روزگاری که هیچ کجای این منطقه تفتیده نشانی از تجدد نداشت، مسجد سلیمان در کمتر از ۲۰ سال به شهری مدرن و بسیار پیشرفته بدل شد. شهری که جلوهای یافته بود از فرنگ. شهری که حکومتمداران از آن به لندن تعبیر کردند.
اما این شهر که اولین بارقههای تجدد در آن درخشید، پس از گذشت یک قرن دوباره همانی شدهاست که قبل از کشف اولین چاه نفت بود. به عبارتی کشف نفت تنها جرقهای بود در تاریخ چند هزار ساله آن.
هرچند این جرقه چنان درخشان بود که بسیاری از مظاهر تمدن جدید از دوازههای آن به کشور وارد شد و آغاز شد بر شهرسازی مدرن کشور.
آنچه باعث شد مسجد سلیمان قریب به ۷۰ سال در تاریخ کشور بهعنوان یکی از مهمترین شهرهای کشور قلمداد شود، تنها جوشش نفت بود در میدان نفتون؛ نه هیچ چیز دیگر.
از همین روست که خیلی زود این بارقه با فرو نشستن جوشش نفت به سردی میگراید و نشانی نمیماند از آن روزگار شکوهمندی که آمال مردمان سرزمینهای حاشیهای بود.
مسجد سلیمان فراموش شد.
با واپسین قطرات نفتی که از چاههایش بیرون آمد. دیگر کسی به روزگاری نمیاندیشد که این شهر ظهور و عرضه اولین پدیدههای شهرنشینی را در سطح خاورمیانه منجر شدهاست.
این شهر که روزگاری پارسوماش نامیده میشد و اولین اقامتگاه قوم پارس دانسته شدهاست و یکی از اولین شهرهایی است که به دین اسلام گروید، بعد از گذشت چندین سده در روزگاری رونق یافت و پیش رفت که تجدد به آرامی در تمامی جهان رسوخ میکرد.
فوران نفت حیات اقتصادی و اجتماعی مسجد سلیمان را دگرگون کرد. پس از اولین فوران نفت در میدان نفتون، به تدریج خانهها و زمینهای بختیاری خریداری شد و شرکت نفت ایران و انگلیس مالک تمامی شهر شد.
زمینهای بسیاری نیز از شیخ خزعل اجاره شد تا راه انتقال آن به آبادان باز شود. در همین زمان اولین شرکت- شهر در خاور میانه پیریزی شد.
در سال ۱۲۹۱ لولهگذاری برای انتقال نفت به آبادان به پایان رسید و صادرات نفت نیز از مسجد سلیمان آغاز شد. ابتدای تولید چاه شماره یک نفت در میدان نفتون ۴۳ هزار تن در سال نفت تولید میکرد.
به تدریج تا اواخر جنگ جهانی اول این رقم به یک میلیون تن در سال رسید و در سال ۱۳۱۴ سالانه بیش از ۴ میلیون تن نفت در مسجد سلیمان تولید میشد. در تمام این روزها مسجد سلیمان هر روز شاهد یک پدیده جدید بود.
یکبار در این شهر بیمارستان پیشرفتهای احداث میشد که دارای ۸ بخش بود و کلینیک تخصصی داشت و مجهز به آزمایشگاه و رادیولوژی و اتاق عمل بود. باری دیگر نیز فرودگاه در آن ساخته میشد.
همه اینها تنها یک دلیل داشت؛ نفت. روزگاری که تمامی شهرها و کشورهای همجوار کمترین بهرهای از توسعه بردهبودند، مسجد سلیمان دارای امکانات بسیار پیشرفته بود. شاید به همین دلیل است که بسیاری از اولین امکانات تجدد در خاورمیانه در این منطقه ظاهر شد.
شهر نسبت به روزهای قبل از فوران نفت چهرهای دیگر یافت. تاسیسات مختلف از جمله نیروگاه برق، تلمبه خانه، فرودگاه، تصفیه خانه فاضلاب شهری، سامانههای اتوبوسرانی و تاکسیرانی، احداث راهآهن، ایجاد خطوط تلگراف و تلفن، تاسیس امکانات رفاهی از جمله باشگاههای ورزشی، سینما، استخرهای مجهز، شبکه لولهکشی آبشهری و ایجاد مراکز آموزشی از جمله اقداماتی بود که مسجد سلیمان را در کمتر از ۲۰ سال از شهری تاریخی و معمولی به شهری بسیار پیشرفته و مدرن تبدیل کرد.
اما این رونق که باعث روند توسعه بسیاری از شهرهای دیگر کشور از جمله تهران شدهبود خیلی زود در مسجد سلیمان از حرکت بازایستاد. شهر از سالهای ۱۳۴۵ به بعد ناگهان روندی نزولی پیدا کرد.
نفت میدان نفتون به پایان رسیده بود؛همین. دیگر آن شکوه و صلابت گذشته از این شهر رخت بربسته بود و تمامی بناها و آثاری که یکباره و در کمتر از ۲۰ سال در شهر ایجاد شدهبود، به آرامی رو به ویرانی گذاشت.
حتی تلاش دولت مرکزی در سال ۱۳۴۷ که کارخانه تانکسازی را در آنجا مستقر کرد، نتوانست کاری از پیش ببرد. گویا مسجد سلیمان به همان سرعت که در تاریخ خاورمیانه ظهور کردهبود، رو به افول بود و شکوه از نفت به دست آمدهاش، یکباره و با پایان آن از دست رفت.
مسجد سلیمان که با جمعیت ۳۰ هزار نفر شاهد کشف نفت بود، در اوج روزگار درخشش جمعیتی ۶۵ هزار نفری را در خود جای داد و به یکی از کلانشهرهای کشور تبدیل شد.
بسیاری از مردم برای جستوجوی کار و زندگی بهتر به آنجا کوچ میکردند، اما این روند از سال ۱۳۴۵ و به تدریج با افول صنعت نفت در این شهر، روندی معکوس به خود گرفت و در سال ۱۳۴۵ جمعیت آن به رقمی کمتر از ۵۰ هزار نفر رسید.
مسجد سلیمان در طول ۱۰۰ سال توانست گام بلندی بردارد اما ناگهان از حرکت بازایستاد.
گویی این شهر با قدمت چند هزار ساله، در دورهای کوتاه ظهوری دوباره یافت و پس از آن به روزگار گذشتهاش بازگشت.
تمامی آنچه بهعنوان پدیدههای جهان جدید شناخته میشد و در این شهر ایجاد شدهبود، به فراموشی رفت و از آن جز ویرانهای باقی نماند.
مسجد سلیمان تنها ۱۰۰ سال توانست بر قله توسعه بایستد؛ ۷۰ سالی که نفت در رگهای آن جریان داشت و با خشکیدن آن نیز تمامی شهر ناگهان خاموش شد. در واقع این شهر بستر فعالیتی بود که نه ساکنانش و نه اقوام مهاجر در آن هیچ نقشی نداشتند.
نفت بود که بر آن تقدیری دیگرگونه نسبت با سایر قسمتهای این سرزمین رقم زد؛ نه هیچ چیز دیگر.