همشهری آنلاین_سحر جعفریان: متولد یکم اردیبهشتماه ۱۳۳۹ و کارمند بخش ارتباطات بینالملل سازمان «هواشناسی» کشور بوده است، سالها از بازنشستگیاش میگذرد و اکنون روزهای کرونازده خود را با کتاب و ترجمه پر میکند. محلهاش را دوست دارد و برخلاف همه شلوغیها و آلودگیها هنوز هم آن را برای زیستن برمیگزیند. ترجیعبند گفتار امرایی بهعنوان کارشناس زبان و ادبیات انگلیسی، «کتاب» است که آن را مشکلگشای فرهنگهای نهادینه نشده از جداسازی پسماند خشک و تر گرفته تا رانندگی و روزهای قرنطینه میداند و میگوید: «کتابخانههای عمومی محله و تهران اگر به سبب کیفی غنی شوند، هم شهرنشینی مدرنیته میشود و هم کرونا قابل فهم و تحملتر.» برای گفتوگو با این فرهیخته هممحلهای ساعتی را مهمان اتاق انباشته از کتاب، کاغذ و قلم او شدیم.
اتاق تقریباً ۱۲متریاش پر از کتاب است. کتابهایی که به سبب کمبود جا، نامرتب روی هم قرار گرفتهاند و هر کنج و زاویهای از اتاق را به تصرف خود درآوردهاند. فضا برای نشستن اندک است. بنابراین کوچکترین جای خالی را که پیدا میکنم، مینشینم. امرایی نیز لابهلای چند قفسه چوبی کتاب، جایی برای خودش پیدا میکند و به اینترتیب نخستین سؤالم را پاسخ میدهد: «شیوع کرونا، روال زندگی بسیاری از مردم را بر هم زد. البته پوشیده نیست که خیلیها هم با جدی نگرفتن پیامدهای ابتلا به این بیماری، دامنه دشواریهای آن را افزایش دادهاند. باید به معنای واقعی همزیستی با کرونا را تا رسیدن به شرایط عادی فرا بگیریم. این همزیستی شامل رعایت نکات بهداشتی و اجرای کامل قرنطینگی، ضروری است. بعضیها میگویند خانه بمانیم چکار کنیم؟ این همان توفیق اجباری است. خانه بمانیم و با کتاب دوست شویم. به همین سادگی. البته ناگفته نماند که دوستی با کتاب مستلزم فراهم آمدن شرایط و امکاناتی است؛ مانند کتابخانههای عمومی غنی که متأسفانه تعدادشان در تهران انگشتشمار است. در حالی که باید در هر محلهای خودنمایی کنند. برای مثال، در منطقه ۹ با این حجم از جمعیت، یک کتابخانه و کتابفروشی مناسب و استاندارد پیدا نمیکنید. چندتایی کتابخانه محلی هستند که قفسههایشان با کتابهای بدون مخاطب پر شده است. کتابخانه غنی باید مانند رستورانهایی که غذای بیرونبر دارند، کتاب بیرونبر داشته باشند. باید کتابهای مرجع و باکیفیت در اختیار شهروندان بگذارند. آن هم اکنون که اغلب مستأجر هستند و در خانههای ۵۰ تا ۷۰ متری سکونت دارند. در این متراژ مطمئن باشید جایی برای کتابخانه باقی نمیگذارد. در این شرایط، شهروندان تنها میتوانند کتاب امانت بگیرند. پس توقع بیجایی است که بگوییم چرا کسی کتاب نمیخواند!؟ به گمانم به جای این همه خیابان و بزرگراهسازی، مدیران شهری بیایند و کتابخانه و مراکز فرهنگی دایر کنند. من اگر شهردار بودم نسخه کتاب را برای تهران میپیچیدم.»
- تنهایی و اتحاد برای سلامتی
مترجم هممحلهای از دستاوردهای کرونای جهانی بر تعاملات افراد بهویژه در محلههای سنتی و قدیمی جنوب تهران میگوید: «تا پیش از فراگیری ابتلا به کرونا، تعاملات حضوری و رو در رو بود. اما اکنون بهصورت مجازی و دیجیتال نمود پیدا کرده است. حتی قدیمیترها هم در حال حاضر اصطلاحاتی مانند اینترنت، تماسهای تصویری و ارسال پیام در شبکههای مجازی را بهطور کاربردی درک کردهاند. از سویی، تشریفات مراسمی که روزگاری به سادگیشان، شهرت و لذت داشتند، مانند ازدواج وترحیم، حذف شده و تجملگرایی در آنها دیگر رنگ باختهاند. این اتفاق خوب است. اما باید حواسمان به مرز باریک قرنطینگی و کنج عزلتنشینی افراطی هم باشد. این بیماری نیز مرحلهای از زندگی امروز است که باید با درسهایی که از آن میگیریم به مقابله با آن بپردازیم. درس نخست و مهمش این است که در دهکده جهانی باید در خلوت و تنهایی به اتحاد برای تأمین ایمنی سلامت برسیم.» امرایی همچنین میافزاید: «در منطقه پر تراکمی مانند منطقه ۹، به سختی میتوان فاصلههای فیزیکی و بهداشتی را رعایت کرد آن هم به لطف صفایی است که ویژگی محلههای جنوب شهر محسوب میشود. اینجا فارغ از آلودگیهای جدی و ناشی از همجواری با فرودگاه بینالمللی «مهرآباد» و کارگاههای صنعتی «فتح»، در کنار همه مشکلات از جمله اعتیاد، فقر، بزه و کمبود سرانههای شهری که در سایر مناطق نیز وجود دارد، مهربانی هم هست. این ویژگی است که آدم را پاگیر میکند.»
- از بقالی تا مالهای فرا محلی
روزنامهنگار پر سابقه هممحلهای در ادامه از توسعه محلهها میگوید که چگونه بر مناسبات فرهنگی و ارتباطی اهالی تأثیر گذاشته است: «توسعه محلهها با پدید آمدن انواع و اقسام فروشگاههای زنجیرهای و مالها، شیوه ارتباط اهالی را تغییر داده است. تصور کنید در یک بقالی قدیمی، تعامل بیشتر از شاپینگ سنترهایی است که افراد همگی با هم ناآشنا هستند. نمونهاش را ابتدای خیابان «هاشمی» داریم. یک سوپرمارکت قدیمی که بیش از ۳۰ سال است محل رفتوآمد همسایهها است. همه اهالی آن به اصطلاح بقالی را به جنس مرغوب، قیمت پایین و حسن اخلاق «صمدآقا»، صاحب مغازه، میشناسند و هنوز هم با وجود این ابر مارکتها، مشتریهای خود را حفظ کرده است. اینجاست که باید از نمودار و الگوی این رویه ارتباطی محلی پیش از راهاندازی فروشگاههای زنجیرهای کپی بگیریم تا مبادا هویت فرهنگی و اجتماعی یک محدوده در سایه این برج و باروها از بین برود.»
- فیلم حکایت دریا:
نویسنده و کارگردان بهمن فرمانآرا
- فیلم شاهلیر:
کارگران ریچارد ایر و برگرفته از نمایشنامه معروف ویلیام شکسپیر
- کتاب کلیدر:
نوشته محمود دولتآبادی، انتشارات فرهنگ معاصر
- کتاب ماشاالله خان در دربار هارونالرشید:
نوشته ایرج پزشکزاد، انتشارات فرهنگ معاصر
نظر شما