همشهری آنلاین_بهاره خسروی: علاقهمندم نسل بعد و آیندگان بدانند در چه جایی زندگی میکنند، بر محل زندگیشان چه چیزهایی گذشته است یا در محلهشان چه افراد سرشناس و نامداری زندگی میکردند.
هنوز هم سلسبیل برای موسپیدان محله بوی شکوفههای انار میدهد. شاخههای درختان باغهای انار از دیوارهای کاهگلی باغها به بیرون سرک کشیده بود و بوی خوش شکوفههای آن به شامه هر رهگذری خوشایند بود. سلسبیل آنها بازار طحافها و چرخیهایی است که از سر صبح تا غروب مایحتاج اولیه زندگی مردم را در بساطشان میفروختند. خیابان اغلب پر از صدای سم چهارپایان بارکش و درشکهچیهایی بود که از باغشاه برای مردم آب میآوردند. شاید این تصویر برای اهالی امروزی خیابان رودکی (سلسبیل) که سهمشان فقط شنیدن بوق اتومبیل و دیدن ترافیک و رفتوآمد موتور سواران در خیابان و پیادهروهاست، بیشتر شبیه افسانه یا ورق زدن یک آلبوم قدیمی با عکسهای سیاه و سفید باشد، اما چند دهه پیش همه اینها واقعیت داشت. با «سید رسول امینی» از اهالی قدیمی خیابان رودکی که برای ثبت خاطرات ماندگار و تاریخ شفاهی محله سلسبیل و حفظ آن برای نسل جدید دستبهکار شده و کتاب «تهران در گذر زمان» (محله سلسبیل) را به رشته تحریر در آورده است، درباره نگارش این کتاب گفتوگو کردیم.
انگیزه شما برای نوشتن کتاب طهران در گذر زمان (محله سلسبیل) چه بود؟
مهمترین دلیلم آشنایی افراد بومی و غیربومی با محلهای است که در آن زندگی میکنند. این روزها به دلیل مشغلههای زندگی و سبک زندگی ماشینی بسیاری از سنتها و آداب خوب زندگی در گرد و غبار فراموشی پنهان شده است. برای اهالی جدید از گذشته و چهرهها و مشاهیر محله روایت کردم. برای مثال استاد «رضا ژاله» سازنده سازهای سنتی ایرانی که شهرت جهانی دارند. شاید از میان اهالی و همسایهها کمتر کسی بدانند که محل زندگی این استاد در محله سلسبیل است. بسیاری از افراد سرشناس در زمینه هنر و ورزش مانند فریدون فروغی، جمشید هاشمپور (سوپراستار دهه ۶۰ و ۷۰)، منصوربزرگر و کوروش یغمایی از جمله چهرههای و نامدار محله سلسبیل بودند که زمانی در همسایگی ما زندگی میکردند.
در کتابتان به کدام نوستالژیهای فراموششده محله سلسبیل اشاره کردهاید که این روزها هیچ اثری از آن نیست؟
یکی از این نوستالژیهای محله سلسبیل حمام خورشید است که از آن جز نام یک کوچه چیزی باقی نمانده است. در روزهایی که هیچ خانهای حمام نداشت، اهالی از همین حمام برای اجرای مراسم آیینی و سنتی مانند جشن عروسی و زایمان استفاده میکردند. حمام خورشید یکی از نوستالژیهای ماندگار دامادهای قدیم محله است. شبهای عید این حمام آنقدر شلوغ بود که جا برای سوزن انداختن نبود. برای مثال اگر ساعت ۵ بعد از ظهر برای نمره گرفتن میرفتم، ساعت ۴ صبح روز بعد نوبت به من میرسید. باغ گلستان یکی دیگر از نوستالژیهای محله سلسبیل است که همه مردم تهران از اجرای برنامهها و نمایشها در آن خاطرات خوشی دارند. در همین باغ گلستان پهلوان خلیل عقاب با شیر و خرس کشتی گرفت و وزنههای سنگین بلند کرد. از باغهای انار در حال حاضر جز نام چهارراه اناری چیزی باقی نمانده است. این باغها در خیابان قصرالدشت وجود داشتند. همچنین آبانبار چهل پله که از آن جز نام کوچهای در خیابان سلسبیل (رودکی) چیزی باقی نمانده است.
