همشهری آنلاین_ زهرا بلندی: پذیرش دیگر نیامدنش داغ بزرگی است که بر دل اهالی این خانه سنگینی میکند. اینجا خانه شهید «مرتضی حیدری» است. آتشنشان ۳۷ساله و فداکار ایستگاه۹۱ سازمان آتشنشانی که چندی پیش در جریان عملیات اطفای حریق یک باب مغازه در خیابان صابونیان به شهادت رسید. گفتوگوی ما با خانواده این شهید را در ادامه میخوانید.
حوزه عملیاتیاش منطقه۱۲ و محل سکونتش خانیآبادنو است. برای آشنایی با خانواده شهید آتشنشان «مرتضی حیدری» تا انتهای یکی از کوچههای خیابان میعاد میرویم. دورتا دور ساختمان ۴طبقه با عکسهای او و بنرهای متعدد عرض تسلیت پوشانده شده است. همسر و فرزند شهید، مادر، خواهر و برادرش، همگی در این ساختمان زندگی میکنند. ساعت ۱۱ است وآقایان در خانه حضور ندارند، اما همه بانوان برای میزبانی از ما در منزل مادر شهید دورهم جمع شدهاند. سکوت اتاق را فراگرفته. با دیدن عکسهای شهید در گوشه و کنار خانه مادر، اتفاق تلخ پنجشنبه دوم مرداد در ذهنمان مرور میشود. شبی که مرتضی حیدری شیفت بود و با وقوع آتشسوزی در یک فروشگاه بلور و کریستال و لوازم خانگی در خیابان صابونیان همراه همکارانش به محل حادثه اعزام میشود. او بهرغم مجهز بودن به کلاه، دستکش، البسه، دستگاه تنفسی و... از روی کفی بالابر اجناس که در طبقات بالا قرار گرفته بود، به زیرزمین و کانون اصلی آتش سقوط میکند. با وجود انتقال فوری او به بیمارستان درنهایت فوت شده و نامش بهعنوان شهید سازمان آتشنشانی ماندگار میشود. پیش از همه مادر لب به سخن میگشاید و با صدایی آکنده از بغض میگوید: «مرتضی از کودکی عاشق انجام کارهای سخت و کمک به دیگران بود. از همان روزها به واسطه شغل پدرش که رانندگی خودروهای سنگین بود، به این حرفه علاقه پیدا کرد. خیلی کمسن بود که کنار دست پدرش در کامیون مینشست و به همین دلیل خیلی زود رانندگی را یاد گرفت.» مادر با اشاره به اینکه بزرگترین آرزوی جوانی پسرش ورود به سازمان آتشنشانی بود، میگوید: «سال۱۳۸۶ برای شرکت در آزمون ورودی سازمان آتشنشانی اقدام کرد. برای قبولیاش در آزمون نذر حضرت علی اکبر(ع) کرده بودم. نامش جزء نخستین لیست قبولی نبود، اما در لیست ذخیره انتخاب شد و سپس تیر سال۱۳۸۸ نذرم ادا و فعالیتش در این سازمان آغاز شد.» مادر اشک در چشمانش حلقه زده و درحالیکه تلاش میکند عکسهای اخیر مرتضی را در تلفن همراهش پیدا کرده و به ما نشان دهد، میگوید: «با وجود اطلاع کاملی که نسبت به مخاطرات این شغل داشتیم، اما هیچوقت برای ورود او به این کار مخالفت نکردیم و مشوقش بودیم. پسرم با پشتکاری که داشت، تحصیلاتش را تا فوقلیسانس ادامه داد.»
«تاج محمدعلی» با بیان اینکه ۲روز قبل از شهادت پسرش، مدام در حیاط، راهرو، آسانسور و... با او روبهرو میشد، میگوید: «در مأموریتهای مختلف حضور داشت، اما هیچوقت برای ما از جزئیات آن چیزی تعریف نمیکرد تا ناراحت نشویم.» سپس آهی کشیده و ادامه میدهد: «زمانه طوری چرخید که با شهادت خودش در یک عملیات، جزئیات زحمات بیدریغ آتشنشانها در حین انجام وظیفه را به چشم ببینیم. پذیرش جای خالی پسرم واقعاً سخت است، اما خوشحالم که در راه دفاع از جان همنوعانش به شهادت رسید و راضی هستم به رضای خدا.»
- لیاقتش شهادت بود
«مهدیار» پسر ۷ساله شهید مرتضی حیدری است که دیرتر از همه به جمع اضافه میشود. لباس فرم آتشنشانی پدرش را آنقدر مرتب به تن کرده که انگار برای قد و قواره خودش دوخته شده است. با صدای بلند به جمع حاضر سلام میکند. کنار مادرش ایستاده و تنها حرفی که درباره پدرش به زبان میآورد این است: «به پدرم افتخار میکنم و میخواهم مثل او قهرمان باشم.»
