و ارزش و اعتبارشان، بیشتر به واسطه افرادی است که در آن دفن شده اند، نه به خاطر سنگ قبرها یا اموال منقولی که در قبرستانهای تاریخی وجود دارد و آنچه موجب حفاظت از گورستانهای معاصر میشود، میزان دلبستگی مردم به افرادی است که در این اماکن به خاک سپرده شدهاند.[ آشنایی با آرامگاه ظهیرالدوله]
به همین خاطر باید دید که جامعه معاصر تا چه اندازه با مفاخر و مشاهیر خود آشناست و به مدفن مشاهیر خود، احساس تعلق دارد؛ برای نمونه بسیاری از افراد شاهنامه میخوانند، اما چه میزان از این شاهنامهخوانان به توس میروند و از آرامگاه فردوسی دیدن میکنند.
اصلا چند درصد کسانی که به قصد زیارت به مشهد میروند از این مکان دیدن میکنند و حالا از میان کسانی که به توس میروند، سری به مهدی اخوان ثالث میزنند و فاتحهای نثارش میکنند؟! اما در کشورهای دیگر، همه چیز به گونهای دیگر است. آنان بیشتر و بهتر از ما مشاهیر و مفاخر خود را میشناسند و برای آنان ارزش و اعتبار قائلند.
آرامگاه آنان را محترم میشمرند و کودکان را به زیارت مدفن بزرگان ادب و هنر خود میبرند اما پس از سالها ما به این نتیجه رسیدهایم که برخی مراسم فرهنگی را میتوان در آرامگاه سعدی، حافظ یا فردوسی برگزار کرد. اگرچه ریشه بسیاری از این مسائل را باید در سابقه تاریخی و فرهنگی ما ایرانیان جست و جو کرد.
امروز جامعه ما میکوشد تا با تمامی نشانههای غم مبارزه کند زیرا نشانههای اندوه در کشور ما بیش از شادی است در حالی که اگر این مردم، در یک فضای معمول و متعارف زندگی میکردند، دلشان میخواست گهگاه، حزنی معنوی را تجربه کنند؛ برای مثال هیچ زن و شوهر ایرانی، پس از مراسم ازدواجشان، دسته گلی را به نشانه احترام، تقدیم شاعر محبوب خود نمیکند.یکی دیگر از عواملی که موجب بیمهری به گورستانهای معاصر میشود این است که افراد مختلف با گرایشهای سیاسی و فرهنگی متفاوت در این فضاها به خاک سپرده شدهاند؛کسانی که متعلق به همه طرفدارانشان هستند و در عین حال به هیچ کس، تعلق ندارند.
برای مثال متولی حفاظت از آرامگاه احمد شاملو، تنها خانواده او نیستند بلکه او به تمامی کسانی تعلق دارد که شعر نو میخوانند و اشعار این شاعر بزرگ را دوست دارند، در مورد موسیقیدانان و نقاشان و باقی هنرمندان مشهور و معروف هم، وضعیت به همین گونه است اما در کشور ما نهادی نیست که این طیفها را هدایت کند و به نمایندگی از آنان به نگهداری و حفاظت از آرامگاه و حتی قبور هنرمندان بپردازد، اگرچه این نوع فضاها، همواره محل یک سری جدالهای فرهنگی هم هست.
امروز بعد از گذشت هزار سال به این نتیجه رسیدهایم که فردوسی چه کرده و چه نقش مؤثری در اعتلای فرهنگ و زبان فارسی ایفا کرده است.سازمان میراث فرهنگی، در حال تدوین ضوابط و دستورالعملهایی در ارتباط با گورستانهای تاریخی است، اما درمورد گورستانهای معاصر باید بپذیریم که کالبد این اماکن در حال حاضر، ارزش چندانی ندارد و محتوای آنهاست که به این گورستانها، ارزش و اعتبار میبخشد و سازمان میراث فرهنگی باید به جای مداخله مستقیم در اینگونه فضاها به گسترش و شناساندن اندیشه و تفکر کسانی بپردازد که به این گورستانها، معنی دادهاند و چه خوب اگر بعضی مراسم فرهنگی در این مکانها اجرا شود، زیرا مقابر بزرگان ادب و فرهنگ ما، به ویژه عارفان و اهل نظر، هرگز در یک سنگ قبر خلاصه نمیشده و مکانی برای زاویه نشینی، زیارت و رفتارهای مشابه دیگر بوده است.
سازمان میراث فرهنگی میتواند با خرید زمینهای پیرامون گورستانهای معاصر و ثبت اینگونه فضاها، به دور از همه جانبداریهای سیاسی به معرفی مفاخر علمی، ادبی و هنری معاصر به جوانانی بپردازد که هر روز بیشتر از دیروز با خود و ریشههای فرهنگی و هنری شان فاصله میگیرند و با تبدیل گورستان به باغ مشاهیر، بر این ذهنیت که گورستان محل متروکهای است که زندگان در آن جایی نداند، خط بطلان بکشد.
* مدیرکل اداره بناها و محوطههای تاریخی