سریالهایی که کاراکتر هایشان برای مخاطبان آشنا و همدردیبرانگیزند و به دقت، سرنوشت و زندگی آنها را دنبال میکنند؛ از جمله سریال وکیل تاسکا که مجموعهای جنایی به کارگردانی لوییجی پیرلی محصول ایتالیا است و به تازگی پخش سری دوم آن از شبکه پنج سیما آغاز شده است.
داستان سریال درباره وکیلی موفق به نام تاسکا ( با بازی سباستیانو سوما ) است که هر بار با مسئله نسبتا پیچیدهای در پروندههای خود روبهرو شده و روند روایت درهر قسمت بر پایه حل معماهای پروندههای مختلفی است که به او ارجاع میشود. این سریال کاملا شخصیت محور است.شخصیت اصلی در تمام قسمتها وکیل تاسکا است که مدام در طول سریال بر قهرمان و یگانه بودن او در مقابل دیگران اشاره میشود.او همیشه دستیارانی دارد که مدتها در آرزوی کار کردن با او بودهاند.
افراد قصه در پیرنگ روایت کاملا به دو دسته تقسیم شده اند؛ یک دسته تبهکاران که کاملا سیاه شخصیت پردازی شدهاند و دسته دیگر وکیل تاسکا و پیروان عدالتند و به جز کاراکتر وکیل و یکی دو دستیارش، بقیه در حد تیپ ماندهاند.کاراکتر وکیل شخصیت پردازی خوبی دارد.هرچندبهطور دائم سریال او را در مرکز توجه قرار میدهد اما بدون این تمهید هم به لحاظ نوع بازی و نزدیک شدن سریال به جنبههای انسانی و غیرکاری این شخصیت، کاراکتر جذابی است.او با وجود قاطعیت در کار و پیگیری پروندهها، انسانی تاثیر پذیر و حساسی تصویر شده است.
تاسکا وکیلی با هوش، با چهرهای مصمم و نگاهی با نفوذ است که کاملا شمرده و با طمانینه حرف میزند و البته تاثیر دوبله خوب و انتخاب خوبی که برای گوینده این صدا در نظر گرفته شده را نباید نادیده گرفت. صدای جذاب کیکاووس یاکیده کاملا با نقش و چهره وکیل تاسکا متناسب است و بدون این صدا نمیتوان کاراکتر این وکیل موفق را با آن سخنرانیهای طولانی در دادگاه مجسم کرد.
در این سریال هم به تبع سایر سریالهای خارجی، بخشی که مربوط به روحیات شخصی وکیل تاسکا و اطرافیان او و ویژگیهای فردی آنها است تا حد زیادی از کل سریال حذف شده و ما او را بیشتر انسانی خشک و غیرمنعطف و فاقد عواطف ساده انسانی میبینیم و او تنها قهرمانی است که به فکر مردم است و با این وصف از زندگی شخصی او فاصله میگیریم. اما در واقع همین ظرافتها (که بهدلیل کاتهای پرشی و ناگهانی که کاملا قابل حدسند) شخصیت او را در یک مجموعه نمایشی ملموس و باور پذیر میکند.
زمانی که در پرداخت یک کاراکتر این نکات به هر دلیلی حذف شوند ما با قهرمانی تک بعدی طرف میشویم که مخاطب نمیتواند با او همذاتپنداری کند و در دراز مدت از او دلزده میشود.سایر کاراکترهای سریال همگی بر مبنای نوع ارتباطشان با کاراکتر وکیل تاسکا پرداخت شدهاند و حضورشان صرفا منوط به جایگاه آنها در کنار اوست، مثل دستیاران او که بنا به دلایل مختلفی در روند داستانگاهی تغییر کردهاند و یا موکلینش که کاملا به او و روشش در شناختن مجرم و اثبات جرم ایمان دارند.
