بنابراین سعی میکنند تا آنجا که ممکن است در این مورد با احتیاط اظهارنظر کنند تا فضای روانی آموزش کشور دچار التهاب و ترس نشود. شاید به همین خاطر باشد که معاون پرورشی و تربیتبدنی آموزش و پرورش در پاسخ به اینکه چه تعداد دانشآموز معتاد و سیگاری در کشور وجود دارد، میگوید:«نمیدانم» و ادامه میدهد:«از آنجا که اعتیاد دانشآموزی را موجه نمیدانیم، آمارگیری هم نکردهایم و اساسا چون این موضوع را مجاز نمیدانیم، بهدنبال مثبت جلوه دادن یا مشهور کردنش نیستیم.»
البته حق با سیدمهدی امینی است؛ چون گرفتن آمار دانشآموزان معتاد برعهده وزارت آموزش و پرورش نیست، بلکه نهادهای دیگری باید این آمار را در اختیار او بگذارند. نهادها و اشخاصی که اظهارنظر آنها میتواند برای فضای آموزش کشور گران تمام شود و به کام وزارت آموزش و پرورش تلخ آید. یکی از این اظهارنظرها مربوط به مدیرکل امور فرهنگی و پیشگیری ستاد مبارزه با موادمخدر کشور است که پارسال در نشست هماندیشی اثرات سوء اعتیاد مطرح کرد و جمعیت دانشآموزی معتاد در کشور را حدود 35 هزار نفر دانست.چند ماه بعد سایت رسمی مجلس شورای اسلامی آماری اعلام کرد که ۶۵ درصد جمعیت معتادان کشور را افراد زیر ۳۵ سال تشکیل میدهند.
این گزارش، آمار دانشآموزان معتاد در ایران را ۲۰ هزار نفر و درصد معتادان زیر ۲۰ سال کشور را 8/15 درصد از کل جمعیت معتادان اعلام کرد. همان زمان موسیالرضا ثروتی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس براساس آماری که ستاد مبارزه با موادمخدر هشدار داد که 25 درصد معتادان، اعتیاد را از زمان مدرسه شروع میکنند. اما اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی و رئیس این ستاد، وجود چنین آماری را تکذیب کرده و گفت«نمیتوان گفت که در بین دانشآموزان هیچ معتادی وجود ندارد و یا اینکه تعداد آنها بسیار زیاد است، ولی در میان ۱۴ میلیون دانشآموز آمار ۳۰ هزارتایی معتادان عدد قابل توجهی نیست و در این خصوص باید تدابیر لازم اتخاذ شود.»
برنامههای پیشگیری وزارت آموزش و پرورش
وقتی صحبت از اتخاذ تدابیر لازم میشود، وزارت آموزش و پرورش یک پای ماجراست. بنابراین این انتظار میرود با همکاری دیگر نهادها به پیشگیری از این آسیب بپردازد. در این میان شناخت موارد اعتیاد در میان دانشآموزان اهمیت ویژهای دارد که با توجه به اینکه دود موادمخدر مدرن روزبهروز از کشوری چون افغانستان بیشتر به چشم ما میرود کمتر کسی اثرات پنهان اما مخرب آن را میبیند باید به آموزش اولیا و مدیران مدارس توجه ویژهای شود. متأسفانه بیش از 50 درصد افراد بعد از 5 سال متوجه اعتیاد اعضای خانواده خود میشنوند و برای رفع این مشکل باید سطح آگاهی خانوادهها افزایش یابد.
به گفته دکتر حسن ضیاءالدینی، مدیرکل دفتر سلامت و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش، این وزارتخانه همکاریهای مستمری را با سازمان بهزیستی و ستاد مبارزه با موادمخدر شروع کرده که از جمله آن دورههای آموزشی پیشگیری از اعتیاد با اولویت کارکنان مدارس است. این درحالی است که الگوی اعتیاد در کشور بهسرعت در حال تغییر و مصرف مخدرهای جدید رو به افزایش است، بهطوری که عنوان میشود سهم «کراک» در بازار مصرف کشور به 26 درصد رسیده است. بنابراین آنها با شرایط سختی مواجهاند و مدام باید اطلاعات آموزشها را بهروز کنند.
آمارها راست میگوید؟
از طرف دیگر، از آنجایی که بهترین گروه تاثیرگذار در مباحث سلامت و پیشگیری از اعتیاد را گروههای همسال تشکیل میدهند در سطح مدارس نیز ارائه دروس و جزوات و دورههای آموزشی برای دانشآموزان دورههای راهنمایی و دبیرستان در نظر گرفته شده است، تا آنان ناخواسته به دام اعتیاد گرفتار نیایند.
دکتر محمد نفریه، مدیرکل پیشگیری از اعتیاد سازمان بهزیستی کشور در رابطه با همکاریهای این سازمان با وزارت آموزش و پرورش در زمینه پیشگیری از اعتیاد در میان دانشآموزان به همشهریعصر میگوید:«ما متأسفانه امکان ارائه آمار دقیقی در این مورد نداریم. آن چیزی هم که ارائه میشود بهدلیل نوع نمونهگیری صورت گرفته نمیتواند دقیق باشد. بنابراین به جای پرداختن به آمارها از همان ابتدا سراغ برنامههای پیشگیرانه میرویم تا به نوعی جامعه را واکسینه کنیم. هرچند اگر خدای ناکرده کسی در سنین پایین دچار این بیماری شود مراحل درمان و بازتوانی برای او در نظر گرفته میشود.» وی در رابطه با عدمارائه آمار در این رابطه ادامه میدهد:«خیلی موقعها به وسیله همین آمار میتوان دروغ گفت. از طرفی ممکن است اعلام آن به صلاح نباشد و سبب آسیبهای بعدی شود.
گذشته از این ممکن است تعداد در آمارها افراد تغییری نشان ندهد، اما شدت آن افزایش پیدا کرده باشد.»بهراستی ارائه آمار در زمینه اعتیاد دانشآموزان کشور تا چه حد میتواند واقعی باشد و چهقدر مراکز ترک اعتیاد با اینجور افراد سروکار دارند؟ دکتر محمد کلانتری، مدیر مجتمع بازتوانی و ترک اعتیاد کوثر، این موارد را استثنایی میداند، اما شیوع آن را بیشتر به خانوادههایی نسبت میدهد که اعضای خانواده(بهویژه پدر!) معتادند.
دکتر کلانتری گرایش به سیگار را در میان بچهها نوعی کنجکاوی تلقی میکند و در رابطه با تغییر ایننوع عادتها در میان آنها میگوید:«اگر پدر و مادری با این نوع رفتارهای مشکوک در میان فرزندانشان مواجه شدند، ابتدا باید آنها را به مراکز مشاوره و بهزیستی بیاورند و با هدایت آنان به فعالیتهایی چون ورزش، طبیعتگردی و کوهنوردی اوقات فراغت آنها را بهگونهای پر کنند که بچهها به سمت رفتارهای خطرناک کشیده نشوند.»
با این همه نباید از یاد برد که تمام این دلایل برای ارائه نشدن آمارها در عین حالی که میتواند موجه باشد، نباید مسئولان را از وظیفه اصلیشان غافل کند، چرا که گذشته از اقدامات پیشگیرانه باید زمانی که لازم است باید به مردم هشدار داد و از خود آنها برای رفع برخی آسیبها کمک خواست.