همشهری آنلاین _ شقایق عرفینژاد: ماشینها با چنان سرعتی از مقابلتان عبور میکنند که محال است بتوانید از بین آنها بدون اینکه سر و دستتان بشکند عبور کنید. برای بار پنجم به ماشینی که به شما نزدیک میشود، خطکشی را نشان میدهید تا متوجه شود باید توقف کند یا دستکم سرعتش را پایین بیاورد، اما مثل بارهای قبل اشتباه میکنید. او در جواب با احترام کامل چیزی میگوید که البته شما نمیشنوید، اما معنی حرکت دستش به صورت مودبانه این است که تشریف ببرید کنار ببینم پدر جان...
شما ۳ دقیقه و ۱۵ ماشین دیگر صبر میکنید. فرصتی دست نمیدهد. کار همیشگی را میکنید. به اولین ماشینی که در حال نزدیک شدن به خطکشی است نگاه میکنید، بعد چشمهایتان را میبندید و به آن طرف خیابان میدوید.
خطکشی عابر پیاده معنای سادهای دارد. این خطکشی باید به ماشینهای در حال عبور این پیغام را بدهد که سرعتشان را پایین بیاورند تا عابران پیاده از آن عبور کنند، اما در عمل چنین پیغامی از سوی رانندگان دریافت نمیشود و در بسیاری موارد، حتی از سمت عابران پیاده هم ارسال نمیشود. در ۳ نقطه از منطقه ۶ کنار خطکشی عابر پیاده ایستادیم و با عابران و رانندهها در باره این خطکشی و اینکه چرا رانندهها به آن اهمیت نمیدهند، صحبت کردهایم.
- چهارراه حافظ
این چهارراه با عرض زیاد و ماشینهای فراوانی که در روز از آن میگذرند، یکی از چهارراههای مهم تهران است. در اینجا علاوه بر خطکشی، چراغ قرمزی رفتوآمد عابران را کنترل و راهنمایی میکند. اما در همین جا هم آنها بهراحتی از خیابان عبور نمیکنند.
در یک عصر از ۱۴ روز قرنطینه تهران که باید خلوت باشد، اما نیست، «مرضیه سوادکوهی» پشت چراغ قرمز و روی خطکشی ایستاده است تا از خیابان عبور کند. او دانشجوی رشته برق است و میگوید: «من همیشه از رد شدن از خیابان میترسم. برای اینکه ماشینها هیچوقت رعایت نمیکنند. برای آنها خطکشی عابرپیاده هیچمعنایی ندارد.» عابری بیاینکه برای سبز شدن چراغ صبر کند، از بین ماشینها عبور میکند. مرضیه ادامه میدهد: «و البته برای خیلی از عابرین پیاده.» او یک بار هم تصادف کرده است و تجربه بدی دارد: «در خیابان مفتح در حال عبور از خیابان بودم که البته خطکشی عابرپیاده نداشت. یکی دو تا ماشین را که رد کرده بودم، ماشینی با سرعت به من نزدیک شد و نتوانست ترمز کند و با من برخورد کرد. پایم شکست و مجبور به عمل جراحی شدم. جالب اینجا بود که راننده ماشین میگفت اصلا انتظار عابر پیاده را در خیابان نداشته است.»
«مارال توفیقی» هم برای رد شدن از خیابان منتظر سبز شدن چراغ ایستاده است. میگوید: «موارد خیلی نادری بوده که راننده قبل از خطکشی یا حتی روی آن بایستد. هر کس هم توقف کرده با منت سرش را به نشانه بفرمایید تکان داده است که یعنی من چقدر خوبم که روی خط عابر پیاده به عابر پیاده اجازه عبور دادهام و زیرش نگرفتهام.»
چراغ سبز میشود. عابران شروع به حرکت میکنند، اما ماشینهایی که کریم خان را به سمت هفت تیر میروند و در میانه چهارراه چراغ برایشان قرمز شده، با سرعت تمام چهارراه را پشت سر میگذارند و عابران پیاده در یک نبرد نابرابر مجبور میشوند با سرعت بیشتری خودشان را به سمت خیابان حافظ برسانند. «رضا سماوات» درست زمانی قصد میکند از خیابان عبور کند که چراغ قرمز میشود. روی خط میایستد تا نوبت چراغ سبز برسد. او از تجربهاش از عبور از خطکشی میگوید و مسئله کلی را مطرح میکند: «تهران اصولا خودرومحور است. خیابانها و کوچهها و حتی پیادهروها انگار متعلق به ماشینها هستند. بارها با این صحنه مواجه شدهام که نیمی از ماشین را در پیادهرو و چسبیده به در یک خانه پارک کردهاند و مجبور شدهام برای ادامه مسیر به خیابان بروم. بنابراین خیلی طبیعی است که خط عابر پیاده هم برای رانندگان بیمعنا باشد.»
- وقتم را هدر نمیدهم
چراغ برای ماشینها که قرمز میشود، فرصت خوبی است برای صحبت با رانندگان. اولین آنها یک راننده تاکسی است که میگوید هر وقت توانسته قبل از خطکشی عابر پیاده توقف کرده است! ولی اگر بخواهد پشت تمام خطکشیها بایستد نیمی از وقت و مسافرانش از دست میروند. بعدی هم میگوید این خطکشیها سر چهارراه هستند و اگر بخواهد وقت تلف کند دیر به مقصد میرسد. به جایش گاز میدهد و سریعتر میرود. بعدی هم میگوید: «این قانون را خود پلیس جدی نمیگیرد، من چرا جدی بگیرم؟»
- کریم خان، تقاطع سنایی
اینجا کابوس عابران پیاده است. در تقاطع کریم خان و خیابان سنایی خط عابر پیاده وجود دارد، اما کاربرد ندارد. کمتر ماشینی هست که در این تقاطع کمعرض به احترام خط عابر پیاده بایستد و این تمام ماجرا نیست. مشکل تنها ماشینهایی نیستند که از کریم خان داخل خیابان سنایی میپیچند. از آن طرف چهارراه یعنی خیابان ایرانشهر هم ماشینهای فراوانی هستند که تقاطع را رد میکنند و وارد سنایی میشوند و این یعنی یک موقعیت بحرانی برای عابران پیاده. «محمد پرورنده» فروشنده یکی از فروشگاههای صنایع دستی در خیابان ویلاست. او یک حرفهای است و آنطور که میگوید تقریبا تمام مسیرهای روزانهاش را پیاده طی میکند: «در هیچ نقطه از شهر ندیدهام که ماشینها قبل از خطکشی عابر پیاده سرعتشان را کم کنند. از دور طوری عابر پیاده را هدف میگیرند که اصلا انگار میخواهند او را زیر کنند. نمیدانم چرا به عاقبتش فکر نمیکنند. مگر غیر از این است که اگر به عابر بزنند مقصرند و باید تاوان بدهند؟ اینجا ظاهرا تقاطع کوچکی است، اما آشفته است و از هرجهت ماشین در آن عبور میکند که تقریبا هیچکدام هم سر خط عابر پیاده نمیایستند.»
او معتقد است که آموزش ندیدن در ایجاد چنین وضعیتی بسیار مهم است: «رانندگان آموزش ندیدهاند که تمام مقررات راهنمایی و رانندگی مهمند و باید جدی گرفته شوند. به همین دلیل خط عابر پیاده را هم جدی نمیگیرند.»
اما «مریم کشواد» نظر دیگری دارد. او که صحبتهای ما را شنیده است، میگوید: «مقررات بسیار مهمتر از آموزش است. وقتی مقررات به صورت جدی دنبال شوند، همه ناچارند اطاعت کنند. ولی راهنمایی و رانندگی این قانون را جدی نگرفته است و تذکر نمیدهد. برای همین کسی هم رعایت نمیکند. وقتی همین آدمها وقتی در کیش رانندگی میکنند، سرعتشان از ۶۰ کیلومتر در ساعت بالاتر نمیرود. برای اینکه پلیس جریمه میکند و مردم هم رعایت میکنند.»
او با نقل قولی از دوستش که در پاریس زندگی میکند، میگوید: «او تعریف میکرد که تا الان چند بار توی رودربایستی از خیابان رد شده است، چون رانندهها فکر کردهاند قصد رد شدن از خیابان را دارد و در چند متری او ماشین را متوقف کردهاند.» مریم همه اینها را برخاسته از قوانین محکم با ضمانت اجرایی در کنار آموزش و فرهنگسازی میداند.
- میدان فردوسی
از آن سوی میدان تا این سو خطکشی شده و چراغ عابر پیاده هم دارد. اینجا هم از رانندگانی شنیدیم و رانندگانی را دیدیم که خط عابر پیاده برایشان همان معنای آسفالت خیابان را دارد. اولین نفر دل پری از این ماجرا دارد: «ماشینها جوری با سرعت به خط عابر پیاده نزدیک میشوند که احساس میکنم در یک بازی کامپیوتری هستم. فرصت اعتراض هم نیست. مدام هم نمیشود اعتراض کرد. باید این فرهنگ جا بیفتد که خط عابر پیاده یک علامت جدی و معنایش این است که عابر پیاده در حال رد شدن است و امکان له کردنش وجود دارد!» «میترا صفیخانی» معتقد است که رفع این مشکل به این زودیها اتفاق نمیافتد، ولی امیدوار است با کار فرهنگی و دنبال کردن جدی قوانین وضعیت بهتر شود.
در میان کسانی که در این روز مثلا تعطیل و قرنطینهای در میدان فردوسی هستند «پدرام شریف» را میبینیم؛ کسی که اصلا تا به حال به این موضوع دقت نکرده بوده است. او چند لحظهای فکر میکند و میگوید: «نمیدانم چرا رانندگان این قانون را رعایت نمیکنند. حتی نمیدانستم رعایت نمیکنند. من همیشه هر طور شده از خیابان رد میشوم. تا الان هم به رانندهای اعتراض نکردهام که چرا روی خطکشی سرعتش را کم نمیکند.»
او تازه از یکی از حقوق شهروندیاش مطلع شده است و میگوید: «فکر میکنم خیلیها مثل من هستند و به این مسئله حساسیت ندارند. هیچوقت پیش از این صحبتی در این باره نشنیدهام.»
- شهر متعلق به خودروهاست!
«شهلا اعزازی» جامعهشناس، استاد دانشگاه، نویسنده، مترجم و پژوهشگر هم به اهمیت نداشتن قوانین برای رانندگان اشاره میکند و این که اهمیت این قوانین با جریمهای که برای رعایت نکردن آنها در نظر گرفته می شود، مشخص میشود. او می گوید: «در بسیاری از کشورهای پیشرفته و حتی توسعه نیافته در باره این قوانین به شهروندان آموزش میدهند. اما در ایران این اتفاق نیفتاده و رانندگان هم بسیاری از آنها را نادیده میگیرند. دلیلش هم به نظر من بیاعتمادی است، حتی به قانون.»
اعزازی از این که شهر متعلق به ماشینهاست، ناراضی است و آن را دلیل دیگری برنادیده گرفتن حقوق عابر پیاده از سوی رانندگان میداند: «عابر پیاده اصولا در شهر جایی ندارد. حتی پیادهروهم متعلق به او نیست و در آنجا هم ماشین پارک شده است. به همین دلیل با یک سالمند، معلول یا کودک به سختی در پیادهرو عبور میکنید. من حتی دیدهام وقتی ماشینی سر خط عابر پیاده توقف می کند تا عابری بگذرد، عابر از او تشکر می کند. در صورتی که راننده مورد اشاره فقط وظیفه قانونیاش را انجام داده است.»
