به گزارش همشهری آنلاین، ما خبرنگارها با اخبار بد آشناییم. چهبسا روزها که با اخبار نحس زندگی میکنیم و در شغل ما از این گریزی و گزیری نیست. به همین دلیل شاید کمتر از دیگران نشان میدهیم که چگونه قلبمان از اتفاقات تلخ و ناگوار مجروح میشود. اما خبر درگذشت ناگهانی همکار جوانمان خانم شیده لالمی مثل تیغ گلوی ما را برید. خیلی به خودمان دلداری دادیم، به امیدهای واهی دل بستیم که شاید دروغ باشد، دقیق نباشد یا شوخی بیمزهای باشد. اما داس مرگ فرود آمده بود.
در ۹ماه گذشته، گروه اجتماعی همشهری بیوقفه در وضعیت فوقالعاده بود. چیزی شبیه وضعیت جنگی؛ بلای کرونا به مردم زده بود، بلای بیکاری و افزایش فقر، بلای مشکلات مدارس و دانشگاهها، بلای موبایل نداشتن دانشآموزان مناطق محروم، بلای ازدستدادنها و شمعهای زندگی که خاموش میشد. خبرهای خوب کم بود، خیلی کم. اما شیده حضوری جانانه داشت. همهجا را میپایید. مراقب کادر درمان بود، حواسش به بیکاران بود، نبض زندگی تنگدستان در دستش بود و دلش برای همه نگرانیهای همه میتپید. وقتی خواستیم صفحهای مختص کرونا داشته باشیم، در پذیرفتن مسئولیت آن درنگ نکرد.
شیده لالمی دبیر اجتماعی جانانهای برای همشهری بود و برای روزنامهنگاری در شرایط بحران و سخت، آبرو بود. از دیدگاههای خود و حاصل کار بچههای گروهش دفاع میکرد و اگر لازم بود آن را چندبار توضیح میداد و در همان حال با همه همکاران رفتاری توأم با مهربانی و احترام داشت؛ حرفهای و دوستداشتنی. باسواد بود و درسخوانده و همواره در پی آموختن. میدانم و دیده بودم که نهادهای مدنی و مؤسسات بیرون از روزنامه وقتی به گزارشهای معتبر تحقیقی نیاز داشتند روی کمک لالمی حساب میکردند. روزنامهنگاری محقق و آکادمیک و در عین حال در میانه میدان. راست این است که مثل او زیاد نداشتیم و نداریم.
ما در روزنامه همشهری به این زودیها نمیتوانیم رفتن ناگهانی او را باور کنیم. حتما تا مدتها شمارهاش را میگیریم که در مورد یک سوژه جدید با او مشورت کنیم. حتما زنگ خواهیم زد که بپرسیم تیتر اجتماعی فردا چیست. شاید هم تماس بگیریم که بگوییم مطلب امروز صفحهات عالی بود. شیده حالاحالاها در تحریریه همشهری حضور دارد. از چشمه محبتی که به ما و مردمش داشت تا مدتها سیراب هستیم و تلاش میکنیم آن دوستی، عشق و تعهد را به نیابت از او منتشر کنیم.
منبع: روزنامه همشهری
نظر شما