همچنین نحوه سخن گفتن و عادتهای کلامی تا حد بسیار زیادی بازگوکننده شخصیت افراد است. بعضی از مردم آنقدر حرف میزنند که همه ترجیح میدهند از مصاحبت با آنها اجتناب کنند، و برخی دیگر آنقدر کمحرفاند که حتی در زمانی که به حرف زدن احتیاج هست نیز از اینکار طفره میروند.
در اینجا ما پیشنهاداتی به شما ارائه میدهیم که نه فردی پرحرف و خسته کننده باشید و نه فردی منزوی و خجالتی. مثل تمام جنبههای زندگی حفظ تعادل بهترین گزینه است.
چه مواقعی پر حرف میشویم
وراجی کردن و مسلسل وار حرف زدن، شاید برای شخص سخنگو لذت بخش و دل انگیز باشد اما مسلماً اگر نظر شنونده را هم بپرسید، تناقض این نظرات کاملاً برایتان مشهود خواهد بود.
گاهی مواقع پرحرفی بجز دلایل شخصیتی میتواند دلایل دیگری نیز داشته باشد، از جمله وقتی:
عصبی هستیم یا احساس ناامنی میکنیم
اغلب مواقع وقتی حس تعادل درونی ما دچار نوسان میشود و احساسات ضد و نقیض ما را احاطه میکند، ناخوداگاه سعی میکنیم این احساس را با تندتند حرف زدن جبران کرده و بپوشانیم.
در چنین مواقعی آنچنان با جدیت به حرف زدن ادامه میدهیم که گویی برای جلوگیری از برقراری سکوت مسئولیتی به عهده ما گذاشته شده و وظیفه داریم برای ادای این وظیفه دست به ایراد هر سخنی بزنیم حتی اگر این سخنان کاملاً بیربط و بیمعنی بوده و فقط جنبه حرافی داشته باشد.
اما اگر حرف چندان جالب توجه، باارزش، و مهمی برای گفتن ندارید، نباید بابت این سکوت زیاد نگران باشید و خود را مجبور به سخن گفتن بدانید. با این آرامش کنار بیایید و اجازه دهید احساس نیاز برای گفتوگو کردن روند طبیعی خود را طی کند و خود به خود به جریان بیفتد.
وقتی درباره خودمان صحبت میکنیم
صحبت کردن درباره خود بزرگترین اشتباهی است که همه مردم مرتکب میشوند. حتماً تا بحال با افرادی که دائماً در حال بازگو کردن خاطرات و تجربیات شخصی هستند مواجه شدهاید، آنها در قبال کوچکترین کلامی که از طرف شما گفته شود سیلی از حرفهای خسته کننده را به سوی شما روانه میکنند و هیچ توجهی نیز به بیقراری و کلافگی شما نشان نمیدهند.
«برای دیگران سخن بگویید نه بهخاطر خودتان» این قانون طلایی همه جا جواب میدهد. درست نیست که هدف ما از صحبت کردن صرفاً شخصی باشد و تنها برای درد و دل کردن و سبک شدن باب گفتگو را باز کنیم.
مثل تمام رابطههای دو طرفه در اینجا هم باید به طرف مقابل توجه نماییم و برای آنها احساس ارزشمندی به ارمغان بیاوریم. اما اگر فقط بخواهیم درباره خودمان صحبت کنیم و فقط نفس خود را ارضا کنیم، همان بهتر که فقط و فقط خودمان مخاطب حرفهایمان باشیم.
برای اینکه متوجه شوید سخنانتان چقدر برای طرف مقابل خسته کننده و کسالت آور است، به زبان بدن آنها دقت کنید.
اگر از حرکات و احوالات آنها اینطور برمیآید که تلاش میکنند به هر بهانهای از دستتان در بروند، اگر سرشان را در دستانشان گرفتهاند، اگر به نقطهای دور خیره شدهاند، یا اگر تلاش میکنند بحث را عوض کنند، این بدین معناست که آنها از سخنان شما خسته شدهاند.
شایعات بیاساس و بدگویی از دیگران
صحبت کردن درباره خصوصیات بد دیگران، و یا مبالغه کردن درباره اشتباهات و نقطه ضعفهای آنها عادت بسیار زشتی است که متاسفانه اکثر جمعهای دوستانه یا خانوادگی به چنین صحبتهایی منجر میشود.
فقط به این دلیل که همه اینکار را انجام میدهند شما نمیتوانید خودتان را توجیه کنید و با جماعت همرنگ شوید.
مسئله این است که اغلب اوقات با اینکه میدانیم از لحاظ اخلاقی مجاز به انجام چنین رفتاری نیستیم، اما بازهم به ندای وجدان توجهی نکرده و به شیوه غلط خود ادامه میدهیم، زیرا با بدگویی از دیگران میتوانیم بیشتر و بیشتر حرف بزنیم و همیشه سوژه داغی برای ادامه گفتوگو داشته باشیم.
