به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایبنا، «درآمدی بر جامعهشناسی حافظه» کتابی است به قلم «باربارا میزتال» که با ترجمه محمد رسولی و به همت انتشارات تیسا وارد بازار نشر شده است. نویسنده این اثر استاد جامعهشناسی در دانشگاه «لستر» است که علاوه بر تدریس علوم اجتماعی، سیاست و مطالعات اروپا، نگارش کتابهای «اعتماد در جامعه مدرن» و «خودمانی بودن نظریه اجتماعی و عمل معاصر» را نیز در کارنامه خود دارد. همچنین در بخش ضمیمه این کتاب گفتاری از «نعمت الله فاضلی» در ارتباط با مسئله حافظه و مسئله شناسی حافظه در ایران مدرن آورده شده است.
اما وقتی از حافظه جمعی صحبت میکنیم، روی سخنمان به کجاست؟ این حافظه چطور تولید و حفظ میشود و دگرگونی و تغییر در آن چگونه اتفاق میافتد؟ این کتاب با ترکیب نظریههای قدیم و جدید به بیان نخستین شرح جامع از جامعهشناسی حافظه میپردازد. جامعه شناسی حافظه بیشترین توجه خود را به این امر متمرکز میکند که چگونه باز نماهای گذشته از خلال متون، تصاویر، سایتها، مناسک و تجربهها تولید، حفظ و باز تولید میشود. هدف اصلی این کتاب نشاندادن این امر است که تا چه اندازه بررسی حافظه، فهم جامعهشناختی را از تشکیل هویتهای اجتماعی وتضادها به چالش میکشد. نویسنده این کتاب از طریق آزمون روابط پیچیده بین حافظه و یادبود، حافظه و هویت، حافظه و تروما و حافظه و عدالت و ضیعت جدید حافظه را در جوامع معاصر تصویر میکند.
حافظه به عنوان موضوعی برای تحقیقات علمی از قرن نوزدهم به بعد است که مورد توجه محققان قرار میگیرد اما با این وجود همانطور که در مقدمه کتاب هم به این امر اشاره میشود هیچ نظام اندیشهای تصویری کامل از حافظه انسانی را در اختیار ما قرار نمیدهد و با وجود اشاراتی که در آثار جامعهشناسان کلاسیک به نقش حافظه جمعی در حفظ سنتها و مناسک شده است به سختی میتوان به تعریف سرراستی از حافظه در متون جامعهشناختی رسید. اما نظریههای جدید جامعهشناختی حافظه چه تعریفی را بیشتر به کار میگیرند در مقدمه کتاب اینطور میخوانیم: «به نظر میرسد این استدلال که حافظه به صورت بین الاذهانی ساخته میشود ـ در حالی که فرد به یاد میآورد و حافظهاش از طریق آنچه او با دیگران به اشتراک گذاشته است شکل میگیرد و حافظه او همراه حافظه یک گذشته بین الاذهانی و یا حافظه زمان گذشتهای است که در ارتباط با دیگر افراد زیست میکند ـ وجه مشخصه مرکزی نطریههای جدید جامعه شناسی حافظه است.»
کتاب حاضر از شش فصل اصلی تشکیل شده است: «تجربه حافظه»، «دگرگونی حافظه»، «نظریهپردازی درباره به یادآوری»، «فرآیند به یادآوری»،«مرزهای مورد مناقشه» و «مطالعه حافظه».
در فصل نخست اشکال و کارکردهای مختلف حافظه مورد بررسی قرار میگیرد و پس از توضیح انواع حافظه به تعاریف جامعهشناختی از این مفهوم و اهمیت حافظه جمعی در جوامع مدرن پرداخته میشود. این فصل با طرح بحثی از تحول وضع حافظه به پایان میرسد و ارتباط آن با توسعه ابزارهای ارتباطی را مورد توجه قرار میدهد. فصل دوم کتاب مسئله دگرگونی حافظه را ادامه میدهد و نقطه تمرکز خود را بر آن قرار میدهد. این بخش به شکل مختصر به این امر میپردازد که چگونه از طریق تغییر در ابزارهای ارتباطی حافظه جمعی نیز دستخوش تغییر میشود و ابزارهایی چون کامپیوتر و دخیره سازی چطور در خدمت انتقال و برساخت حافظه قرار گرفتهاند.
فصل سوم بیشتر بر نظریههای حوزه حافظه اجتماعی متمرکز میشود و بیش از هر چیز به این امر تاکید میکند که حافظه را نباید تنها به عنوان یک فرآیند مکانیکی در نظر گرفت، بلکه حافظه در طول تاریخ و مناسبات اجتماعی میان افراد و نسلها برساخته میشود و صورت فعالی دارد. فصل چهارم مسئله ماهیت یادآوری را موضوع خود قرار داده است. در این فصل کالبدیافتگی حافظه و این که چه چیز حافظه فردی را اجتماعی میکند مورد توجه قرار داده است و در این مسیر نگاهی به نقش نسل و اهمیت سنت انداخته است.
فصل پنجم بررسی رابطه پیچیده میان مطالعات حافظه اجتماعی و زندگی نامه نویسی، فلسفه و روانشناسی را مبنای بحث خود قرار داده و بر ضرورت نگاهی میان رشتهای در مطالعات حافظه تاکید میکند. در فصل ششم و پایانی گرایشهای اصلی در مطالعه حافظه در علوم اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد و به چهار نمونه از مهمترین حوزههای تحقیق اشاره میشود و با ارجاع به تاریخ معاصر این موضوع را نشان میدهد که دولتها چگونه دست به تولید حافظه جدید میزنند.
همانطور که اشاره شد فصل هفتم کتاب به عنوان ضمیمه به مقالهای از نعمتالله فاضلی با عنوان« مسئله حافظه و مسئله شناسی حافظه در ایران مدرن» آورده شده است که پس از مطالعه فصلهای پیشین برای بیان مسئله این موضوع در ایران برای خوانندگان بسیار مفید است. فاضلی در بخشی از جمعبندی مقاله خود مینویسد: «مفهوم حافظه فرهنگی یکی از مفاهیم گسترده و کلیدی است که با آن میتوان حجم انبوه تحولاتی که ایرانیان هر روز در زندگی روزمره با آن درگیرند را توضیح داد. چون میتوان ادعا کرد که تحولات ساختاری در هر یک از حوزهها تحول در حافظه این حوزهها نیز بوده است. برای مثال تحول جامعه ایران از زندگی ایلی و روستایی به جامعه اغلب شهرنشین تحول در ساختار آگاهی و حافظه ایرانیان بوده است.»
نظر شما