آلیس میلر که سال‌ها در حوزه روانکاوی فعالیت کرده است، از رنج‌هایی می‌گوید که ما در کودکی کشیده و آسیب‌هایی که در این دوران دیده‌ایم. اینکه چطور پس زدن احساساتمان در کودکی ما را در بزرگسالی در مواجهه با آنها گیج و سردرگم کرده است.

آلیس میلر

به گزارش همشهری آنلاین، کتاب «دلهره‌های کودکی؛ در جستجوی خود واقعی» نوشته آلیس میلر، روانکاو سوئیسی-لهستانی است. او پس از ۲۰ سال کار در حوزه روانکاوی، از نقاشی‌هایی که از کودکیش به جا مانده بود، توانست کودکی خود را بازیابد. بعد از آن، اعتبار نظریه‌های روانکاوی را زیر سوال برد، از عضویت در انجمن بین‌المللی روانکاوی استعفا کرد و در ۱۹۹۵ تغییراتی در کتاب پرفروشش، دلهره‌های کودکی، به وجود آورد و ویراست تازه‌ای از آن منتشر کرد. 

میلر در مقدمه دلهره‌های کودکی، از نامه‌هایی گفته که از خوانندگان کتاب دریافت کرده است. خوانندگانی که اعتراف کرده‌اند این کتاب، کلیدی به آن‌ها داده تا بتوانند درهایی را باز کنند که سال‌های سال بسته مانده بود. درعایی که به زندگی گذشته آن‌ها و به کودکیشان گشوده می‌شد. کتاب، احساسات فروخورده خوانندگان را در برابرشان روشن کرده و آن‌ها را در برابر خودشان نشانده است. میلر می‌گوید واکنش‌هایی که از فرهنگ‌های مختلف دریافت کرده و تشابهشان، او را به این نتیجه رسانده که کتابش بر دردی جهانی دست گذاشته، نه فقط چیزی که در تمدن غربی می‌گذرد. دردی که از زخم‌های روحی در سال‌های اولیه زندگی و سرکوب آن‌ها ناشی می‌شود و این سرکوب، شخصیت کودک را در آینده شکل می‌دهد.

آلیس میلر معتقد است که این مصیبت همه انسان‌هاست: اینکه همه ما در کودکی تلاش می‌کنیم خواسته‌های گفته و ناگفته والدینمان را برآورده کنیم. چه منطقی باشند و چه غیرمنطقی. این جریان، ما را به سویی برده که نیازها و احساسات واقعی خودمان را سرکوب کنیم و در زندگی بزرگسالی این مسئله، مانند هدایت کشتی بدون قطب‌نما است. اگر خودمان و احساساتمان را نشناسیم و ندانیم چه می‌خواهیم، در بزرگسالی هم تحت تاثیر انتظاراتی زندگی می‌کنیم که در دوران کودکی به ما تحمیل شده‌اند، و ما به خاطر توهم عشق برآورده‌شان کردیم.

امروزه هر کسی بخواهد می‌تواند به دوران کودکی سرکوب‌شده خود دسترسی پیدا کند و میلر این را چیز تازه‌ای می‌داند. میلر معتقد است که روانکاوی که توسط فروید پایه گذاشته شد، اتفاقا راهی بوده که مخصوصا زخم‌های دوران کودکی را پنهان کند. میلر می‌گوید: «فروید با گمانه‌زنی‌های تاییدنشدنی و انکار وجود راهی قابل اطمینان برای رسیدن به حقایق دوران کودکی می‌کوشید با ترس‌هایش از آسیب‌های دوران کودکی خودش کنار بیاید. در نتیجه با این‌ کار پیشرفت ما را در شناخت خودمان و فعالیت درمانی موثر، صد سال عقب انداخت.» 

میلر نه تنها فروید، بلکه یونگ و بسیاری دیگر از روانکاوان صاحب روش را زیر سوال می‌برد. او معتقد است ما از نظر ژنتیکی طوری برنامه‌ریزی نشده‌ایم تا سوءرفتارها را در دوران کودکی تحمل کنیم. اگر حیوانات نخواهند از بچه‌های خود مراقبت کننده، آن‌ها را می‌کشند ولی هرگز چندین سال شکنجه‌شان نمی‌کنند. به گفته میلر، ما ساز و کاری طبیعی برای کنار آمدن با سوء رفتارها نداریم و همچنین نمی‌توانیم آن‌ها را از بدنمان پاک کنیم، چرا که هر اتفاقی در زندگی ما می‌افتد، به صورت اطلاعات در سلول‌های ما ثبت می‌شود. طبیعت در مقابل این توانایی را به ما داده تا زمانی که سوء رفتار تحمل‌ناپذیر شد، خود را در برابر آن بی‌حس کنیم. ما به کمک سرکوب و انکار در برابر مرگ از خود دفاع می‌کنیم. اما سرکوب ناآگاهانه در کودکی به شکل خطرناکی در سلول‌های ما انباشته می‌شود و ما را در بزرگسالی به سوی فعالیت‌هایی مخرب می‌کشاند، حتی اگر واقعا مایل به انجام این کارها نباشیم.

به اعتقاد میلر، روش‌های درمانی تنها زمانی راه‌حل‌های سودمند و پایدار ارائه خواهند داد که ابتدا واقعیت گذشته ما را برایمان روشن کند و سپس آن را برای بقیه عمر در دسترس ما قرار دهد. ما تنها اگر امروز، فردا و همیشه با آغوش باز پذیرای احساسات مدام در حال تکامل خود باشیم و ابزارهای لازم برای درک آن‌ها را در اختیار داشته باشیم می‌توانیم سلامت و شفافیت و استقلال به دست بیاوریم و حفظشان کنیم.

کتاب دلهره‌های کودکی؛ جستجوی خود واقعی، توسط امید سهرابی نیک ترجمه شده و نشر نو امسال پنجمین چاپ آن را روانه کتاب‌فروشی‌ها کرده است.

کد خبر 537702

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha