خستگی دکتر چیتیک از بعد این برنامه چند ساعته و وقت کوتاهی که در اختیار داشتیم خود دلیل تقصیر این گفتوگوست که البته خواندنش خالی از لطف نیست.
- یکی از حوزههایی که شما را عمیقا تحت تاثیر قرار داده و سالهای بسیاری از عمرتان را از همان اوان جوانی و تحصیل در ایران به آن اختصاص دادهاید، اندیشه عرفانی ابنعربی، عارف بزرگ مسلمان است. چندین کتاب مرجع نیز در این حوزه تالیف کردهاید.
سؤال آغازین من این است که اکنون شما همچنان در مرحله بازآوری و ساخت دادن به اندیشه ابنعربی هستید(باتوجه به پیچیدگی دستگاه فکری و دشواری زبان ابنعربی) یا در مرحله بازسازی اندیشهابنعربی برای انسان معاصر هستید؟
این هر دو توأمان است. اگر ساختار اولیه آن را معرفی نکنیم، چگونه میتوانیم به بازسازی آن برسیم. ابتدا باید یک اندیشه و تفکر، تجزیه و تحلیل شود تا بفهمیم چه چیزی گفته شده است سپس به انتقال آن اقدام کنیم. از همان کتابهای اولیهام درباره ابنعربی و در کل عرفان اسلامی من متوجه این بودهام که در عین حال باید اینها برای انسان امروز بازگو شود.
- رمز اقبال به آثار شما چه در غرب و چه در شرق نیز همین است؟
بله، یکی از دلایلی که مردم کتابهای من را میخرند و میخوانند، این است که مخاطبان در مواجهه با آن پاسخ پرسشهای امروز خود را مییابند، باتوجه به اینکه کتابهای اولیهام آنگونه که اکنون مینویسم، آنچنان صریح نیست.
- آیا کتابهای تخصصی و فنیترتان هم با این اقبال مخاطب به ویژه در آمریکا روبهرو میشود؟
کتاب طریق معرفت صوفیانه کتاب اول من درباره ابنعربی حدود 400صفحه دوستونه است. کتابی بسیار سنگین و فنی است اما بیشتر از 10هزار نسخه فروخته است. کتابی شبیه به این اگر هزار نسخه نیز بفروشد، خیلی خوب است چون سطح مطالب خیلی بالا و تخصصی است؛ آن هم در آمریکا که مردم کمتر به این گونه مسائل توجه دارند. از سال 1989 که این کتاب چاپ شد، هر سال حدود 500 نسخه فروخته میشود و اصلا محبوبیت آن نزد مخاطب کم نمیشود.
- خودتان علت این اقبال را چه چیزی میدانید؟ آیا نفس معرفت عرفانی اسلامی با همه ثقیلیاش جذاب است یا نوع بیان و ساختاری که شما به این اندیشه در انتقال به مخاطب میدهید؟
به خاطر اینکه این معرفت پاسخگوی پرسشهای انسان معاصر نیز هست.
وقتی که شما این اندیشهها را شرح میدهید مخاطب در مواجهه با آن طرح مشکلات روزگار خود رادر آن مییابد.
از طرفی باید گفت عرفان بحث معرفت نفس است؛ نفس نیز یعنی خود.
- معرفت عرفانی یعنی خودشناسی .
بله، یعنی اینکه هر کس خود خودش را در آن میتواند پیدا کند. پس کششی در ذات این دست از معرفت وجود دارد.از طرفی به زبان امروز گفتن نیز سهم بسزایی در توجه دادن مخاطب دارد.
- جدای از همه این مسائل در مواجهه مخاطب با اندیشه ابنعربی این توجه چه کاربردی برای انسان امروز در جنبههای مختلف آن میتواند داشته باشد.
اول این اندیشهها باید شناخته شود.من نمیدانم این اندیشهها چگونه به درد شمای نوعی یا هر کس دیگری می خورد.
میدانم اگر دقت کنید و ذوق آن را داشته باشید، به درد شما خواهد خورد. در غرب از طیفهای مختلف اجتماعی با این اندیشهها ارتباط برقرار میکنند. مثلا فردی که اهل گرافیک تبلیغاتی است با من مکاتبه دارد و میگوید: مهمترین کتاب زندگی من کتاب طریق معرفت صوفیانه شماست. این کتاب به من یاد داده که چگونه طراحی محصولات تجاری را به بهترین نحو انجام دهم. من خودم ربط آن را نمیفهمم، شاید تنها خودش این را بداند. (خنده زیبای استاد همراه حرکات شانههایش میشود)
- در این مسئله بیان سلیس و به دور از حشو و زاوید شما هم نقش اساسی دارد.
بله. (با همان خنده دلنشین) باید اعتراف کنم که کتابهای من است که این مفاهیم را قابل خواندن میکند.
بسیاری از کتابهایی که در این زمینه (عرفان اسلامی) نوشته میشود آنقدر بیان ثقیلی دارد که مردم از مطالعهشان خسته میشوند.
- شما در ترویج معرفت عرفانی اسلام به 2 شخصیت برجسته؛ یعنی مولانا و ابنعربی بیشتر از همه پرداختهاید. از میان این 2 متفکر باتوجه به نظریه خاص و جدی شما درباره همسانی اندیشه ابنعربی و مولانا کدام یک مهمتر و شایسته پرداختن بیشتر برای دنیای امروز است؟
مولانا اندیشهای آسان یاب دارد. هر کس میتواند آن را بفهمد.
- منظورتان آسانیابی در نحوه بیان است یا ذات تفکر مولانا را مورد نظر دارید.
بله، اندیشه مولانا نیز نسبت به ابنعربی خیلی ساده و روشن است. گاه در جزئیات اشعار و پیچیدگیهای لفظی است که با مشکل مواجه میشویم.من وقتی میخواستم کتاب مولانا را بنویسم، نشستم و تمام آثار مولانا اعم از دیوان کبیر، مثنوی معنوی، فیهمافیه، مجالس سبعه و مکاتیب را در کمتر از یک سال تمام و کمال مطالعه کردم و یادداشتهای بسیاری را از این سیر مطالعاتی برداشتم و درکمتر از یک سال هم به مرتب کردن آنها پرداختم و نهایتاً نشستم و کتاب را تالیف کردم و این چیزی حدود 3 سال بیشتر از من وقت نگرفت. وقتی تالیف کتاب تمام شد من راضی بودم و به نظرم رسید این کتاب در معرفی مولانا کافی است و هر کس که این کتاب را بخواند تقریباً میفهمد که مولانا چه گفته است و کمک میکند به فهم آثار مولانا.
همان هنگام گمان کردم میتوانم راجع به ابنعربی نیز تالیفی این چنینی داشته باشم، پس چندین سال آثار ابنعربی را خواندم، تا توانستم بالاخره کتاب (طریق معرفت صوفیانه) را بنویسم. در مقدمه همان کتاب نوشتم که من قصد داشتم همین یک کتاب را درباره ابنعربی بنویسم اما دیدم به هیچوجه نمیشود حق مطلب را ادا کرد.پس کتاب دوم را نوشتم به همان حجم. بعد از تمام کردن کتاب دوم هم پی بردم که باز بحثهای زیادی مانده. در مقدمه همان کتاب نوشتم، انشاءالله جلد سوم هم خواهد آمد. ضمن آن که در دو کتاب مجموعه مقالاتی درباره ابنعربی تالیف کردم.اما هنوز در ذهنم طرح تالیف یکی، دو کتاب دیگر درباره ابنعربی است.
- همچنان که استاد ایزوتسو درباره فتوحات میگوید؛ دریایی مواج از معانی و مفاهیم است که انسان در آن گم میشود.
بله، اندیشه ابنعربی بیانتهاست.
- نگفتید این دریای بیانتها به چه کار انسان امروز میآید؟
ببینید، تمام مشکلات انسان امروز از یک جهانبینی غلط سرچشمه میگیرد. وقتی دنیا را درست نمیبینیم هر آنچه میبینیم نادرست است.
- سرچشمه این جهانبینی نادرست چیست؟
علوم جدید.علوم جدید دنیا را سطحی کرده است. ابعاد مختلف وجود را درنظر نمیگیرد.تنها توجه به عالم شهادت و ظاهر دارد و عالم غیب،عالمی که دیده نمیشود و خود مراتب مختلفی دارد را اصلاً به حساب نمیآورد و نمیبیند. چون از آن عالم خبر ندارد، منکر وجود آن نیز میشود. تمام توجه بشر به تکنولوژی است.یعنی استفاده از این علومی که حاصل میشود برای هدفهای مختلف مادی.
در این میان حقایقی که ابنعربی بیان میکند همه حاکی است از عالم نادیده. چون بیانی دارد که انسان خیلی زود میتواند مفاد آن را به درون خود ربط دهد. انگار ابنعربی دارد از آگاهی درونی من که ناتوان از بیانش بودم صحبت میکند.مفاهیمی که تا به حال متوجهشان نبودیم اما با شنیدن آنها از زبان ابنعربی بلافاصله میگوییم بله درست، همینطور است.پایهکار ابنعربی ذکر است. ذکر به معنای تذکر است. تذکر به آن علمی که شما در فطرت خود دارید. ابنعربی میخواهد آنچه میدانید، اما نمیدانید میدانید را در درون انسان زنده کند. آن هم به روشهای مختلف.
- در این کار نیز موفقتر از مولاناست؟
مولانا به یک جنبه توجه میکند. تفکر ابنعربی وسیع در تمام جوانب است. او حتی در فقه هم این معرفت خود را تسری میدهد. فقه ابنعربی همان فقه اسلامی است اما توجه به جوانب باطنی و درونی آن شده و نگرهای عمیق و توحیدی را موجب شده است.