«عطیه خلج مؤذن» همسر شهید حیدری با آرامش خاصی در کنارمان نشسته، اما بیقراری در چشمانش موج میزند. او با اشاره به اینکه باورم نمیشود دیگر مرتضی نیست، میگوید: «آشناییام با او به روزهایی برمیگردد که در دورههای آتشنشان داوطلب بانوان شرکت میکردم تا دورههای کار در ارتفاع و اطفای حریق را بگذرانم. روزی که در یکی از همایشهای مربوط به این دوره شرکت کرده بودم با مرتضی آشنا شدم و پس از آن خانوادهاش به خواستگاریام آمدند.» خلج مؤذن دربارهمنش همسرش میگوید: «بسیار خانواده دوست و مهربان بود. من با حضور او احساس میکردم خوشبختترین زن روی زمین و مهدیار هم صاحب بهترین پدر دنیاست. در رشته ورزشی شنا و والیبال مهارت داشت و همراه همیشگی مهدیار برای تفریح بود. همیشه بابت داشتنش خدا را شکر میکردم، ولی عاقبت اینگونه شد. بعد از ۹سال و نیم زندگی مشترک در کنار یکدیگر ۲۸روز پیش پرکشید و رفت.» او درباره فعالیتهای آتشنشانی همسرش میگوید: «ابتدا در ایستگاه یک آتشنشانی حسنآباد فعالیت میکرد و بعد از ازدواجمان به ایستگاه۹۱ شوش انتقالی گرفت.» او با بیان اینکه نسبت به تمام مخاطرات و سختیهای شغل همسرش آگاهی کامل داشته، میگوید: «یکبار در یک حادثه آتشسوزی در قطاری پر از دود، گیر کرده بود. خودش هم ترسیده بود. میگفت براثر دود شدید راهم را گم کرده بودم، اما در آن دود احساس کردم مهدیار صدایم میکند. برگشتم و دیدم نوری است که من را به راه خروج هدایت میکند تا نجات پیدا کنم. بعد از آن اتفاق، همیشه حین خروج از خانه به مهدیار میگفت برای بابا دعا کن. رفتنم با خودم و برگشتم با خداست.» همسر شهید آهی کشیده و با اشاره به آخرین روز عملیاتش میگوید: «شیفتکاری همسرم بود و من و مهدیار هم در منزل مادرم بودیم. آخرین پیامی که از او دریافت کردم، ساعت ۱۹ بود و بعد از آن هرچقدر زنگ زدم و پیام دادم، جوابم را نداد. با خودم میگفتم حتماً نماز صبح جوابم را میدهد تا اینکه متوجه شدم چه اتفاقی افتاده است.» اشک از چشمانش سرازیر شده و به آرامی میگوید: «تنها چیزی که میتواند التیام حال این روزهایم باشد، این است که همسرم جانش را برای نجات جان همنوعانش فدا کرد و تا ابد نامش ماندگار خواهد بود. لیاقتش شهادت بود.»
- ردپای شهید آتشنشان در کار خیر
همبازی و همراز روزهای کودکی و جوانی مرتضی هم در جمع حضور دارد. خواهری که ۵سال از برادر شهیدش بزرگتر است و با وجود دلبستگی عمیق به او، نسبت به بقیه آرامش بیشتری دارد. «آزاده حیدری» ابتدا با یادآوری روزهای کودکیشان میگوید: «باوجودی که کوچکترین فرد خانواده بود، اما همیشه حواسش به همه بود. از کودکی مثل کوه پشتم بود و در حضورش هیچوقت احساس تنهایی نمیکردم.» خواهر شهید به روزهایی اشاره میکند که برادرش تلاشهای زیادی برای ورود به سازمان آتشنشانی داشته و میگوید: «از کودکی عاشق ماشین بازی بود. حین بازی هم صدای زنگ خطر درمی آورد و دوست داشت بهعنوان تیم امداد، خود را برای کمک به مجروحان در حوادث برساند. براساس همین عشق و علاقه کودکی سختیهای زیادی را پشت سر گذاشت تا در سازمان آتشنشانی استخدام شود. حتی با ورود به این سازمان هم بیشتر بهعنوان راننده خودرو آتشنشانی فعالیت میکرد.» خواهر به روحیه خیرخواهی برادرش اشاره کرده و میگوید: «هر ماه مبلغی به حساب من واریز میکرد تا به دست مؤسسه خیریه یکی از دوستانم برسانم که مرکزی برای حمایت از خانوادههای نیازمند بود.» بدون اینکه چیزی بگوییم، خودش به آرامشش اشاره کرده و میگوید: «من وابستگی خاصی به اعضای خانوادهام دارم. همیشه فکر میکردم چطور میتوانم با از دست دادن آنها کنار بیایم، اما این روزها به این اعتقاد پیدا کردهام که خدا راههایی را به انسانها نشان میدهد که باعث بزرگ شدن و ساخته شدن او میشود.» او از عشق همیشگیاش به شهدا یاد کرده و میگوید: «عاشق شهدا بودم، ولی هیچوقت فکرش را نمیکردم که برادر خودم هم روزی شهید شود. معتقدم که نشانههای زندگی من برای کنار آمدن با این اتفاق تلخ گریستن در روضههای امام حسین(ع) بود. من با درک واقعه عاشورا قوی شدم و حالا میتوانم این درد بزرگ را تحمل کنم.» خواهر شهید در پایان درباره رسم همیشگی برگزاری مراسمهای روضهخوانی برای اهلبیت(ع) در خانه مادرش میگوید: «علاوه بر شرکت در هیئتهای محله، سالهاست که بهصورت دورهای در این خانه مراسم روضهخوانی برای اهلبیت(ع) برگزار میکنیم که چندماهی است به دلیل شیوع ویروس کرونا تعطیل است.» او به آغاز ماه محرم اشاره کرده و میگوید: «هرسال شب عاشورا غذای نذری میپختیم. مرتضی همیشه در پخت این غذا کمک حال مادر و پدرم بود. اگر شیفت نبود، خودش وظیفه آبکش کردن و پخش غذاها را به عهده میگرفت و در نهایت برای همکارانش در ایستگاه هم میبرد.»
