من در پاسخ معمولا این سؤال را مطرح میکنم که شما پس از گذراندن 12 سال تحصیلی که حداقل 7 سال آن توأم با درس زبان بوده است (با احتساب اولین پایه مقطع راهنمایی)، چرا اصولا باید ضعف زبانی داشته باشید؟ چرا پس از این همه مدت باز هم از گفتن یا نوشتن سادهترین جملات به زبان انگلیسی باید عاجز باشید؟ مگر نه آنکه از یک فارغالتحصیل دبیرستان انتظار میرود در سطح یک دیپلمه معمولی معلومات داشته باشد؟ پس چرا پس از اخذ دیپلم، شاهدیم که دانش زبانی اکثر آنان کم و یا نزدیک به صفر است؟ چرا اصولا باید دانشجویان دانشگاهها به خاطر ضعف زبانی شان نیاز به گذراندن دروس پیش دانشگاهی داشته باشند و همان مطالب 7 سال گذشته را مجددا مرور کنند؟
کتب درسی زبان آموزش و پرورش نیاز به تغییر و تحولی اساسی دارد، زیرا همان دیپلمه با دانش زبانی ضعیف هنگامی که به مؤسسات زبان میرود ناگهان نمودار سطح یادگیری اش صعود کرده و مهمتر از آن، به یادگیری زبان علاقهمند میشود. از اینجا در مییابیم که در متون درسی زبان آن مؤسسات و یا در شیوه تدریس آنها چیزی وجود دارد که بیشتر از متون درسی زبان آموزش و پرورش تاثیر داشته و شایسته است دستاندرکاران آموزش و پرورش در تدوین و اصلاح متون کنونی اقدامی اساسی انجام دهند.
شیوهای که اکنون در آموزش دروس کتب آموزش و پرورش اعمال میشود شاید بتواند دانش آموز را نهایتا با عمق لایههای دستوری زبان آشنا ساخته و قابلیت موشکافی و تجزیه و تحلیل دستوری جملات را در آنان توانمند سازد اما از نظر افزایش میزان اعتماد به نفس در آنان نسبت به مهارتهای شفاهی (شنیدارو گفتار) جملات ساده غالبا ناتوان است. از دیگر مواردی که بر معضل فوق میافزاید عدمهمت و کوشش خود نوجوانان و جوانانی است که متأسفانه نمیدانند یا همت آن را ندارند که از وقت گرانبهای خود صحیح استفاده کنند.
در پاسخ به شکواییه این دسته از دیپلمههای عزیز که از ضعف زبانی خود در رنجند، بنده راهکارهای ساده زیر را پیشنهاد میکنم: به آنان میگویم فرض کنید که شما طی 7 سال گذشته اصلا درسی به نام زبان نداشتهاید و حال میخواهید از صفر آغاز کنید. اگر متوسط سن ازدواج جوانان را 28 در نظر بگیریم، از 18 تا 28 سالگی (یعنی 10 سال) فرصت دارید که وقت خود را صرف تحصیل، کسب مهارتهای آکادمیک، هنری و یا فنی نمایید. خوشبختانه از نظر عقلی و سنی هم آنقدر فهیم و با درایت شدهاند که ضرورت کسب این مهارتها را جدی گرفته و آن را سبک نشمارند. لذا به آنان میگویم اگر واقعا مایلید یک بار و برای همیشه مهارت زبان خارجه را در خود توانمندسازید دو کار زیربنایی انجام دهید، شما را به انجام توامان این پنج راهکار دعوت میکنیم:
1. در یکی از مؤسسات زبان نزدیک به محل سکونتتان ثبت نام کرده و سعی کنید حتی الامکان بدون فاصله انداختن بین ترمها و بهطور پیوسته حداقل 2 سال و حداکثر 3 سال در آن مؤسسه تحصیل کنید. آموختن زبان، مستلزم صرف زمان است و یک شبه حاصل نمیشود. باید تمرینات کلاسی را جدی گرفت و آموختهها را به تدریج کسب کرد تا نهادینه شوند. البته در اینجا ذکر دو نکته ضروری است: نخست آنکه مؤسسه باید ترجیحا نزدیک به محل سکونت زبان آموز باشد تا طی مسافت در دراز مدت او را خسته و دلزده از تحصیل نکند. دوم آنکه برخی مؤسسات مهارتهای زبانی را تفکیک کردهاند و برای هر یک کلاسی جداگانه در نظر میگیرند. گر چه این تمهید ممکن است محاسنی داشته باشد، اما زبان آموزی که مایل است سطح دانش زبانی خود را بهطور جامع ارتقاء دهد باید بداند که این شیوه برای وی مفید نیست و توصیه میشود ترجیحا چهار مهارت مختلف را شانه به شانه هم (و نه منفصل از یکدیگر) بیاموزد.