او شهرداری و پلیس را در ایجاد فرهنگ رعایت حق عابر پیاده سهیم میداند و میگوید باید مجموعهای در کنار هم به حل این مشکل کمک کنند. اعزازی در باره رفتار دوگانه همین رانندگانی که در تهران تخلف می کنند نسبت به وقتی که در شهرهای اروپایی رانندگی می کنند، می گوید: «در این شهرها اگر این قانون یا هر قانون دیگری توسط رانندگان نقض شود، علاوه بر جریمه شدن عابران و سایر رانندگان با زبان بدن و اخطار چشمی به شخص خاطی میفهمانند که کاری خلاف معمول و نادرست انجام داده و به آنها نگاه می کنند. بنابراین متخلفان مجبورند علاوه بر جریمه شدن، قانون را رعایت کنند. در واقع فضای اجتماعی و عمومی افراد را وادار می کند از قوانین پیروی کنند، اما جو اجتماعی تهران چنین نیست.»
- باید به مقصد رسید
چراغ راهنمایی قرمز است و میشود با رانندههایی که پشت چراغ ایستادهاند، صحبت کرد. یکی از آنها خانمی است که ماشین شخصی خودش را میراند. میگوید: «من چند بار به عابران راه دادهام که از خطکشی بگذرند، اما خیلی آهسته عبور کردند. برای همین دیگر این کار را نمیکنم!» بعدی اما میگوید: «من به این قانون مقیدم. همیشه هم پشت خط میایستم، ولی میدانم بسیاری این کار را نمیکنند.»
راننده دیگر که ماسکش را هم از آیینه ماشین آویزان کرده است، میگوید: «اگر رانندگان رعایت نمیکنند، عابران هم همین طورند. آنها حتی از وسط بزرگراه هم رد میشوند، خیابان که هیچ. بعد هم مگر پشت چند خطکشی عابر پیاده میشود توقف کرد؟ بالاخره باید به مقصد رسید.»
- قانون جدی گرفته نمیشود
سرباز وظیفهای که در این میدان ایستاده است، میگوید: «یکی از دلایلی که ما را سر تقاطعها میگمارند، همین تذکر به ماشینهایی است که توقف پشت خط عابر پیاده را رعایت نمیکنند. قبل از اینکه چراغ قرمز شود، به آنها ایست کامل میدهیم. اگر هم روی خط عابر بایستند میتوانیم آنها را جریمه هم کنیم.»
اما معمولا جریمهای در کار نیست. آن طور که «عبدالحنان حاجیلی» میگوید ۱۶۰ کد تخلف وجود دارد که برای سربازان فقط ۳۵ تا از آنها فعال است. یعنی برای پارک روی پل میتوانند جریمه بنویسند، اما برای سرعت کم نکردن یا توقف کردن روی خط عابر پیاده نمیتوانند.
- نظارت کافی نیست
«گیتی اعتماد»، معمار و شهرساز، ریشه بی اعتنایی به قوانین شهری را فرهنگی میداند و میپرسد: «فرهنگ عمومی ما چندان با رعایت قوانین شهری هماهنگ نشده است.» بعد هم از نظارت صحبت میکند: «در این مورد نه نظارت و کنترلی وجود دارد و نه آگاهیرسانی. از آنجایی هم که ارتباط مردم و مسئولان خیلی مستحکم نیست، مردم قوانین و دستورالعملها را نادیده میگیرند. مثل کمربند ایمنی که بسیاری نبستنش را افتخار میدانند. اما اگر بدانند تحت کنترل هستند و به خاطر اینکه با سرعت از خطکشی عبور میکنند، جریمه میشوند، این کار را نمیکنند. ضمن این که از کودکی باید رعایت قانون آموزش داده شود، ولی این کار جدی گرفته نمیشود. چند تا خط عابر پیاده را به شما نشان بدهم که انتهایش به جوی آب میرسد؟ این یعنی اصلا همان زمان که خط کشی انجام میشده، میدانستهاند کاربردی ندارد.»
نظر شما