به عنوان خوانندهای که مقالات این دکتر عزیز را مرتب مطالعه میکردم، این مقاله را نیز با اشتیاق خواندم، ولی هر چه بیشتر میخواندم و هر سطری که پایینتر میآمدم امیدم به این نویسنده کمتر میشد. ولی باز هم ادامه دادم تا اینکه به سطری از مقاله رسیدم که مرا شاد کرد. این پاراگراف را با صدای بلند خواندم تا همکارم که در کنارم نشسته بود نیز صدای مرا بشنود، ولی پس از اینکه به انتهای پاراگراف رسیدم من و همکارم با صدای بلند خندیدیم.
چه استدلالات قانعکنندهای!... در این پاراگراف نوشته شده بود:
مخالفت ایران با انعقاد این تفاهمنامه نشاندهنده این است که این تفاهمنامه در خدمت منافع ملی عراق است، اگر تفاهمنامه ضد عراق بود، یقینا ایران آن را تشویق میکرد.
بعد از اینکه مقاله را کامل خواندم فهمیدم که تنها استدلال منطقی در این مقاله همان پاراگرافی بود که با صدای بلند خواندم و من و همکارم را خنداند.
از سویی نویسنده محترم این مقاله ذکر کرده بود که تمام کشورهای همسایه با این تفاهمنامه مخالفند، بنابراین وی باید چنین استدلالی را برای همه کشورهای همسایه نیز به کار میبرد. به نظر میرسد که نویسنده محترم مقاله مذکور استدلال شبه منطقی خود را بر اساس کینه غیر منطقی بنا کرده بود.
این نویسنده مخالفت ایران و بیشتر کشورهای عربی را با این تفاهم نامه به این دلیل میدانست که آنها خواهان تفرقه و ضعف در عراق هستند.
اگر با دقت بنگریم خواهیم دید که جناب دکتر دانسته یا ندانسته خود اولین کسی است که خواهان ضعف عراق است.
با دقت نظر و توجه به اوضاع عراق خواهیم دید که تمام احزاب و گروههای عراقی درگیریهای خونینی با یکدیگر داشتند ولی پس از اینکه مسئله تفاهم نامه مطرح شد همه احزاب دولتی و غیر دولتی همراهی شدند و یک صدا گفتند که این تفاهمنامه از سیادت و استقلال سرزمینی عراق میکاهد.
هر آدم عاقلی میداند که توانایی و قدرت در اتحاد است و اکنون میبینیم که این شرایط گروههای عراقی را از شیعه، سنی، حکومت، ملت، طرفداران و مخالفان را پیرامون یک نظر متحد کرده است و حتی کشورهای منطقه نیز با این نظر موافقند.
اکنون از جناب آقای دکتر نویسنده این مقاله میپرسیم آیا این اتفاق نظر در مخالفت با انعقاد تفاهمنامه امنیتی باعث تشتت و ضعف عراق میشود یا کسی که با این اتحاد مخالف است؟
همشهری امارات به نقل از سایت الجوار