و در ادامه به هنر موزائیک (کاشیکاری) گرایش پیدا میکند و این رشته را به شکل حرفهای ادامه میدهد. در کنار همه اینها به کار بازیگری علاقه داشته که توانست پا به این عرصه هم بگذارد. او حالا هم یک بازیگر حرفهای است و هم یک موزائیککار. آینه، ساعت، میز و... همه وسائلی که در کارگاه و منزلش وجود دارد را با هنر موزائیک آنها را ساخته و تزئین کرده است و در کنار آنها تابلوهایی که با هنر موزائیک آنها را خلق کرده دیده میشود. با او درباره هنر موزائیک و بازیگری و البته اتومبیلرانی حرف زدهایم.
-
انگار خیلی به رانندگی علاقه دارید؟
چطور
-
برای اینکه شنیدم پای ثابت مسابقات رالی خانمها هستید؟
پای ثابت، نه بابا اصلا اینطور نیست. سال قبل بود که خانم رابعه اسکویی با من تماس گرفتند و گفتند که انجمن اتومبیلرانی...
-
منظورتان فدراسیونه؟
بله، همان فدراسیون اتومبیلرانی قرار است که برای هنرمندان یک دوره مسابقات اتومبیلرانی برگزار کند، دوست داری تو هم شرکت کنی و من هم از آنجاییکه عاشق هیجان هستم، بلافاصله گفتم آره چرا شرکت نمیکنم.
-
مسابقات بین هنرمندان بود?
بله، حدود 25 نفر بازیگر خانم و 25 نفر بازیگر آقا تو دور اول این مسابقات شرکت کردند.
-
چه کسانی شرکت کرده بودند؟
نگار فروزنده، شهره سلطانی، مهتاب کرامتی، عسل بدیعی، لیلا اوتادی و... .
-
چندم شدید؟
چهارم شدم.
-
کی اول شد؟
خانم فرشاد شبنمجو اول شد، مونا فرجاد دوم شد، بهاره رهنما سوم و من هم چهارم شدم.
-
بدون گواهینامه تو مسابقات شرکت کردید و چهارم شدید؟
شوخی میکنید، اگر گواهینامه نداشتم که راهم نمیدادند. اولین مدرکی که باید ارائه میدادیم گواهینامه بود.
-
جدی نگفتم. حالا به غیر از آن مسابقات تو مسابقات دیگری هم شرکت کردید?
بله، بار اول در مسابقات تهران شرکت کردم و بار دوم هم... .
-
بار دوم چندم شدید؟
باز هم چهارم شدم.
-
چرا اول نشدید؟
برای اینکه در مسابقات رالی فقط تو به عنوان راننده تعیینکننده نیستی، باید نقشهخوان خوبی هم کنارت باشد. به هر حال کسی که به عنوان نقشهخوان با من در این مسابقات شرکت کرد مثل خودم آماتور بود.
-
مسیر مسابقاتی که در تهران برگزار میشد از کجا تا کجا بود؟
از مسجد بلال صدا و سیما بود تا تهرانسر.
-
با چه خودرویی شرکت کردید؟
خودرو خودم، پژو 206.
-
کدام مسابقه سختتر بود.
مسابقات کیش، برای اینکه من جزیره را به جز دو، سه تا خیابان اصلیاش نمیشناختم. بعد یکسری از مسیرهای این مسابقه هم توی جادههای خاکی بود. به همه اینها هوای گرم و شرجی تابستان کیش هم اضافه کنید.
-
کدام جذابتر بود؟
باز هم کیش.
-
خواهرتان (ستاره) هم در این مسابقات شرکت کرده بود؟
نه، او اصلا اهل اینطور کارها نیست.
-
یکی از علاقهمندیهای شما، کار کاشیکاری است که سالهاست در آن فعال هستید این کار با توجه به ظرافتهایش به یک تمرکز و حوصله بالایی نیازمند است و اینطور حس میشود آدمی که در این کار مشغول است، فرد با حوصلهای است که میانهای با هیجان و سرعت و کلا این حرفها ندارد؛ اما شما با علاقهمندیتان به اتومبیلرانی و ورزشهای هیجانی خلاف این را ثابت کردید.
به نظر من وجود همین تضادهاست که شخص را به یک بالانس میرساند. به نظرم آن هیجان و استرس با انجام یک کار آرام و بیحوصله مثل کاشیکاری، من را به یک تعادل مناسب میرساند.
-
دقیقا، اما میخواستم بدانم، آن روحیه هیجانی و علاقه به سرعت و شتاب مثلا باعث نمیشود سر یک کار بیحوصلهای مثل کاشیکاری کم بیاورید و مثلا حوصلهتان سر برود و... ؟
من اتفاقا آدم آرام و بیحوصلهای هستم که به ورزشهای هیجانی و پرسرعت علاقه دارم؛ که در عین حال با انجام یک کار بیحوصله مثل کاشیکاری به آرامش میرسم. مثلا بارها اتفاق افتاده که ساعتها چیزی حدود 12 تا 15 ساعت سرگرم این کار بودهام.
