همشهری آنلاین_حسن حسنزاده: در خانهنشینی و اندوه بیپایان روزهای بعد از حادثه، امید به رسیدن روزهای روشن بود که دست «منیره کبریتی» را گرفت و او را در مسیر موفقیت قرار داد. حالا ۲۰ سال از آن حادثه تلخ میگذرد و کبریتی در آستانه ۴۰ سالگی قرار دارد. او نه تنها میتواند با واکر قدم بردارد، بلکه ۱۲ مدال طلا و نقره قهرمانی شنای استان تهران را هم به ویترین افتخاراتش اضافه کرده است. گفتوگو ما را با ورزشکار دارای معلولیتی میخوانید که ثابت کرد امید هرگز نمیمیرد.
هنوز هم جزئیات آن حادثه ناگوار را به خاطر دارد؛ سانحه دلخراشی که در آن بعدازظهر تلخ، جان چند همدانشگاهیاش را گرفت و البته مسیر زندگی او را هم تغییر داد. دختر جوان و پرنشاطی که تا قبل از حادثه، شانه به شانه پدرش پای ثابت کوهپیمایی در ارتفاعات توچال و دربند بود و آخر هفتهها به دل مسیرهای دوچرخهسواری میزد، حالا بعد از آن تصادف مرگبار باید با لذت قدم زدن در دل طبیعت وداع میکرد. اگرچه ۲۰ سال از آن حادثه میگذرد اما کبریتی ثانیه به ثانیه آن سانحه را به یاد دارد: «آن روزها دانشجو بودم؛ دانشجوی صنایع غذایی دانشگاه ورامین.
مسیر دانشگاه دور بود. من و همکلاسیهایم بخشی از مسیر را با مینیبوس به دانشگاه میرفتیم. اما آن بعدازظهر تلخ از ذهن هیچکدام از ما پاک نمیشود. در مسیر برگشت به خانه بودیم که در اثر تصادف و واژگونی مینیبوس، ۳ نفر از مسافران جان خود را از دست دادند. من و یک نفر دیگر هم دچار ضایعه نخاعی شدید شدیم.»
کبریتی از روزهای بعد از حادثه میگوید: «روزهای نخست بعد از تصادف را هیچوقت فراموش نمیکنم. دیگر پاهایم را حس نمیکردم. تصور اینکه دیگر نمیتوانم دوچرخهسواری کنم و پا به پای پدرم به کوه بروم باورکردنی نبود. یک سال تمام نتواستم از روی تخت بلند شوم. اما پزشکان گفتند شاید بتوان با آب درمانی کمی از توان پاهایم را به دست آورم. ۴ سال بعد از حادثه به جز برای حضور در جلسات آبدرمانی از خانه بیرون نرفتم ولی در همه آن جلسات امید به راه رفتن بود که مرا به جلو هل میداد.»
- ماجرای آن قهرمانی عجیب
جلسات آب درمانی معجزه کردند. اگرچه او تنها به امید بهبود جزئی در این جلسات شرکت میکرد اما سرنوشت روزهای روشنتری برایشترتیب داده بود. در یکی از همان جلسات تکراری در استخر ویژه معلولان بود که دل به دریا زد: «۴ سال آبدرمانی و انجام تمرینهای ورزشی در خانه بالاخره نتیجه داد.
اگر در سال اول بعد از حادثه حتی پاهایم را حس نمیکردم، حالا میتوانستم چندمتر با واکر در خانه راه بروم. دیگر خبری از خانهنشینی هم نبود. با ویلچر به بوستانهای اطراف خانه میرفتم و تمرین میکردم. یک روز مربی آبدرمانی پیشنهادی به من داد. گفت راه رفتن با واکر دستهایت را قوی کرده و حتی میتوانی به شنا کردن هم فکر کنی. پیشنهادش را قبول کردم. اما باورم نمیشد که بتوانم شنا کنم.» برای دختر باانگیزهای که بعد از ۴ سال تلاش بیوقفه تا اندازهای توان پاهایش را به دست آورد، یادگیری شنا دور از انتظار نبود. میگوید: «بالاخره توانستم شنا را هم یاد بگیرم. شنا کردن من مثل کشیدن یک وزنه سنگین در آب است. چون هنگام شنا به دلیل اسپاسم شدید عضلات، نمیتوانم از پاهایم استفاده کنم.»