اما یادتان باشد مردم همیشه برای کسانی که در چنین مواقعی سکوت اختیار کرده و از موقعیتهایی که منجر به بدگویی از دیگران میشود کناره گیری کنند، احترام بیشتری قائل هستند.
اگر شما در همان برخوردهای اولیه از دیگران انتقاد کنید مسلماً در نظر آنها فرد قابل اعتمادی به نظر نمیآیید. در چنین موقعیتهایی سکوت شما بر بزرگی و احترامتان میافزاید.
وقتی که حرف مناسبی برای صحبت کردن ندارید
عقلا همیشه میگویند «وقتی حرف باارزشی برای گفتن ندارید، بهتر است که چیزی نگویید و سکوت اختیار کنید» به حق که نصیحت به جایی است اما واقعاً چه تعداد از ما به این جمله عمل میکنیم.
چه مواقعی کم حرف میشویم
منزوی و گوشه گیر شدن کار ساده ایست، اینطور نیست؟ در چنین مواقعی ما از برخورد با افراد تازه وارد اجتناب میکنیم و ترجیح میدهیم هیچگام مثبتی برای خارج شدن از خلوت آرامش و تنهایی خود بر نداریم.
در بیشتر مواقع اگر برای صحبت کردن و معاشرت با افراد جدید از خود علاقه نشان ندهید، فردی خود شیفته و مغرور به نظر میایید، پس سعی کنید از لاک تنهاییتان بیرون بیایید و شما اولین نفری باشید که دست دوستی به سمت دیگران دراز میکنید.
البته تمام ما لحظاتی را تجربه کردهایم که به دلایل خواسته یا ناخواستهای دچار بیحوصلگی و کمحرفی شده باشیم. شاید بتوان برای ایجاد چنین حال و هوایی چند دلیل ذکر کرد:
خشم
یکی از دلایلی که میتواند بطور موقتی باعث کمحرفی شود، خشم و عصبانیت نسبت به اتفاقاتی است که در زندگی همه ما رخ میدهد.
یک پیشنهاد برای خلاص شدن از این احساس فراموش کردن مسائل و افرادی است که شما را خشمگین کردهاند. اگر از کسی گله و شکایتی دارید بهتر است بهجای اینکه خودخوری کنید، با آرامش و خیلی مودبانه با او صحبت کنید و یا حتی بهصورت غیر مستقیم حرفهایتان را بزنید.
صحبت کردن همیشه به شفاف شدن فضا و برطرف کردن بسیاری از سوءتفاهمهایی که در اثر سکوتهای بیجا ایجاد میشود کمک میکند.
سعی کنید اگر حرفی روی دلتان سنگینی میکند هر چه زودتر آن را به زبان بیاورید قبل از اینکه آنقدر سنگین شوند که ما بین شما و کسانی که دوستشان دارید فاصله بیاندازند.
اگر ما یاد بگیریم با چه روشی سخنان خود را بیان کنیم تا منجر به ایجاد خشم و عصبانیت در طرف مقابل نشود، در این صورت به کلید طلایی ارتباطات دست یافتهایم و تنها در این صورت است که میتوانیم موقعیتهای تنشزا را تنها با چند جمله به ظاهر ساده آرام کنیم.
غرور و کنارهگیری
بعضی مواقع غرور عامل کناره گیری ما از صحبت کردن با بعضی از افراد شده و این احساس برتری نهفته در درون ماست که مانع از هم کلامی ما با کسانی میشود که از لحاظ موقعیت اجتماعی یا خانوادگی در سطح پایینتری قرار دارند.
آیا تا به حال برای صحبت کردن با مسئول نظافت شرکت خود پیش قدم شدهاید؟ فکر نمیکنید کوتاهی شما به این دلیل بوده که از لحاظ موقعیت اجتماعی او را پایینتر از خود میبینید؟
خجالت
خجالت یکی از عواملی است که باعث میشود نتوانیم شخصیت و احساسات واقعی خود را نشان دهیم و این احساس مزاحم مانع از ارتباط ما با کسانی میشود که دوست داریم با آنها هم صحبت شویم.
خجالت از احساس عدم امنیت و نگرانی بابت آنچه در مورد ما گفته خواهد شد ناشی میشود. اما اگر با خودمان صادق باشیم و نقاط ضعف و قوت خود را پذیرفته باشیم، دیگر نگران قضاوتهای بعضاً نادرست دیگران نخواهیم بود.
ما موظف نیستیم که همه را تحت تاثیر اعمال و رفتار خود قرار دهیم. اجازه ندهید خجالت سدی شود در مقابل علایق و خواستههایتان و مانع از آن شود که به راحتی با دیگران سخن بگوید.
همشهری امارات