اینکه به تقلید از روشهای ارزیابی که در جهان امروز باب شده و بر مبنای آن برای اجرای طرحهای توسعه و عمران، طرح نویسان باید طرح توجیه زیست محیطی هم ارائه دهند، چیز خوبی است.
اما این خطر هم وجود دارد که در یک محاسبه ساده دو دو تا، چهار تا بازدهی اقتصادی طرحی اقتصادی پیش رو بیشتر از ارزش افزوده مفروض تالاب برآورد شود. به بیان دیگر، با نادیده گرفتن ارزشهای محاسبه ناپذیر یک محیط طبیعی ( مانند ارزشهای زیبایی شناختی، ارزشهای فرهنگی، حق ذاتی حیات وحش برای بقا، ارزش ناشناخته تنوع زیستی، ... ) نابود شدن تالاب، توجیه شود.
در ایران، تا چند سال پیش بدون طرحهای ارزیابی زیست محیطی سد و جاده ساخته میشد و بر اثر آن تالابها نابود یا آسیب دیده میشدند ؛ اکنون به همین علت ( و علتهای دیگر ) باز هم تالابها مورد هجوم هستند، اما این بار، با وجود طرحهای ارزیابی زیست محیطی ! مثال برای مورد اول، سد زاینده رود که در سال 1348 ساخته شد و تالاب گاوخونی را از بخش عمده آب حیات بخش خود محروم کرد؛ مثال برای مورد دوم، طرح جاده میان گذر دریاچه ارومیه که پس از سالها نداشتن طرحهای زیست محیطی، در چند سال اخیر برای آن مطالعات زیست محیطی طراحی کردهاند و حتی مجریان طرح، در بروشورهای تبلیغی خود عنوان « پلی برای طبیعت » (!) را برای کار خود برگزیدهاند. واقعیت این است که ارزیابیهای زیست محیطی، به ویژه در کشور ما، خود به صنعتی پول ساز بدل شدهاند که مجریان آن غالبا به سفارش و با پول طراح اصلی طرحی عمرانی کار میکنند.
در بهمن ماه سال گذشته، مسعود باقرزاده کریمی کارشناس مسئول تالابهای دفتر زیستگاههای سازمان محیط زیست گفت که مسئولان، در تلاش برای ارزش گذاری اقتصادی تالابها « برای هر هکتار تالاب حرا در سال 4300 دلار، برای هر هکتار تالاب چغاخور در سال 3200 دلار و برای هر هکتار تالاب امیرکلایه 3300 دلار درآمد تخمین زده شده است.» با این فرض، تالاب 1000 هکتاری امیرکلایه در منطقه بین چمخاله و بندر کیاشهر گیلان، در کل در هر سال حدود 3/3 میلیون دلار درآمد دارد. طبیعت، به ویژه بخشهای ممتاز آن مانند تالابها، آن قدر ارزش تقویم ناشدنی دارند که لازم نیست برای حفاظت آن متوسل به چرتکه انداختنهای ظاهرا دقیق شویم.
بهترین شیوه آن است که دست کم ده درصد از سرزمینها را با عنوان حفاظت شده، از هرگونه دست اندازی مخرب در امان بداریم و با هیچ توجیهی به آنها تجاوز نکنیم ؛ با اطمینان میتوان گفت که اینگونه منطقهها، بزرگترین ثروت ما در آینده خواهند بود. همانگونه که اشیای موزهای را که به ظاهر هیچ ارزش کاربردی ندارند، در جهان پیشرفته امروز به هیچ قیمتی نمیفروشند اینگونه اشیا را اشخاص هوشیارتر از ما، در دههها و سالهای گذشته از کف ما بردند و امروزه سود آن را میبرند.