این فیلم که اثری علمی – تخیلی و دلهرهآور بود با بهرهگیری از افسانههای قدیمی روسی، قصهای نو را در دل مسکوی امروزی تعریف میکرد. فیلم در سال 2004 لقب پرفروشترین اثر سال سینمای روسیه را گرفت و قسمت دوم آن سال 2006 تولید شد.
موفقیت بکمامبتوف باعث شد تا تهیهکنندگان آمریکایی و اروپایی به او پیشنهاد کار بدهند. «تحت تعقیب» که این هفته روی پرده سینماهای جهان رفت، حاصل همین نکته است. آنجلینا جولی، مورگان فریمن و جیمز مک آوی نقشهای فیلم را بازی کردهاند. بکمامبتوف که این روزها در تدارک تولید قسمت سوم «نگهبان شب» است، درباره جنبههای مختلف «تحت تعقیب» صحبت میکند.
- جالب است که جیمز مک آوی زمانی برای ایفای نقش مهم فیلم انتخاب شد که هنوز شهرت امروزیاش و تجربه بازی در چنین فیلمهایی را نداشت. چه عاملی باعث شد فکر کنید او میتواند در صحنههای با شکوه این فیلم اکشن بازی کند؟
برایم خیلی مهم بود که بازیگری داشته باشم که در ارتباط با این نقش کمی عجیب و غریب و حتی بیگانه به نظر برسد. آن وقت شما 2 ساعت کامل وقت داشتید تا کاراکترش را تجزیه و تحلیل کرده و مورد مکاشفه قرار دهید. پس میبینید این نکته مهمی است که بازیگری را برای نقش داشته باشید که غیرقابل پیشبینی است و نمیتوان کارها و اقداماتش را پیشبینی کرد.
نکته دیگر این بود که جیمز در ارتباط با این نقش خیلی جدی بود و برای بازی در آن تغییرات زیادی در خودش به وجود آورد. از نظر بدنی و جسمی خیلی خودش را آماده کرد و تبدیل به یک سوپرمن شد، یعنی همان چیزی که من میخواستم. میتوان درباره او کلی صحبت کرد. میدانید، اگر برای این فیلم از چند تا بازیگر خوب اکشن دعوت به کار میکردم، شانس و فرصت شگفتزده کردن تماشاچی را از دست میدادم. نمیخواستم قصه و آدمها قابل پیشبینی باشند. انتخاب جیمز یک ریسک بود که مجبور به انجامش بودم.
- در مورد فیلمهای قبلیتان چیزی نمیگویم چون دقیقاً نمیدانم سر صحنه چه کار میکردید. اما آیا این گرایش عمومیتان است که سر صحنه از بازیگران بخواهید تا حد امکان صحنههای اکشن را بازی و اجرا کنند و چیزی کم نگذارند؟
بله. کنستانتین خانیکی در «نگهبان شب» و «نگهبان روز» هم همان کارهایی را کرد که مک آوی در «تحت تعقیب» انجام میدهد. از شروع کار با بازیگران به همین گونه کار میکنم. خود بازیگرانی هم که با من همکاری دارند نیز همین احساس را دارند و خودشان را آماده میکنند تا همه کارها را در جلوی دوربین خودشان انجام دهند. مک آوی یک بدلکار خیلی خوب داشت، ولی ما به سختی میتوانستیم او را از اجرای بدلکاریهایش منصرف کنیم یا مانع کارش شویم.
- انجام چنین کاری وقتی فیلمی مثل «تحت تعقیب» را میسازید خیلی سخت است. اول از همه اینکه شما در آمریکا و در خیابانهای شیکاگو داشتید فیلمبرداری میکردید و از بازیگرانتان میخواستید آن کارهای دیوانهکننده را انجام دهند. انجام این کارها در داخل استودیو امکانپذیر نبود؟ این صحنهها خیلی واقعی هستند و انگار که هیچ حقهای در آنها به کار نرفته است.
میدانید چرا؟ فکر میکنم این نوع قصهگوییهاست که میتواند تماشاچی را گیج کرده یا فریب دهد. میتوانید چنین چیزی را تصور کنید؟ قصه فیلم به ما میگوید که کاراکترهای اصلی آن آدمهای بسیار شجاعی هستند. این شجاعت با خلاقیت و کمی هم دیوانگی مخلوط شده است. (میخندد) خودم هم مثل تماشاگرانی که به تماشای فیلم مینشینند، شگفتزده شدهام. شما در فیلم میبینید کاری که خارج از محدوده استودیو تهیه شده، چقدر میتواند متفاوت باشد.
- موافق این مسئله هستم. هنگام تماشای فیلم سر آدم میترکد و از این همه پیشرفت تکنولوژی تعجب میکند. ولی فکر میکنم صحنههایی که در فیلم خلق کردهاید از آن چیزهایی هستند که کمتر استودیویی حاضر میشود آن کارها را انجام دهد. علتش هم این است که فکر میکنند کسی نمیتواند آنها را جلوی دوربین خلق کند. ولی شما این کار را با موفقیت انجام دادید و این نکتهای شگفتانگیز است.
خب، فکر میکنم همه از دیدن فیلم شگفتزده شوند و شاید سال دیگر کارهای بانمکتری روی پرده سینما انجام دهیم.
- واقعیت این است که اکثر فیلمهای خوب اکشن آنهایی هستند که از فرمولهای نرمال سیستم استودیویی پیرویی نمیکنند. میخواهم درباره بخشهای خاصی از فیلم مثل آن صحنه قطار صحبت کنم. اینطور به نظر میرسد که خیلی طرفدار کامپیوتر دیجیتالی و فناوریهای جدید نیستید؟
خیر، اصلاً اینطور نیست. من یکی از طرفداران بزرگ و جدی فناوری کامپیوتری و دیجیتالی نوین هستم. خودم استودیوی مخصوص آن را هم دارم.
- خب، کارگردانانی را میشناسیم که دوست دارند همه کارها را تا حد امکان سر صحنه و جلوی دوربین انجام دهند.
نه، الزاماً من در این دسته از فیلمسازان قرار نمیگیرم. (میخندد)
- فکر کنم بودجه «تحت تعقیب» بیشتر از بودجه فیلمهایی بوده است که در روسیه ساختهاید. با این حال آیا هنگام ساخت فیلم با محدودیتهایی روبهرو بودید و نتوانستید تمام آنچه را که میخواهید انجام دهید؟ داشتن پول و هزینه بیشتر، تفاوتی هم در نوع فیلمی که میخواهید بسازید ایجاد میکند؟
خیر. این نکته که سرمایه خوبی برای ساخت فیلم داشتم، حکم یک حمایت بزرگ را داشت. این کار کمک میکرد تا کیفیت کار بالا برود و ما هم تکنیکهای کامپیوتری بهتری داشته باشیم و هم سر صحنه دستمان برای انجام کارهای مختلف بازتر باشد. مشابه همین کار را در روسیه هم طی سالهای قبل انجام دادم. کار ما سر صحنه مثل یک حرکت قهرمانانه بود. فرق کار در این بود که در آمریکا من تکنیسینهای خیلی بهتری داشتم که کمک خیلی زیادی به من میکردند. در عین حال منابع خوبی هم در اختیار داشتم. امکانات کامپیوتری دیجیتالی در روسیه (در مقایسه با آمریکا) محدودتر است.
- فیلمبرداری سکانس اکشن – به ویژه تعقیب و گریز ماشینها – در خیابانهای شهر شیکاگو سخت بود؟
تنها راه این بود که این صحنهها را در داخل خیابان فیلمبرداری کنیم. شیکاگو شهری خاص و بیهمتاست و مشابه آن را در دیگر نقاط آمریکا نمیبینیم. برای حفظ لحن، ریتم و ضرباهنگ فیلم خیلی اهمیت داشت که چه نوع خیابانهایی را میخواهیم مورد استفاده قرار دهیم. علتش هم این است که همه چیز باید طبیعی و واقعی به نظر میرسید. هنگام فیلمبرداری این صحنهها همه امیدم این بود که آنها بینظیر و یگانه به نظر برسند، از فیلمبرداری آنها خیلی لذت بردم و از نتیجه کار راضی و خوشحال هستم.
- منتقدین هم آنها را از بهترین صحنههای تعقیب و گریز ماشینهای دنیای سینما میدانند.
خوشحالم که این را میشنوم. همین مسئله در مورد دیگر سکانسهای اکشن فیلم هم اتفاق افتاد. من یک سکانس شوخی و مزاح هم داشتم که باید به زبانی سخت و تلخ بیان میشد و همزمان کاراکتر درون صحنه را به شکلی واضح به تماشاچی معرفی میکرد.
- در نسخه دیویدی فیلم قرار است برخی سکانسهای اکشن که از نسخه سینمایی حذف شدهاند به فیلم اضافه شوند. این اتفاق میافتد.
بله، حتماً. متأسفانه هنگام تدوین دیدیم که زمان فیلم خیلی طولانی شده و باید سکانسهایی را حذف کنیم. تلاش کردم سکانسهایی را حذف کنم که لطمه زیادی به کلیت فیلم نزند.
superherotype.com