همشهری آنلاین_شهره کیانوش راد: کوهنوردان به «محمد نوری» عمو محمد میگویند. متولد سال ۱۳۲۵ و تکاور بازنشسته ارتش است. او به دلیل حضور در منطقه کوهستان بارها جان کوهنوردان را نجات داده و آنها را به یک استکان چای داغ دعوت کرده است. با عمو محمد که نزد کوهنوردان به دوستدار طبیعت و امدادگر داوطلب شناخته میشود گفتوگو کردهایم و او برایمان از خاطرات زندگی در کوهستان گفت.
خودش را بچه روستا معرفی میکند و دلیل علاقهاش به کوه را به محیطی مربوط میداند که در آن متولد و بزرگ شده است. او که اهل شاهرود استان سمنان. میگوید: «روستای محل زندگیام کوهستانی بود. من از همان کودکی و نوجوانی دلبسته کوه و طبیعت بودم. بهطوری که از ۱۲ سالگی بهصورت حرفه کوهنوردی میکردم. بزرگتر که شدم به استخدام ارتش درآمدم و بهعنوان تکاور مشغول به کار شدم. در دورانی که شاغل بودم هیچوقت نتوانستم کوه رفتن را کنار بگذارم. یک روز در میان بعد از اینکه ساعت کاریام تمام میشد حدود ساعت ۷ عصر به سمت توچال میرفتم و بر میگشتم.
ساعت ۱۲ شب به خانه میرسیدم و صبح هم بدون اینکه خسته باشم سرکار میرفتم. بعد از پایان جنگ تحمیلی به دلیل ناراحتیهایی که در اثر موج انفجار برایم ایجاد شده بود تحمل زندگی در شهر را نداشتم. سر و صدا و شلوغی شهر مرا آزار میداد. از نظر روحی عصبی و پرخاشگر شده بودم و به همین دلیل تصمیم گرفتم برای آرامش خودم و خانوادهام بیشتر اوقاتم را در کوه بگذرانم.
سالهاست که ۴ روز هفته در کوه هستم و ۲ روز هم به خانوادهام سر میزنم تا در کنار آنها باشم. برای داشتن خانواده خوبی که دارم خدا را شکر میکنم. به زندگی در کوه عادت کردهام و زمستان و تابستانها را در کلبه کوهستانیام سپری میکنم. آخر هفتهها هم در کارهای هتل اوسون کمک میکنم.» از او میپرسم که در سرما و یخبندان زمستانهای کوهستانی چگونه زندگی میکند؟ میگوید: «تماشای کوههای پوشیده شده از برف لذت زیادی دارد. بدنم به سرما عادت کرده است. حتی در سرمای شدید هم سراغ لباس گرم نمیروم و پیراهن تابستانه میپوشم.»
- دوستدار طبیعت
میگوید سال ۱۳۶۸ برای همیشه به کوه رفت تا در آنجا زندگی کند: «کلبه کوچکی سمت بالاتر از پس قلعه درست کردم. چند پله سنگی ساختم و باغچهای کنار کلبه درست کردم. در داخل کوه منبع آبی درست کردم تا بتوانم با لولهکشی از آب آن استفاده کنم. زیر منبع هم اتاقکی درست کردم و از آن بهعنوان یخچال طبیعی استفاده میکنم. آب اضافی این یخچال به سمت باغچه و برای آبیاری درخت و گلها سرازیر میشود.»
از او میپرسم کسی مانع زندگی کردنش در کوه نشد؟ میگوید: «من طبیعت را تخریب نکردهام. اتفاقاً دوستدار طبیعت هستم. حتی وقتی به پایین کوه میروم کیسهای دستم میگیرم و زبالهها را در آن میریزم. بطری نوشابه و آب معدنی، پاکتهای بستهبندی انواع خوراکی و... و هر زبالهای را که کوهنوردان غیرحرفهای در طبیعت رها کردهاند جمع میکنم. به نظر من کوهنورد واقعی دوستدار طبیعت است و زباله را در کوه رها نمیکند.»
- امدادگر داوطلب
جایی که عمو محمد زندگی میکنم خارج از مسیر اصلی کوهنوردان است. او سهشنبهها حدود ۳، ۴ کیلومتر را پیاده به سمت کلبهاش میرود و تا جمعه همان بالا میماند: «وقتی به سمت بالا میروم تمام مسیر را بررسی میکنم. بارها پیش آمده که چند نفر گذرشان به این مسیر افتاده و راه را گم کردهاند یا از سرما توان ادامه مسیر را ندارند. در کلبه من همیشه باز است. میآیند و چای داغی مینوشند و نفسی تازه میکنند. با کوهنوردانی که بهصورت ثابت و هفتگی به کوه میآیند رفیق شدهام. گاهی به شوخی میگویند: عمو محمد پول چای را حساب کن! میدانند که اینجا نه تنها نوشیدن چای رایگان است بلکه میتوانند در کلبه استراحت کنند تا توان ادامه مسیر را داشته باشند.