برکناری وکیل تاسکا از سمت خود در اثر یک توطئه در بخش اول این سریال تمهید جذابی بود که سازندگان اثر برای جلوگیری از یکنواخت شدن ریتم سریال به کار بردند. با وجود اینها وتعلیقهای ناچیزی که بهدنبال کشف حقیقت در روایت مجموعه میبینیم، فیلمنامه سریال و فراز و فرودهای آن در مجموع از نظر کشمکشها ی موجود در بافت درام فقیر بوده و این به ریتم کلی روایت لطمه زده است.
در طول سریال ما بیشتر شاهد حرف زدنهای وکیل تاسکا و همکارانش هستیم و سریال بیش از آنکه متکی بر اتفاقات و وقایعی تصویری باشد به شدت مبتنی بر دیالوگ است و گاهی شبیه نمایشنامهای رادیویی میشود. وکیل، اغلب مشکلات را با حرف زدن یا پیدا کردن سرنخهایی کاملا اتفاقی حل میکند و چیز پوشیدهای برای حدس زدن مخاطب نمیماند.داستان اگرچه پلیسی – جنایی است اما معماهای جذابی ندارد و اغلب گرههای فیلمنامه بسیار دم دستی حل میشوند.
خط سیر ماجرا کاملا قابل حدس است و چندان پیچیده نیست تا جایی که مخاطب از همان اوایل هر قسمت میتواند حدس بزند ماوقع ماجرا چه خواهد شد بهخصوص که شرط کلی سریال پیروزی وکیل تاسکا در همه پروندهها و پایان اغلب قسمت هاست و اینکه او در نهایت برنده میدان است از پیش محرز است ! و دیگر چیزی نمیماند تا مخاطب با آن درگیر تحلیل داستان شود. همه چیز کاملا رو و سطحی است وبا سادهترین تمهیدها گرههای داستان لو میرود.در نهایت هم به تکراریترین شکل ممکن وکیل تاسکا تحسین میشود.
بخش عمده ضعف روایت در این مجموعه به جزدست کم گرفتن مخاطب، بر میگردد به نحوه قهرمانسازی آنکه اصلا ظرافت و پیچیدگی ندارد. سریال، وکیل تاسکا را به شدت اغراق آمیز در مرکز ماجرا قرار میدهد واو پس از طی پیچ و خمهای سطحی به طریقی اغراق آمیز موفق شده و همه او را تشویق میکنند.این روش باعث میشود کارکرد سریال در حد سریال هایها سطحی و ابتدایی زیر سؤال برود. معادل این روش را در فیلم و سریالهای اکشن پیش پا افتاده، میتوان اینطور تصور کرد که ابر قهرمانی با یک مشت حریف را ناک اوت کرده و جماعت برایش سوت و کف بزنند. روند ساده شده روایت وکیل تاسکا اغلب این طور است. دیالوگهای اغراق آمیز در تمجید از موفقیت او و خاص بودنش مدام تکرار میشود و او یا در صفحه تلویزیون توسط گزارشگر یا از سوی جماعتی از مردم تقدیر میشود و....ساختار سریال هم بهعنوان سریالی که در سالهای اخیر ساخته شده ویژگی خاصی ندارد.
قابهای تصاویر کاملا ساده و ابتداییاند و فرمول وار یک سری اصول ابتدایی را تکرار میکنند.تدوین سریال هم در خدمت همین روش کلاسیک عمل میکند و به هیچ وجه برای افزایش ریتم سریال یا ایجاد تعلیق بیشتر در جستوجوی مجرمین، تمهیدات ویژهای به کار گرفته نمیشود، درنتیجه با ریتم تدوینی بسیار معمولی و نسبتا آهسته طرف هستیم.ریتمی که ویژگی خاصی برای یک مجموعه جنایی، ماجراجویانه و دادگاهی محسوب نمیشود. در مجموع با تمام اینها سریال وکیل تاسکا صرفنظر از قسمتهای حذف شده سریالی معمولی و متوسط است که میتواند در حد خود مورد پسند مخاطبین باشد.