و بدن نیمه جان روسیه در گرداب گذشته بیاعتبار و آینده نا معلوم دست و پا میزد، 5 سال از وداع دنیا با شوروی و 3سال از به توپ بسته شدن مجلس روسیه گذشته بود.
در چنین روزهایی از سال 1996 در آن سوی دنیا و از دل اردوگاه دشمن، پیرمردی 87 ساله چمدان میبست تا رهسپار مسکو شود.
به او خبر داده بودند که بیماری، رؤیای یلتسین برای ورود دوباره به کرملین را بر باد داده است و اگر دیر بجنبند تاریخ روسیه به راهی دیگر میرود.
بوریس یلتسین یک حمله شدید قلبی را رد کرده بود و نیاز به عمل جراحی فوری داشت، اما پزشکان روسیاش میگفتند او از چنین عملی جان به در نخواهد برد.
از این رو دستگاه پر طمطراق حکومت روسیه دست به کار شد تا جراح آوازه مند آمریکایی را بر بالین رئیسجمهور بیاورد. دکتر «مایکل دوبیکی» به کرملین فرا خوانده شد.
دوبیکی پس از معاینه یلتسین نظر داد که جراحی قابل انجام است و قول داد که خودش بر انجام عمل نظارت کند؛ «پزشکان روسی من را دست میانداختند و میگفتند حزب کمونیست از شنیدن چنین خبری خوشحال نخواهد شد.»
به دستور دوبیکی کم خونی یلتسین با تزریق خون بهبود یافت و کم کاری غده تیروئید اصلاح شد. با پایان یافتن عمل وقتی خبرنگاران از دوبیکی پرسیدند عمل چگونه بود؟ پاسخ داد: «همه چیز زیبا پیش رفت. من فکر میکنم ایشان 10 تا 15 سال به راحتی زندگی کنند.»
یلتسین در حالی سال گذشته و در 76 سالگی درگذشت که دهمین سالگرد عملش را هم سپری کرده بود. او دوبیکی را «جادوگر قلب» صدا میزد و میگفت: « در وجود این مرد استعداد ذاتی وجود دارد تا در دنیای قلبها معجزه کند.»
مایکل دوبیکی جمعه شب گذشته به مرگ طبیعی و در سن 99 سالگی از دنیا رفت. انجمن پزشکان آمریکا او را بزرگترین جراح همه دورانها میداند؛ مردی که بدون تردید، در کاخ مفاخر طب دنیا، تا ابد قدر میبیند و بر صدر مینشیند.
65 هزار عمل جراحی
« وقتی آنها را روی میز جراحی میبینم که به خواب رفته اند، وقتی چاقویم را روی پوست میغلتانم و وقتی درون بدن را باز میکنم چیزی که بیش از همه بهنظرم میرسد این است که آدمها چقدر شبیه هم هستند.»
این گفتههای مردی است که 3 رئیسجمهور آمریکا از «کندی» تا «نیکسون»، شاه سابق ایران، «سلطان حسین» پادشاه اردن، «تورگوت اوزال» رئیسجمهور سابق ترکیه، هزاران مردم بینام و نشان، افراد مشهور و سیاستمدارانی که با یک فرمان سرنوشت جهان را به هم میپیچانند همه درفهرست بیماران او بودند.
دوبیکی بیش از 65 هزار عمل جراحی در کارنامه دارد.مایکل دوبیکی بهعنوان آخرین فرزند یک خانواده مسیحی ـ لبنانی مهاجر در سال 1908 در « لیک چارلز» به دنیا آمد.
او علاقه اش به پزشکی را مدیون سالهایی میدانست که در داروخانه پدرش به گپ و گفت پزشکان گوش میکرد. وی دوره پزشکی عمومی را در دانشگاه «نیواورلئان» به پایان برد و بلافاصله مشغول گذراندن دوره جراحی شد.
خودش در توصیف ناکارآمد بودن درمان آن روزگار میگوید: « وقتی که در سال 1935 مدرسه پزشکیام تمام شد تقریبا هیچ کاری برای قلب نمیشد کرد. بیماری که با حمله قلبی میآمد سر و کارش با کرام الکاتبین بود.»
به همین دلیل دوبیکی هم مانند بسیاری از دانشجویان مشتاق پزشکی راه اروپا را در پیش گرفت و ابتدا به «استراسبورگ» فرانسه و سپس «هایدلبرگ» آلمان رفت. او زمانی به آمریکا برگشت که میدانست آینده اش را باید در کجا جستوجو کند.
دوبیکی همه جا
تقریبا هیچ جایی در دنیای جراحی قلب نیست که رد پایی از دوبیکی در آن دیده نشود. در سال 1932 و زمانی که هنوز یک دانشجوی نوپای 23 ساله بود پمپی طراحی کرد که میتوانست خون را به گردش در آورد.
اهمیت این کشف تا بیست سال بعد و اختراع ماشین قلب و ریه معلوم نشد. دستگاهی که انجام عمل جراحی قلب باز بدون آن ممکن نیست و پمپ دوبیکی مهمترین بخش آن به حساب میآید.
او نخستین فردی بود که بیماری آنوریسم عروق خونی را با موفقیت جراحی کرد. او اولین نفری بود که تنگی مهمترین رگ خون رسان مغز یعنی کاروتید را با موفقیت جراحی کرد.
وی جزو اولین پیشگامان عمل جراحی« بای پس» قلب بود و همچنین جزو طلایه داران اختراع قلب مصنوعی و اولین فردی به حساب میآید که قلب مصنوعی تقویتکننده بطن چپ را با موفقیت در بیماران دچار نارسایی قلب به کار برد.
