این پرسشی است که روزنامه آمریکایی لسآنجلستایمز، چندی پیش و در شرایطی که رهبران جهان در رم ایتالیا مشغول بررسی راهکارهایی برای مقابله با بحران غذا و گرسنگی عدهای از مردم فقیر جهان بودند، با جمعی از کارشناسان سیاست خارجی در آمریکا مطرح کرد. این کارشناسان نظرات خود را در پاسخ به این پرسش لسآنجلس تایمز مطرح ساختند و این روزنامه برایند نظرات را در قالب گزارشی با عنوان «دیپلماسی غذا» به چاپ رساند. خلاصهای از این گزارش را میخوانید.
آمریکا این روزها به هر شکلی باید بهدنبال بهبود چهره خود در جهان باشد. این ترمیم چهره ارتباط مستقیمی دارد با تقویت امنیت ملی آمریکا و میتواند راهی باشد برای مقابله با تروریسم؛ چرا که اگر دیگر کسی باقی نماند که از آمریکا متنفر باشد، آنوقت نیازی به این همه تدابیر امنیتی سنگین و شنود و تعقیب و مراقبت نیست.
یکی از این راهها که اکنون فرصت آن به دست آمده، استفاده از دیپلماسی غذاست. به این شیوه و با استفاده از کمکهای بشردوستانه میتوان تا حد زیادی چهره آمریکا را در دنیا بهبود بخشید اما چنین ابتکاری چگونه میتواند صورت گیرد؟ دنیا اکنون با شرایطی روبهروست که میتواند بزرگترین بحران باشد.
این بحران از سوی دیگر کمبود و امنیت غذا میتواند در بلند مدت یا حتی در کوتاه مدت بهعنوان مانعی بزرگ سر راه توسعه جهانی قرار گیرد؛ اما زیرساختهای سیاست خارجی آمریکا اینبار هم در واکنش به این تحول جهانی ضعیف عمل میکند.
در شرایطی که امنیت غذا در بسیاری نقاط بهویژه فقیر دنیا بر هم خورده و بحرانی رقم زدهشده است، آمریکا باید در صف مقدم کمک به رفع این بحران قرار گیرد.
واکنش به این بحران باید دامنه گستردهای داشته باشد و موضوعاتی را از طیفهای گسترده - از تاثیر سوختهای غیرشیمیایی تا سیاستهای استفاده از زمین و تغییرات آب و هوایی و در سوی دیگر تقویت طبقه متوسط در آسیا که تقاضاکنندگان اصلی مواد غذایی بیشتر هستند - دربر بگیرد.
در زمینه توسعه جهانی، آمریکا در گذشته پیشتاز همه زمینهها بوده و هر گاه چالشی به وجود میآمد، در صف مقدم برای رفع آن قرار داشت.
اما اکنون آمریکاییها برای مقابله با این چالش جدید و بحران غذا که بحران قرن 21 است، ضعیف نشان دادهاند. اکنون 50 کشور دنیا مسؤولیت را در این زمینه و در بخش کمکرسانی و برنامهریزی، میان خود تقسیم کردهاند.
در این تقسیم مسؤولیت، بیش از 50 هدف برای بررسی تعیین شدهاست اما در این میان، آمریکا در همه زمینهها نوعی عدم هماهنگی و افتراق نشان داده که مغایر با سیاستهای واشنگتن برای رهبری دنیاست.
برای آنکه با بحران جهانی غذا به صورت راهبردی و سیستماتیک مقابله کنیم، باید دورنمای بلندمدتی درباره ارتباط میان ردههای توانایی فنی - حرفهای در این زمینه وجود داشتهباشد.
اما دولت آمریکا، آژانس یا سازمانی برای انجام چنین سرمایهگذاریای ندارد. در سال 2006 یک گروه کاری و مطالعاتی از موسسه تحقیقاتی بروکینگز که گروهی غیرحزبی هم بود، درباره تغییرات در سیاستهای کمکهای خارجی آمریکا در قرن 21 تحقیقی انجام داد.