-
از چه زمانی به کار کاشی علاقهمند شدید؟
من نزدیک به 8 تا 9 سال شاگرد آقای حسین ماهر استاد نقاشی بودم. خاطرم هست که سال 76 در حین گذراندن کلاسهای نقاشی، یک دوره کلاس موزائیک برایمان گذاشتند.
-
موزائیک؟
به تکنیکی که در آن از تکههای کاشی برای کار روی سنگ، چوب، آینه و... استفاده میشود، اصطلاحا میگویند موزائیک.
-
داشتید راجع به کلاسهای موزائیک و آشناییتان با این هنر میگفتید؟
بله، البته قبل از این بگویم که من خیلی به مجسمهسازی علاقهمند بودم و حتی دانشگاه هم برای اولین بار در این رشته قبول شدم؛ اما بنا به دلایلی نتوانستم شرکت کنم. حالا این موزائیک یکی از شاخههای مجسمهسازی است و جزو واحدهای درسی آن حساب میشود. وقتی سال 76 این امکان برایم مهیا شد که بتوانم عرصهای را که مرتبط با مجسمهسازی است تجربه کنم، خیلی به یادگیری آن علاقه نشان دادم. درواقع داشتم هنری را یاد میگرفتم که ترکیبی است از حجم و نقاشی، که میتواند آن بخش از علایق من به مجسمهسازی را هم تامین کند.
-
پس الان دقیقاً ده سال است که به شکل حرفهای این کار را انجام میدهید.
بله از پاییز 76 این کار را شروع کردم.
-
این کاشیهایی که برای کار استفاده میکنید، همین کاشیهای معمولی است که در کار ساختمان مورد استفاده قرار میگیرد؟
بله، همین کاشیهای معمولی است، که از کاشیفروشیها تهیه میکنیم و برش میزنیم.
-
از کارهایی که در زمینه موزائیک انجام میدهید، کسب درآمد هم میکنید؟
بله، اتفاقا به نسبت خودش درآمدزایی خوبی هم برایم داشته است.
-
یعنی برای انجام این کار به شکل حرفهای سفارش قبول میکنید؟
بله، ولی در این سه، چهار سال اخیر چون زیاد درگیر بازیگری بودم، کمتر فرصتی پیشآمده که سفارشی قبول کنم؛ اما این کار را انجام میدهم و به همراه تیمی که متشکل از یکی از دوستانم به نام خانم اینا و برادرم است کارهای مختلفی برای فضاهای مسکونی، گالریها و... انجام دادهایم.
-
این کارها چقدر برایتان سود مالی داشته؟
خب در کارهای مختلف فرق داشته، اما خوب بوده.
-
مثلا برای طراحی و اجرا این کار در یک فضای مسکونی چقدر میگیرید؟
قطعاً نسبت به بازیگری درآمدزایی کمتری برایم دارد.
-
من جواب سئوالم را نگرفتم. اگر دوست ندارید جواب ندهید؟
نه، زیاد مهم نیست. ما معمولا برای این کارها متری یک تا یک و نیم میلیون تومان میگیریم.
-
اگر یک کار موزائیک برای طراحی فضایی مسکونی همزمان با یک کار سینمایی به شما پیشنهاد شود کدام یکی را قبول میکنید؟
اگر نقش خوبی پیشنهاد شده باشد بیشک بازیگری را انتخاب میکنم. به هر حال بازیگری دنیای محدودتری دارد و تو به عنوان بازیگر فرصتهای زیادی برایت پیش نمیآید و باید از محدود فرصتها بیشترین استفاده را بکنی.
-
یعنی بعد مالی قضیه برایتان اهمیت ندارد؟
نه، واقعاً بعد مالی برایم مهم نیست. بیشتر همان موقعیت و فرصت خاصی که برای یک بازیگر مهیا میشود برایم مهم است.
-
حالا تا به حال به شکل همزمان پیشنهاد داشتید؟
چند بار اتفاق افتاده.
-
در چند مورد سینما انتخاب شده، فکر کنم همه موارد.
در همه موارد هم سینما انتخاب شده و هم موزائیک. چون کار موزائیک را به شکل تیمی انجام میدهیم، در اینجور موارد بچهها خیلی به من کمک میکنند، زمانهایی که نیستم جور من را میکشند. مثلا زمانی که سر سریال در چشم باد آقای جعفریجوزانی بودم، همزمان یک کار موزائیک هم برای یک فضای مسکونی انجام میدادم.
-
با توجه به اینکه به هنر موزائیک علاقه دارید و بخشی از نیازهای روحیتان از طریق این هنر انجام میشود و از طرف دیگر برایتان بار مالی خوبی هم دارد، چرا در عرصه بازیگری پرکارید و بعضا در برخی پروژههای نازل و ضعیف بازی میکنید. منظورم این است که برای شما این موقعیت مهیاست اگر پیشنهاد خوبی نداشتید بازی نکنید و خودتان را با هنر دیگری که اتفاقاً به آن علاقهمند هستید، سرگرم کنید؟
واقعیت این است که من در این دو سه ساله فقط در سه فیلم سینمایی بازی کردم و از بین پیشنهادهای زیادی که برای بازی در تلهفیلم داشتم، فقط در چندتای آنها که بهزعم خودم فیلنامههای قویتر داشتند بازی کردم.