کبریتی از نخستین مسابقه رسمیاش میگوید؛ از همان مسابقهای که به شکلی باورنکردنی مسیر زندگیاش را تغییر داد: «حتی وقتی شنا را یاد گرفتم باز هم هیچ تصمیمی برای شرکت در مسابقه نداشتم. چون ورزش شنا هنوز برای من فقط یکی از مراحل درمان بود. با اصرار مربی بهعنوان یکی از نمایندگان منطقه یک در مسابقات شنای کرال پشت معلولان تهران شرکت کردم.
آنقدر قهرمانی برایم دور از انتظار بود که حتی در لحظه آغاز مسابقه هم فکر پیروزی به ذهنم خطور نمیکرد. مسابقه شروع شد و من همه تکنیکها را مو به مو اجرا کردم. چند ثانیه بعد، وقتی نوک انگشتهایم لبه استخر را لمس کردند، با خودم گفتم تو توانستی تا خط پایان شنا کنی. همان لحظه با سوت داور و شادی مربی و همراهانم به خودم آمدم. من ۵ سال بعد از آن تصادف مرگبار در نخستین مسابقه رسمی، نفر اول مسابقات معلولان تهران شده بودم.»
- به سوی افتخار
۱۴ سال از نخستین مقام قهرمانی کبریتی در مسابقات شنای معلولان تهران میگذرد و او در همه این سالها یک پای ثابت سکوهای قهرمانی بوده است. او از قهرمانیهای متعدد در مسابقات شنای معلولان میگوید: «هنوز هم نخستین مدال طلایی را که کسب کردم برایم با بقیه مدالها فرق دارد. باورم نمیشد من همان دختری هستم که یک روز آن تصادف تلخ توان پاهایش را گرفت اما حالا با تلاش و پشتکار به سکوی قهرمانی رسیده است. آن روز فقط زودتر از بقیه به خط پایان نرسیدم، بلکه افسردگی و اندوهی که در سالهای نخست بعد از تصادف وجودم را فرا گرفته بود هم برای همیشه پشت سر گذاشتم.
۱۴ سال از آن روز میگذرد و من ۱۱ مدال طلا و یک مدال نقره شنای کرال پشت و کرال سینه معلولان سطح ۴ تهران را کسب کردهام.» قهرمانیهای متعدد و کسب مدالهای رنگارنگ نه تنها انگیزه این بانوی ورزشکار را کم نکرده، بلکه بیشتر از گذشته او را تشنه یادگیری و کسب موفقیت کرده است. میگوید: «هنوز تشنه یادگیری هستم و اجازه نمیدهم معلولیت مرا از هدفم دور کند. تا پیش از شیوع کرونا و تعطیلی مسابقات شنا، مشغول یادگیری حرفهای شنای پروانه بودم. با اینکه شنای پروانه برای معلولانی که دچار ضایعه نخاعی شدهاند بسیار دشوار است اما من در حال یادگیری شنا پروانه هستم تا در این رشته هم افتخار کسب کنم.»
به تعجب گفت: تو از واکر استفاده میکنی!؟
کبریتی در کنار تلاش برای کسب مدالهای رنگارنگ و عطش سیریناپذیرش برای موفقیتهای بیشتر در شنا، هدف بزرگتری دارد. او هر روز سخت تمرین میکند تا بالاخره آن روزی که ۲۰ سال است انتظارش را میکشد از راه برسد. کبریتی مثل روز اولی که برای آبدرمانی تن به آب زد و نخستین مراحل درمانش را شروع کرد، امیدوار است برای همیشه ویلچر را کنار بگذارد و یک روز بدون کمک واکر روی پاهایش بایستد.
میگوید: «اگرچه هنوز مجبورم از ویلچر برای جابهجا شدن استفاده کنم اما در مسافتهای کوتاه با واکر راه میروم. چند سال پیش برای انجام برخی معاینات پزشکی به مطب یکی از پزشکان رفتم. پزشک نگاهی به سوابق بیماریام انداخت و بلافاصله به واکری که با آن وارد مطب شدم نگاه کرد. با تعجب گفت: تو از واکر استفاده میکنی؟ تعجب آن پزشک بیراه نبود. چون ایستادن و راه رفتن با واکر برای افرادی که دچار ضایعه نخاعی T۹ و T۱۰ شدهاند بسیار دشوار است. اما شنا و آبدرمانی رمز موفقیت من بود؛ رمزی که میدانم یک روز با تلاش بیشتر بالاخره مرا برای همیشه از ویلچر بینیاز میکند.»
نظر شما