی است که برای نظام آموزشی در جهت دستیابی موثر به اهداف و برنامههای آموزشی حاصل میشود؛ به بیانی دیگر عدم موفقیت فراگیران در دستیابی به حداقل معیارهایی است که به وسیله نظام آموزشی در نظرگرفته شده است. این نوع شکست معمولاً به مردودی یا تکرار پایه یا ترک تحصیل زودرس میانجامد.
امروزه در افت تحصیلی فقط با گروه مردودین سروکار نداریم بلکه آن گروه هم که بدون کسب تواناییهای علمی و عملی لازم از یک مرحله تحصیلی عبور میکنند در زمره افت کردهها به حساب میآیند. آن گروه هم که با ارفاق و فشار و یا استفاده از آئیننامهها و قوانین از یک مرحله تحصیلی بدون داشتن توانایی علمی لازم عبور میکنند را باید در این گروه قرار داد.
اینگونه افت را میتوان «افت پنهان» نامید که اصولاً در آمار و ارقام هم نمیآیند و در نظام آموزشی ما سهم بالا و بلکه بیشتری نسبت به مردودین و ترک تحصیلکردهها را دارند. از آن جایی که انسان یک موجود اجتماعی است و عوامل متعددی در پرورش و تربیت او دخالت دارند لذا در زمینه تحصیل او هم (رشد و پیشرفت یا افت) عواملی دخیل هستند. در اوایل قرن بیستم گمان میشد که کمبودهای ذهنی تنها عامل افت تحصیلی است ولی چند دهه بعد به عوامل دیگری مثل خانواده توجه کردند و بالاخره به خود نظام آموزشی هم به عنوان یک عامل شکست توجه شد.
عوامل موثر در افت تحصیلی به 4 دسته تقسیم میشود:
1 - عوامل فردی
2- عوامل خانوادگی
3- عوامل اجتماعی
4- عوامل مدرسهای
خانواده کوچکترین واحد یا نهاد اجتماعی به حساب میآید و سلول اولیه و اساس تشکیل دهنده جامعه است. سلولهای سالم جامعه پویا را به وجود میآورند. بیش از 50 درصد شخصت افراد در جامعه شکل میگیرد و محیط خانواده اولین محیط طبیعی کودک است که در آن یادگیری های نخستین خویش را آغاز میکند. چگونگی این محیط همه دوران زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد.
در بررسی عامل خانواده به موارد زیر اشاره میشود:
- نحوه و میزان ارتباط والدین با یکدیگر
- نحوه و میزان ارتباط والدین با فرزندان
در شرایط فعلی جامعه غالباً به دلیل شاغل بودن و چند پیشه بودن اولیاء، حتی والدینی هم که آگاهیای از برقراری ارتباط دارند، فرصت کافی برای این امر را پیدا نمیکنند.
- توقعات آرمانی والدین از فرزند بدون توجه به واقعیات که خود ناشی از ناکامیهای خود یا رقابت فرزندانشان با همسالان خود است.
- نبودن شرایط مناسب برای مطالعه و یادگیری در خانه
- تلاش نادرست والدین در کمک به دانشآموزان (وابسته کردن آنها به خود و سپس به معلم خصوصی)
از آنجایی که نظام تعلیم و تربیت تأثیر گرفته از آداب و رسوم و فرهنگ و مسائل اجتماعی است ولی این نکته را هم باید در نظر داشت که در هر جامعه انعکاسی از مبانی و اصول و روشهای تعلیم و تربیت جاری وگذشته مشاهده میشود. در واقع به دلیل در هم تنیدگی این دو عامل (جامعه و مدرسه) میتوان آنها را با هم بررسی کرد ولی به جهت گستردگی هر کدام ما جدا به بررسی میپردازیم.
مهمترین عامل توفیق یا افت تحصیلی را در داخل خود نظام آموزشی باید پیدا کرد ولی معمولاً در بررسیها چندان توجهی به آن نمیشود، بهخصوص زمانی که بررسی افت تحصیلی از طرف خود مراکز آموزشی انجام شود که اصولاً مسائل آموزشگاهی دیده نمیشود.
آموزشوپرورش امروزه در سطح جهانی اگر چه رشد کمی قابل توجهی داشته است ولی از جهت کیفیت چندان توفیقی نداشته (هم از بعد آموزشی و هم از بعد تربیتی) و این نتیجه را از خشونتها و مشکلات روانی، سردرگمی جوانان و پائین بودن سطح علمی آنها میتوان دریافت. در مدارس ما تنها اندکی از آنچه یک فرد به آن نیاز دارد آموزش داده میشود و دانشآموزان تنها اندکی از آنچه را که تعلیم داده میشود یاد میگیرند و در آینده هم تنها اندکی از آنچه را که به یاد سپردهاند به کار میبرند.
