از درون همین نشستهای دوستانه بود که گاه گروهی قوی و حرفهای تشکیل میشد و حاصل کارشان به شکل آلبوم موسیقی در اختیار علاقهمندان قرار میگرفت.
حالا چند سالی است که هر کدام از آن جوانان استاد شدهاند و گروههای مستقل تشکیل دادهاند. آنها اغلب در کنار فرزندانشان و در مجموع جوانان تازه کار مینشینند و کنسرت میگذارند یا آلبوم موسیقی تولید میکنند. اینکه استادان موسیقی ایران حضور جوانان را در کنارشان میپذیرند، اتفاق خوشایندی است. در حقیقت استادان موسیقی با بها دادن به تواناییهای نوازندگان و آهنگسازان جوان و نواختن با آنها، به کار جوانان اعتبار میبخشند و خودشان هم احترام بیشتری به دست میآورند.
اما از سوی دیگر نمیتوان این حقیقت را کتمان کرد که متأسفانه گاه برخی از استادان موسیقی در کنار گروههای ضعیف مینشینند و به جای تاثیر بر کار آنها از گروه تاثیر میگیرند و کار ضعیف ارائه میدهند، بهطوری که متأسفانه گاه بهنظر میرسد جوانان تنها برای اعتبار کارشان در کنار استاد نشستهاند و استاد تنها برای فراموش نشدن و در صحنه حضور داشتن، این همنشینی را پذیرفته است، چون سالهاست که دیگر موسیقیدانان حرفهای با هم روی صحنه نمیروند و نمینوازند.
دیگر سالهاست که گروههای عارف و شیدا از هم پاشیدهاند و فرصت شنیدن صدای شجریان با سنتور مشکاتیان یا تار علیزاده با صدای ناظری را از علاقهمندان موسیقی گرفتهاند. در حقیقت گذرزمان موسیقیدانان را به جایی رسانده که دیگر یکدیگر را برنمیتابند و انگار که مصداق همان پادشاهانی شدهاند که در یک ملک نمیگنجند.