2. راهکار دوم آنکه به موازات شرکت در جلسات کلاسی آن مؤسسه، زبانآموز شخصا اقدام به خرید یک سری کتب ساده داستانی و خلاصه شده (معمولا stage 1) کرده و ضمن لذت بردن از مطالعه داستانهای ساده آن کتب، دایره واژگانی خود را تدریجا گسترش دهد. متن کتب فوق بحدی ساده و شیرین است که با یک نشست کوتاه در اتوبوس یا مترو میتوان چند صفحهای از آن را خواند.
3. راهکار سوم آنکه همزمان با دو اقدام قبلی، روزی فقط چند دقیقه مبادرت به گوش کردن ترجیحا اخبار انگلیسی کنید تا به تدریج گوش شما به استماع، تفکیک و تشخیص واژهها، عبارات و جملات عادت کند.
4. راهکار چهارم آنکه به موازات سه تمهید فوق الذکر، ماهی یک بار به شخصی که مهارت و دانش زبانیاش بهتر از شما باشد نامه کوتاه و دست و پا شکستهای نوشته تا در زمینه نوشتار هم تمرین مختصری داشته باشید.
5. چنانچه بتوانید با چنین شخصی که دانش زبانی اش بیش از خود شماست در حد روزی چند دقیقه مکالمه ساده و مختصری داشته باشید، ایدهآل خواهید بود زیرا با این کار نه تنها تمرین گفتاری نیز خواهید داشت بلکه مهمتر از آن ترس و واهمهتان از صحبت کردن به تدریج کمرنگ خواهد شد.
اگر زبان آموز فقط بهمدت 2 سال این پنج کار ساده را انجام دهد مسلما نتیجه مطلوبی خواهد گرفت زیرا پس از این مدت حداقل 12 ترم زبانی را پشت سر گذاشته (با احتساب هر ترم دو ماه)، دست کم 24 کتاب داستانی ساده را مطالعه کرده و تعداد قابل توجهی واژگان جدید فرا گرفته است (با احتساب ماهی فقط یک کتاب)، حداقل 120 ساعت تمرین شنوایی داشته (با احتساب روزی فقط 10 دقیقه)، دست کم 24 بار تمرین نوشتاری در قالب جملات ساده داشته است (با احتساب ماهی یک نامه) و نیز حداقل 120 ساعت تمرین مکالمه (با احتساب روزی فقط 10 دقیقه) داشته است. بسیاری از کسانی که به خارج از ایران سفر داشتهاند اذعان کردهاند که حتی در کشورهای غیرانگلیسی زبان، سطح زبانی مردم عادی (و نه لزوما تحصیل کرده ها) بهمراتب بهتر و روانتر از سطح زبان تحصیل کردههای ماست.
وقتی علت را جویا میشویم در مییابیم که اکثر آنان در دوران 12 سال تحصیل به زبان انگلیسی مورد آموزش قرار گرفتهاند و لذا این زبان را از سنین کودکی همچون زبان مادری در قالب درسها و در همان محیط مدرسه آموختهاند که اگر انجام چنین کاری توسط آموزش و پرورش ما امکان پذیر باشد مسلما نسل آینده جوانان ما هرگز چنین معضلی نخواهند داشت.
*مدرس زبان انگلیسی