این در شرایطی است که کتاب درسی اولین، عمومیترین و محوریترین ابزار کار معلم است ولی خود مشکلاتی در پیشرفت تحصیلی ایجاد میکند. تغییرات متوالی کتب درسی، حجم زیاد کتب و بیارتباطی بسیاری از مطالب آن با زندگی دانشآموزان از اموری است که آنان را بیرغبت به تحصیل میکند.
- بیتناسب بودن بعضی مواد درسی با رشته تحصیلی از موارد کسالتآور برای دانشآموز محسوب میشود. آنچه که فعلاً باید بر آن تکیه کرد این است که به آنها آموزش دهیم این مطالب به عنوان اطلاعات عمومی برای آنان مفید است و خواندن همین مباحث و یادگیری آن یک فعالیت ذهنی است که به تقویت فکر آنان کمک میکند، همچنین محیط مدارس غالباً کسالتآور است و باعث نشاط دانشآموز نمیشود.کمبود فضا، جای تحرک و فعالیت برای دانشآموز نمیگذارد و در نتیجه او با انرژی سرکوب شده باید در کلاس نشسته و درس بخواند.
نظام ارزشیابی
امروزه آنچه که تعلیم و تربیت نامیده میشود صرفاً معلومات انباشته شده است و تفکر به حل مسئله سهمی در نظام آموزشی ندارد. شیوههای ارزشیابی از آموختهها که تنها به محفوظات محدود شده است، فقط به بخشی از مغز انسان یعنی حافظه تاکید دارد و ارزشیابی هم تنها به پاسخهای مشخص و ثابت عنوان شده در کتاب به سئوالات خاص منجر میشود.
مسئله دیگر اینکه امروزه نمرهها به صورت ارزشهای اخلاقی درآمدهاند. نمره خوب یعنی رفتار خوب و نمره بد یعنی رفتار بد؛ آنهم نمرهای که از محفوظات کسب شده باشد. در نتیجه این امور روحیه مطالعه و پژوهش نیز رنگ میبازد.
علاوه بر اینها به استاندارد نبودن سئوالات امتحانی، اعمال سلیقه در نمره دادن،ارائه آمار و ارقام و امتیازات و ارزشهایی که به این آمارها و درصدها داده میشود نیز میتوان اشاره کرد.
عوامل روانشناختی
البته در بررسی افت تحصیلی میتوان به مبانی روانشناختی هم اشاره کرد:
- شرایط فیزیولوژیک دانشآموز: که معمولاً مورد غفلت قرار میگیرد مانند ضعفهای جسمی و بینایی، شنوایی، گرسنگی و سوءتغذیه و ...
- شرایط روانی- حرکتی دانشآموز: که میتوان به بیماری صرع، لکنتزبان و معلولیتهای حرکتی توجه کرد.
- شرایط اقتصادی: معمولاً کسانی که در محرومیت اقتصادی به سر میبرند بیشتر با افت تحصیلی مواجه هستند.
- شرایط عاطفی و روانی: آنها که از نظر روانی رشد یافته باشند شرایط تحصیلی بهتری دارند تا کسانی که دچار مشکلات روانی از قبیل ناسازگاری،اعتماد به نفس پائین،کمرویی و افسردگی هستند.
بحثهای متفاوتی که همواره درباره افت تحصیلی انجام میشود بیانگر اهمیت و خطرساز بودن آن است و در نتیجه ضرورت برنامهریزی جهت کاهش و حذف آن را نشان میدهد و البته برای تمام عوامل دخیل باید برنامه اساسی و زیربنایی داشت. در غیر اینصورت با بخشنامه و آئیننامه، برگزاری امتحانات مکرر و ایجاد فرصتهایی که برای گذر از هر دوره تحصیلی ایجاد میشود، نمیتوان از افت تحصیلی پیشگیری کرد، بلکه بیشتر به افت پنهان روی آوردهایم که خطرناکتر است چرا که چشم خود را روی مشکل بستهایم.
تا زمانی که آمار و ارقام و درصدهای قبولی ملاک بسیاری از ارزشها و کسب امتیازات است نمیتوانیم اقدام مفیدی داشته باشیم. لذا نیازمند یک انقلاب آموزشی همهجانبه هستیم که ابعاد آن معلم، دانشآموز، کتبدرسی، مدارس و عوامل فرهنگی جامعه را در برمیگیرد.
ارتقای سطح علمی دبیران، کمکردن حجم کتابهای درسی،ارزشدادن به نوع مدرک تحصیلی در احراز شغل، برگزاری امتحانات استاندارد و حضور مشاوران متخصص در مدارس از جمله مواردی است که در صورت توجه میتواند به کاهش افت تحصیلی کمک کند.