-
به هر حال فیلمنامه خوب در انتخابهای سینماییتان هم نقش اساسی دارد.
قطعا همینطوره.
-
واقعا «راننده تاکسی» فیلمنامه خوب و قوی داشت که بازی در آن را قبول کردید؟
بیشتر کارها و نقشهایی که من داشتم، کارهای جدی بوده و مترصد بودم که اگر فرصتی پیش آمد فضای کمدی را هم تجربه کنم. زمانیکه آقای صباغزاده فیلمنامه راننده تاکسی را به من دادند و قصه را خواندم، متوجه شدم که قرار است یک فیلم صرفا سرگرمکننده ساخته شود.
-
من میگویم لاله اسکندری با حضور در یکسری آثار مثل خاک سرخ، این زن حرف نمیزند و یا رقص پرواز به موقعیت ویژهای رسیده، یعنی هم فیلم خوب بوده و هم شما به عنوان بازیگر توانستهاید از پس نقشتان به خوبی بربیایید. حالا وقتی کسیکه به این موقعیت دست پیدا میکند و شرایط این را هم دارد که اگر پیشنهاد خوبی به او نشد، به کار مورد علاقه خودش ادامه دهد، چرا با این وجود دست به انتخابهای غلط میزند.
خوشبختانه یا بدبختانه امروز قواعد سینما به هم ریخته و اصلا هیچ چیز انگار سرجایش نیست. وقتی آقای مهرجویی یا بیضایی در فیلمهایشان از بازیگران سینمای تجاری استفاده میکنند، خب من به عنوان لاله اسکندری باید منتظر چه پیشنهادی باشم، من دوست دارم سالها صبوری کنم و کاری انجام ندهم تا یک روزی با کسی مثل مهرجویی و بیضایی کار کنم ... اما میبینم شرایط به گونهای است که آنها هم ترجیح میدهند با بازیگرانی کار کنند که گیشه آنها را تامین کند.
شما میگویید چرا منتظر پیشنهاد خوب نمیمانم من این کار را کردهام، تا اینکه از طرف یکی از کارگردانانی که دوست داشتم با او کار کنم پیشنهادی دریافت کردم، مذاکرات و... انجام شد؛ اما موقع عقد قرارداد به من زنگ زدند و عذرخواهی کردند و گفتند که قرار است فلان بازیگر به جای شما در این فیلم بازی کند. خب به همین سادگی من از یک پروژه کنار گذاشته شدم.
-
شاید حضور شما در فیلمهایی که سطح کیفی خوبی نداشتند موجب شده تا کارگردانان به سمت شما نیایند. فیلمهایی که هم سطح پایین بودند و هم در گیشه شکست خوردند، این درواقع یک شکست دوجانبه برای بازیگر به حساب میآید.
اصلا حرف شما را قبول ندارم؛ چون در سینمای امروز ایران ارزشگذاری به هیچ عنوان برمبنای توانایی بازیگران انجام نمیشود و اینطور نیست که بیایند پیشینه تو را بررسی کنند و ببینند چه کارکردهای تا براساس آن تو را انتخاب کنند. متاسفانه قضاوتها در جشنوارههایمان هم اصل و اصول درست و حسابی ندارد و ما میبینیم کسانی کاندیدا یا برنده سیمرغ جشنواره میشوند که .... بگذریم.
-
مثلا، منظورتان کدام بازیگر است؟
من قصد جسارت به کسی را ندارم؛ اما شما ببینید اگر مسیری را که فلان بازیگری که در جشنواره مورد توجه قرار گرفته را بازیگری مثل من طی میکرد، امروز اسمی از او باقی نمیماند که بتواند فرصتی پیدا کند تا در فیلمی بازی کند که به خاطر آن کاندیدا یا برنده جایزه جشنواره فجر شود.
-
خب شما با بازی در فیلمی مثل «راننده تاکسی» و ... دارید در همان مسیری که آن را نفی میکنید قدم میگذارید.
خب من دوست دارم به جزو ژانر ملودرام، ژانرهای دیگر و به خصوص ژانر کمدی را هم تجربه کنم. قبول نقش در فیلمی مثل «راننده تاکسی» فقط به خاطر همین تجربهاندوزی بود. به نظر من تجربهاندوزی در یک فیلم سینمایی کمدی خیلی بهتر از حضور در طنزهای نود شبی است. من فقط میخواستم ببینم با حضور در یک فیلم کمدی بدون آنکه کار عجیب و غریبی انجام دهم و دست به لودگی بزنم میتوانم تماشاگرم را بخندانم. من میخواستم این موقعیت را تجربه کنم.
-
الان و با توجه به شرایطی که گفتید دوست دارید به کدام کارگردان کار کنید؟
من الان بیشتر از اینکه به کار با کارگردان خاصی فکر کنم به نقش خوب فکر میکنم. مثل نقشم در سریال «رقص پرواز» که با وجود پخش بسیار بد، باز هم دیده شد. چون هم نقش خوب بود و همه کل عوامل آن.
همشهری امارات