محمد بلبلی - همشهری آنلاین، قوپوز نیز مانند دوتار و تنبور کاسهای گلابی شکل و دستهای متصل به آن دارد. سیمها در امتداد دسته و کاسه ساز کشیده شدهاست و با انگشتگذاری و زخمهزدن نغمات استخراج میشوند.
بر روی سه رشته سیم پایین که با هم همصدا کوک شدهاند انگشتگذاری میشود و ملودی ایجاد شده توسط سیمهای دیگر (واخوان) همراهی میشود، در واقع به غیر از سه رشته سیم اول بر روی سیمهای دیگر انگشتگذاری نمیشود. گاهی درون دسته را خالی میکنند و در آن ساچمه و پولکهای ریز میریزند تا هنگام تکان خوردن ساز به صدا درآیند، به این نوع قوپوزها «دهراز»، به معنای گذرگاههای تنگ و باریک، گفته میشود، علاوه بر این سازهایی که دسته آنها خالی شده است سبکتر هستند و برای حملکردن و گردش در مجلس و قهوهخانهها مناسبترند.
از آنجا که در فرهنگ موسیقی عاشیقی، عاشیق برای گرم کردن مجلس دائم در تکاپو و قدمزدن است، ساز نیز با تسمهای به پهلوی نوازنده متصل شده و همراه او در مجلس میشود. قوپوز آنچنان اهمیتی در فرهنگ عاشیقی آذربایجان یافته است که به این ساز جنبه تقدس بخشیدهاند و به همین ترتیب عاشیق را نیز امین ایل و حتی یار و برادر پیامبر میدانند.
در قدیم اعتقاد بر این بود که جمجمه سر از ۹ استخوان تشکیل شده است، بنا بر همین اعتقاد عدد نمادین ۹ جایگاه ویژهای در ساختن قوپوزها داشت( ۹ ترکه، ۹ سیم و ۹ دستان) اما امروزه این معادلات بر هم ریخته و تعداد دستانهای این ساز تا ۱۳ و حتی ۱۶ عدد نیز افزایش یافته است و کاسه لزوما ۹ ترک ساخته نمیشود (۱۱ ترکه و ۱۳ ترکه)، تعداد سیمها نیز به ۷ یا ۸ تقلیل یافته است. همچنین در گذشته رسم بر این بود که صفحه قوپوز را از سه تکه چوب بهم چسبیده میساختند ولی امروزه صفحه این ساز یک تکه است.
قوپوز را در سه اندازه مختلف میسازند: «آنا ساز» که مختص عاشیقهای حرفهای و استاد است، «جوره ساز» برای نوجوانان و جوانان، و «تاوار ساز» برای خانمها. مضراب قوپوز از چوب درخت گیلاس تهیه میشد که امروزه پلاستیک جایگزین آن شده است. آنچه بیش از همه در این ساز جلب نظر میکند طرحها و نقشهایی است که سازندگان قوپوز با مهارت خاصی بر روی آن حک میکنند. حکاکی و صدفکاری از طرح گل و گیاه، حیوانات و تصاویر مینیاتوری و خطاطی اشعار بر روی بدنه ساز بسیار مرسوم است.
گاهی حک کردن عکس عاشیق بر روی قوپوز، آن ساز را به انحصار او در میآورد. در بین عاشیقهای قم، ساوه و همدان ممکن است به قوپوز، نام چگور اطلاق شود و در میان عاشیقهای کشور ترکیه به آن باغلاما گویند. با توجه بر اینکه هر یک از اسامی ذکر شده کم و بیش تفاوتهایی با هم دارند، اما آنچه در اینجا مورد توجه است سنت خنیاگری است، شخصی که هم نوازنده و هم خواننده است و با ساز و آواز خود به نوعی یک روایتگری موسیقایی به شمار میرود.
این فرهنگ با نامهای عاشیقی (در آذربایجان و قشقایی)، عاشوقها (در ارمنستان)، بخشی (در خراسان)، باغشی (در ترکمنها) و عناوین پر شمار دیگری در آسیای میانه وجود دارد. درباره پیشینه این ساز و آنچه در رسالات سدههای میانه آمده است میتوان به کتاب ارزشمند سازهای ایران، آخرین اثر ارزشمند دکتر محمدتقی مسعودیه رجوع کرد. ایشان در پایان توضیحاتی که برای هر ساز آوردهاند، منابع نسخهشناسی مربوطه را نیز معرفی کردهاند.
نظر شما