زمستان ۳ سال پیش خانمی که ایرانی نبود مسیر را گم کرده بود. با دوستانش بالا آمده بود اما از یک قسمتی به بعد همدیگر را گم کرده بودند. وقتی او را دیدم نگران و مضطرب بود. تا مسیری او را همراهی کردم و راه را به او نشان دادم. » عمو محمد از افرادی که در کوه راه را گم کرده و جان خود را از دست دادهاند خاطرات بسیاری دارد: «سال۱۳۸۷ برف سنگینی باریده بود. ۲ کوهنورد بالا رفته و ناپدید شده بودند. برخی میگفتند گرفتار بهمن شدهاند اما من مطمئن بودم که جاییگیر افتادهاند. یک سال بعد در مسیری که کوهنوردی میکردم، از دور دو نفر را دیدم که کنار هم نشستهاند. صدا زدم اما پاسخ ندادند. یخ زده بودند.
صحنه ناراحتکنندهای بود. پیدا شدن پیکر آنها را خبر دادم تا بلکه تسلی خاطر خانوادههای داغدارشان باشد. یک بار دیگر هم توانستم پیکر ۲کوهنورد دیگر که گرفتار برف و کولاک شده بودند را پیدا کنم. کوهنوردی در عین جذابیتی که دارد میتواند خطرناک هم باشد. باید از مسیرهای مشخص کوهنوری کرد. اگر راه را بلد نباشیم و هوا هم برف و بوران شود ممکن است حوادث تلخی رقم بخورد و جانمان را از دست بدهیم.»
- پناه دادن آهوی ترسان
سالها زندگی کردن در کوهستان، عمو محمد را به چهرهای آشنا و دوستدار طبیعت حتی برای حیوانات بیپناه تبدیل کرده است. او خاطرهای تعریف میکند از آهوی ترسانی که به کلبه او پناه آورده بود: «زمستان سال ۱۳۸۹ ساعت ۱۲ شب در کلبهام در حال استراحت بودم که صدای پای یک حیوان را روی ورق حلبی که با آن یخچال درست کرده بودم شنیدم. بیرون آمدم و به اطراف کلبه نگاهی انداختم. آهویی را دیدم که از ترس گرگ به سمت یخچال و آشپزخانه کلبه دویده بود. کمی ایستادم و فقط به گرگ نگاه کردم. بعد از چند دقیقه که گرگ رفت، در کلبه را باز گذاشتم تا آهو بتواند داخل کلبه بیاید.
حیوان زبانبسته که فهمیده بودکاری با او ندارم و جایش در این کلبه امن است به من پناه آورد و تا صبح در کلبه ماند و با روشن شدن هوا رفت. الان تعداد حیواناتی که در توچال زندگی میکنند کم شده است. متأسفانه برخی افراد غیرقانونی شکار میکنند. نه به طبیعت رحم میکنند و نه به حیواناتی که کوه محل زندگی شان است. من اگر گلی در کوهستان ببینم نمیچینم. حتی به کوهنوردان هم میگویم: گل را نچینید. جای این گلها در طبیعت است. بگذارید کوهنوردان دیگر هم از تماشای آنها لذت ببرند. اما بعضی افراد گل و بوتههای کوهستانی را از ریشه درمیآورند و به پایین کوه نرسیده به کناری پرت میکنند.»
- توصیههای کوهنوردی
«کوه رفتن آداب خودش را دارد. فرقی نمیکند که کوهنورد حرفهای هستید یا برای نخستین بار است که به محیط کوهستان قدم میگذارید. در هر صورت شرط نخست این است که به طبیعت احترام بگذارید.»
عمو محمد که گروههای مختلفی را به کوهنوردی برده و به بیشتر مناطق کوهستانی سفر کرده است بعد از گفتن شرط اول، آداب کوهنوردی را توضیح میدهد: «برای کوهنوردی به جاهای مختلف رفته ام. شکرآب آهار، سبلان، دماوند و... هر جا که توانستهام چادر زده و چند روز ماندهام. گاهی هم راهنمای گروههای کوهنوردی شدهام. همیشه به کوهنوردان میگویم که برای کوهپیمایی صبور باشید و عجله نکنید. اگر کسی همراهتان است که توانش کمتر است جلوتر از شما حرکت کند و شما پشت سر او حرکت کنید. کوه به شما میآموزد که آرام، صبور، مقاوم و استوار در برابر سختیها باشید. وقتی با طبیعت مهربان باشیم، با همدیگر هم مهربان میشویم و قدر داشتههایمان را در زندگی خواهیم دانست.»
نظر شما