چه میزان ثبت و نگارش فرهنگ شفاهی محلههای میتواند باعث زنده ماندن هویت و از یاد رفتههای محلههای تهران باشد؟
خیلی علاقهمندم نسل بعد و آیندگان بدانند در چه جایی زندگی میکنند، بر محل زندگیشان چه چیزهایی گذشته است یا در محلهشان چه افراد سرشناس و نامداری زندگی میکردند و چه چیزهایی را به یادگار گذاشتهاند. برای مثال یکی از افراد بزرگ و نامداری که در محله سلسبیل پا به دنیا گذاشت و زندگی کرد، دکتر «بهرام آیراملو» دندانپزشک و استاد دانشگاه تحصیلکرده امریکاست که در محله سلسبیل یادگاریهای فراوانی از خود بر جای گذاشته است. دکتر آیراملو این روزها ساکن محله تجریش است، اما با این اوصاف هنوز به محله سلسبیل علاقهمند است و روزهای یکشنبه در خانه برنامه دورهمی با قدیمیهای سلسبیل و شب شعر و تجدید خاطرات قدیم را بر پا میکند. او از هرکدام از قدیمیهای سلسبیل عکسی بر دیوار خانهاش دارد.
بخشی از کتاب شما به معرفی شهدا و افراد نامداری اختصاص داده شده که کمتر کسی از آنها اطلاع دارد؛ افرادی مانند شهید بخشایش که جزو شهدای حزب جمهوری اسلامی است. در اینباره توضیح دهید؟
از سهراه سلسبیل تا چهارراه مرتضوی چیزی در حدود ۴۰ شهید داریم. نام بسیاری از شهدا حتی روی هیچ کوچهای قرار داده نشده است. حتی اهالی هم نامشان را نمیدانند. برای مثال کمتر کسی میداند شهید بخشایش، بچهمحله سلسبیل، جز همین ۷۲ تن شهدای انفجار حزب جمهوری اسلامی بوده است. شهیدانی داشتیم که در همین خیابان سلسبیل ترور شدند و کسی از این ماجرا اطلاعی ندارد. همین موضوع انگیزه نگارش کتاب تهران در گذر زمان شد و با دیدن کوچکترین نشانه از شهدا در منطقه درباره آنها تحقیق کردم؛ شهدایی که برای حفظ امنیت این آب و خاک از جان گذشتند، اما نامشان در هیچ جا ثبت نشده است. یکی از کارهایی در کتابم انجام دادهام، جمعآوری و ثبت عکس افراد معتمد محلی است که از دنیا رفتهاند. این بخش کتاب مورد استقبال اهالی قرار گرفت. برایشان خوشایند بود که عکس عزیزشان در کتاب بود و با دیدن آن به یادشان میافتیم.
درباره تاریخچه محله سلسبیل بگویید. سلسبیل معروف تهران چطور در دل این شهر متولد شد و بهعنوان یکی از محله قدیمی پایتخت همچنان زنده است؟
بر اساس آموزههای مذهبی سلسبیل چشمه جوشانی در بهشت است. در واقع به دلیل وجود نهرها و قناتهای محدوده خیابان کمیل این محله به سلسبیل معروف شد. سلسبیل از جنوب به شمالآباد شده است. زمانی از سهراه سلسبیل تا چهارراه امام خمینی(ره) (وثوق) زندگی در این محل جریان داشت. بقیه زمینهای اطراف آن تا طرشت و فرودگاه مهرآباد گندمزار بود. در زمینهای حاصلخیر این محله اغلب صیفی میکاشتند.
ثبت و نگارش تاریخ شفاهی محلههای تهران چه ضرورتی برای نسل جدید و آیندگان دارد؟
من در واقع ابتدا برای پاسخگویی به حس کنجکاویام به دنبال کردن هویت محله علاقهمند شدم، اما کمکم که دایره مطالعاتم بیشتر شد و با مردم، ریشسفیدان و فرهیختگان گفتوگو کردم، لزوم نگارش ثبت خاطرات از یاد رفته تهران را برای نسل جدید و آیندگان بیشتر احساس کردم.
نظر شما