- نصب تمثال شهید مرتضی حیدری
تمثال شهید «مرتضی حیدری» آتشنشان فداکار با حضور شهردار منطقه۱۹، رئیس سازمان بسیج شهرداری تهران، مدیرعامل سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی و فرمانده ناحیه مقاومت بسیج ابوذر رونمایی و بر دیوار منزل این شهید معزز نصب شد.
«مجتبی سالک» رئیس سازمان بسیج شهرداری تهران ضمن قدردانی از مدیریت شهری منطقه١٩ در اجرای این طرح گفت: «نصب تمثال شهدا روی دیوار کوچههای شهر موجب میشود تا با نگاه به آنها تاریخ ۸سال دفاعمقدس برایمان تداعی شود. ضمن اینکه احداث مقبره شهدا در این منطقه نشانه نگاه مثبت شهرداری منطقه به مقام والای شهدا و قدرشناسی شهروندان از رشادت و فداکاریهای این عزیزان است.»
«مهدی داوری» مدیرعامل سازمان آتشنشانی نیز ضمن ادای احترام به شهید مرتضی حیدری گفت: «همیشه مدیون شهدا بهویژه شهدای عرصه ایمنی خواهیم بود. هرگز یاد آنها را فراموش نخواهیم کرد و ملت ایران نیز همواره قدردان فداکاری و ایثار این انسانهای فداکار هستند.»
«علی توکلی» شهردار منطقه۱۹ نیز ضمن گرامیداشت یاد شهدای عرصه ایمنی، عزت و افتخار مسئولان کشور را در خدمت به مردم شریف و خانواده معظم شهدا دانسته و گفت: «آتشنشانی شغلی سخت و حساس است وآتشنشانان از درجه بالای دلاورمردی، شجاعت، ایثار و ازخودگذشتگی برخوردارند.»
- عاشقان دل به آتش میزنند
برای دوام آوردن در شغل آتشنشانی باید عاشق خدمترسانی به مردم باشی؛ همه شهدای سازمان آتشنشانی عاشق این کار بودند. سخنگوی سازمان آتشنشانی با بیان این جمله و ضمن عرض تسلیت به خانواده شهید «مرتضی حیدری» و همه شهدای آتشنشان فداکار میگوید: «روزهای زندگی آتشنشانان با بحرانی همیشگی همراه است و قشنگی آن این است که همه آنها میدانند امکان دارد روزی از عملیات برنگردند و با این وجود آگاهانه دل به آتش میزنند و برای نجات جان و دارایی همنوعانشان از هیچ تلاشی دریغ میکنند.» «جلال ملکی» با اشاره به اینکه آتشنشانی یکی از مصداقهای ازخودگذشتی است، میگوید: «آتشنشانان هم مثل همه آدمها در جریان مشکلات روز مثل کرونا و... هستند، خانواده دارند و دلشان برای به آغوش کشیدن فرزندانشان پر میکشد، اما وقتی زنگ خطر به صدا درمیآید، دیگر دست از پا نمیشناسند و با تمام توان برای نجات جان کسانی که حتی شناختی از آنها ندارند به میدان میروند.» ملکی در پایان با اشاره به اینکه با شهادت مرتضی حیدری تعداد شهدای سازمان آتشنشانی به ۶۰نفر رسیده است، میگوید: «حضور این مردان در حوادثی همچون پلاسکو، کمکرسانی در نقاط مختلف سیل زده و زلزلهزدگان نشان از تلاشهای همیشگی این گروه است و خوشبختانه طی سالهای اخیر مردم هم قدردان این خلوص نیت و صداقت آنها بودهاند.»
نظر شما