و این بحث بهصورت یک روند جهانی برای کنترل محتوا از پایین و توسط مصرفکننده بهعنوان تنها راه کاستن از آثار نامطلوب رسانهها درآمده است.
اهمیت سواد رسانهای را میتوان در 5 نکته دانست. نخست اینکه رسانهها روی فرایندهای دمکراتیک اثر عمیقی دارند. در فرهنگ رسانههای جهانی مردم به 3 مهارت نیازدارند تا بتوانند نقش شهروندی خود را در ساختارهای دمکراتیک پیش ببرند. این 3 نقش عبارتند از اندیشه انتقادی، ابرازعقاید خود و مشارکت.
سواد رسانهای میتواند این 3 خواسته را پیشببرد، سوادرسانهای میتواند به شهروندان آینده این امکان را بدهد که گروههای سیاسی را طبقهبندی کنند، آن را فهم کرده و در حوزه گفتمان عمومی بسط دهند و در نهایت تصمیمهایی آگاهانه در هنگام رای دادن بگیرند.
دومین اهمیت سوادرسانهای زمانی آشکار میشود که به مصرف بالای رسانهای و اشباع شدن جامعه با رسانهها نگاهی بیندازیم. تلفن همراه، شبکههای اجتماعی، بازیهای ویدئویی، مجلات، بیلبوردها، اینترنت و...، همه و همه پیامهای رسانهای شده بیشتری را در یک روز به ما منتقل میکنند که گاهی بیش از تمام پیامهایی است که اجداد ما در یک سال دریافت میکردند، سواد رسانهای در حقیقت این مهارت را به ما میدهد که از میان این دریای پیامها و تصاویر ایمن عبور کنیم.
سومین بعد اهمیت سواد رسانهای به نفوذ رسانهها بر شناخت، درک و گرایش ما در مورد مسائل مختلف میپردازد. تجربه رسانهای ما اثر مهمی بر راهی که ما درباره دنیای اطرافمان میاندیشیم، تفسیر میکنیم و عمل میکنیم، دارد. سواد رسانهای با کمک به ما برای فهمیدن این نفوذ میتواند به ما کمک کند از وابستگی خود به رسانهها و تصویرسازی آنها بکاهیم.
مسئله چهارم افزایش اهمیت اطلاعات و ارتباطات بصری است. در حالی که مدارس ما بیشتر در عالم چاپ باقی ماندهاند زندگی ما بهطور روزافزونی تحتتأثیر تصاویر بصری است. از لوگوهای تجاری تا بیلبوردهای غولپیکر و از تلفنهای همراه تا سایتهای اینترنتی از این جمله هستند. آموزش چگونگی خوانش لایههای چندگانه ارتباطات برپایه تصویر مسئله مهمی است که باید به سواد چاپی سنتی افزوده شود. ما در دنیای چندرسانهای زندگی میکنیم.
نکته پنجم اهمیت اطلاعات در جامعه و نیاز به آموزش مادامالعمر است. فرایندهای اطلاعاتی و خدمات اطلاعاتی در کانون تولید ملی قرار گرفتهاند اما در کنار این صنایع رسانههای جهانی رشد بسیاری کردهاند و این صداهای مستقل و دیدگاههای متنوع را به چالش میکشند، بر این اساس سواد و آموزش رسانهای میتواند هم به معلمان و هم دانشآموزان کمک کند تا بفهمند اطلاعات از کجا میآید، چه منافعی ممکن است در پس آن باشد و چگونه میتوان به صداهای دیگری در این مورد دست یافت.
«مرکزی برای سوادرسانهای» یا(Center For Media Literacy) که پژوهشهای متنوعی را روی مسئله سواد رسانهای صورت داده است، 5 پیشفرض اصلی در مباحث مربوط به سوادرسانهای را بیان میکند:
۱ -همه پیامهای رسانهها ساخته میشوند.
۲ -پیامهای رسانهای ساخته شده از یک زبان خلاق در چارچوب قواعد خود بهره میبرند.
۳ - انسانهای متفاوت از یک پیام تلقیهای متفاوتی دارند.
۴ - رسانهها ارزشها و دیدگاهها را در پیامهایشان جاسازی میکنند.
۵ - بیشتر پیامهای رسانهای برای به دست آوردن سود و یا قدرت سازماندهی میشوند.
این مؤسسه همچنین 5 پرسش کلیدی ساختارشکن را نیز مطرح میکند که به تجزیه و تحلیل پیام کمک میکند:
۱ -چه کسی این پیام را خلق کرده است؟ ( این پرسش مهم بهدنبال مولف پیام است)
۲ - از چه تکنیکهای خلاقانهای برای جلب توجه من استفاده شده است؟ (این پرسش بهدنبال یافتن ساختار است)
۳ - چقدر ممکن است انسانهای متفاوت برداشتهای متفاوتی از این پیام انجام دهند؟ (این پرسش بهدنبال بررسی مخاطب است)
۴ -چه ارزشها، سبکهای زندگی و دیدگاههایی در این پیام بازنمایی شده و یا حذف میشود؟ (این پرسش بهدنبال بررسی محتوای پیام است)
۵ - چرا این پیام ارسال شده است؟ (و در نهایت این پرسش نیز بهدنبال این است که هدف نهایی از طراحی و ارسال چنین پیامی را دریابد)