هفتاد اختراع مختلف و روشهای او در جراحی عروق به میلیونها انسان در سرتاسر جهان زندگی دوباره میبخشد. نام او همردیف بسیاری از شیوههای نجات بخش جراحی به ثبت رسیده است.
زندگی از سر خط
در یکی از روزهای دسامبر سال 2005، وقتی دوبیکی 97 ساله در خانه اش در هوستون روی متن سخنرانیاش کار میکرد، ناگهان درد شدیدی در قفسه سینه امانش را برید؛«شدت درد به حدی بود که مرگ را در برابر چشمانم میدیدم.»
او به سرعت وضع و حال خودش را مورد بررسی قرار داد و سرانجام به یکی از بدترین تشخیصهای ممکن رسید. «دیسکشن آنوریسم آئورت!»در واقع هیچ کس در دنیا به اندازه خود دوبیکی صلاحیت مطرح کردن چنین تشخیصی را نداشت.
بررسیهای تصویربرداری تشخیص را تایید کردند. اما دوبیکی از ترس آنکه به خاطر کهولت سن، جراحی پر عارضهای را سپری کند و از نظر مغزی علیل شود زیر بار عمل نمیرفت؛ « در آن شرایط حاضر بودم بمیرم اما از کارافتاده نشوم.»
با وخیمتر شدن وضعیت، جراحان تصمیم گرفتند به هر نحو ممکن او را عمل کنند اما دوبیکی ورقهای را امضا کرده بود که انجام جراحی را روی خود ممنوع میکرد.
سرانجام جلسه اضطراری کمیته اخلاق بیمارستان «متودیست» که همسر دوبیکی نیز بهطور ناخوانده در آن شرکت داشت رای به انجام عمل داد و دوبیکی با همان شیوهای که حدود 50 سال قبل خود ابداع کرده بود زیر جراحی قرار گرفت.
او یک ماه بین زمین و آسمان دست و پا زد و سرانجام بهبود پیدا کرد. ظاهرا سرنوشت میخواست او تا زنده است طعم شیرین کارهایش را بچشد.
مردی برای تمام فصول
50 سال قبل که دوبیکی یک تنه روی قلب کار میکرد جراحی قلب عملی شگفت انگیز به شمار میآمد.
اما او این کار را کرد. مجموعه افتخارات وی از عالیترین نشان ارتش (نشان لژیونر که به پاس طراحی بیمارستانها ی متحرک صحرایی به او اهدا شد) شروع میشود و عالیترین نشانهای شهروندی و علمی آمریکا را هم در بر میگیرد.
او دانشگاه پزشکی بایلور را از یک مرکز معمولی ایالتی به یک مرکز مهم ملی و جهانی تبدیل کرد. با وجود کهولت سن هر روز 5 صبح از خواب برمیخاست، 2ساعت مطالعه میکرد و سپس به بیمارستان میرفت و تا 6 بعد از ظهر میماند.
دوبیکی تا پایان عمر دست از آموختن و آموزاندن نکشید. این جمله از وی به یادگار مانده است: «برای هیچ چیز جز کسب فضیلت نباید کوشش کرد... این حق هر انسانی است که فرصت آموختن داشته باشد و آنقدر آزاد باشد که در راه تحقق خود بکوشد.»
طولانیترین قهر تاریخ پزشکی
هنگامی که در سال 1967دکتر «بارنارد» نخستین عمل پیوند قلب دنیا را در آفریقای جنوبی انجام داد، دوبیکی یکی از پیشتازان این عرصه در آمریکا شد.
اما بهدلیل پدیده رد پیوند آمار مرگ بیماران پیوندی رو به افزایش گذاشت و دوبیکی ناامیدانه از این کار دست شست بهطوریکه تا 14 سال بعد که اولین داروی جلوگیری از رد پیوند به نام «سیکلوسپورین» به بازار آمد به هیچ پیوند انسان به انسان دست نزد.
این اتفاق مشوقی شد تا دوبیکی تحقیقات خود در زمینه قلب مصنوعی را جدیتر بگیرد. سرانجام در آزمایشگاه دوبیکی در دانشگاه بایلور نخستین قلب مصنوعی جهان با وزنی در حدود 200 گرم ساخته شد که جنسی از پلاستیک و داکرون داشت و با یک لوله پلاستیکی به ابزار کنترل در خارج بدن بیمار وصل میشد.
اما پیش از آنکه دستگاه تکمیل شود و آزمونهای پزشکی بیخطر بودن آن را برای انسان تایید کنند یکی از همکاران دوبیکی به نام « دنتون کولی» که اتفاقا او هم از پیشتازان جراحی قلب در دنیا محسوب میشود بدون اجازه قلب مصنوعی را در بدن یک بیمار 47 ساله کار گذاشت.
یک هفته بعد بیمار در گذشت و این موضوع دستمایه بیش از چهل سال دشمنی این دو نابغه شد.
سرانجام چند ماه قبل و در مراسم اهدای عالیترین نشان شهروندی کنگره آمریکا به دوبیکی تلاشهای جامعه علمی آمریکا و خبرنگاران به ثمر نشست و دو همکار قدیمی آشتی کردند.
دوبیکی عقیده داشت: « کار «کولی» بچگانه و غیر اخلاقی بود. او میخواست اولین نفری باشد که قلب مصنوعی را به یک بیمار پیوند زده است. هیچ وقت نتوانستم این کارش را درک کنم. به گمانم جاه طلبی باعث شد او خیلی چیزها را نبیند.»