نتیجه این تحقیق نشان داد که دلارهای کمکی آمریکا اکنون دیگر نمیتواند به اهداف موردنظر سیاست خارجی واشنگتن کمک کند؛ مگر اینکه راهبرد کمک خارجی تغییر کند و زیرساختهای این کمکها نوسازی و تواناییهای مدنی در این حوزه تقویت شود.
کمکهای انساندوستانه وسیع و تقاضا برای بازسازی و کمک به جامعه جنگ زده عراق و افغانستان، باعث شده تا کمکهای خارجی به طور کلی در 7 سال گذشته به نسبت همه سالهای بعد از جنگ سرد، قوت و قدرت تازهای بگیرد اما دولت بوش به جای نوسازی واقعی در چهارچوب کمکرسانی دوران جنگ سرد، هربار و در مقابله با هر چالشی ساز و کار جدید و کوتاه مدتی را تعبیه کرده و به کار بردهاست.
از جمله این برنامههای کمکی، ابتکار کمک رئیسجمهوری برای مقابله با ایدز و مالاریا، مقابله با چالش هزاره و بالاخره ایجاد دفتر جدید کمکهای خارجی در وزارت خارجه و قرار دادن معاونتی جدید در این زمینه است.
درهمینحال، وزارت دفاع آمریکا در این زمینه باری بیشتر از وزارت خارجه به دوش گرفته که این اشتباه است. اکنون وزارت دفاع آمریکا یک پنجم برنامههای توسعهای و کمکی آمریکا به کل دنیا را انجام میدهد.
دولت بعدی آمریکا و رئیسجمهور جدید در این زمینه باید تلاش جدیدی انجام دهند. بحران غذا میتواند فرصتی در این زمینه پیش روی دولت جدید آمریکا باشد. ایجاد سازمانی با عنوان توسعه جهانی میتواند نظام کنونی را بهطور کلی متحول کند.
سپردن کار کمکرسانی و توسعه جهانی به وزارتخانهای مستقل در دولت میتواند به اتخاذ استراتژیهای مستقل و منسجم کمک کند. این بهترین راه برای استقرار و تقویت دموکراسی هم هست.
رابطه میان امنیت ملی آمریکا با حمایت عمومی و مردمی از تروریستها و همچنین دید مردم جهان به آمریکا، رابطه غیرقابل انکاری است. این رابطه، کلید امنیت ملی آمریکا در سالهای آینده خواهد بود.
وزارت دفاع آمریکا اخیرا تحقیقی درباره میزان محبوبیت القاعده و طالبان در پاکستان انجام داده که نشان میدهد موفقیت این گروه در منطقه و همچنین ناتوانی آمریکا در ریشهکنی آنها بعد از 7 سال، به دلیل محبوبیت آنها در پاکستان و از سوی دیگر بدگمانی مردم این منطقه به آمریکا بوده است.
بخش عمدهای از محبوبیت طالبان و القاعده در دنیا، نتیجه محبوبیت نداشتن آمریکاست. آمریکا در سالهای اخیر فقط نیروی نظامی و سلاح و مهمات به پاکستان فرستاده است درحالیکه اگر به جای آن دارو و وسایل آموزشی میفرستاد و کمکهای انساندوستانه به این کشور میکرد، شاید اکنون مردم پاکستان چنین ضدآمریکایی نبودند.
آمریکا بعد از وقوع سونامی مرگبار در اندونزی، در ارائه کمکهای دست اول به این کشور پیشتاز بود؛ به همین دلیل فضای مقابله با تروریسم اکنون در این کشور بسیار مساعد است. آمریکا سالهاست که از تامینکنندگان اصلی مواد غذایی در دنیاست اما با توجه به اینکه به جای استفاده از چنین ابزاری بیشتر بهدنبال ابزارهای نظامی بوده است، بهره چندانی از این ابزار نبردهاست.
اکنون در این شرایط، همانطور که کارشناسان روابط عمومی و تبلیغات به دولت توصیه کردهاند، بهترین موقعیت برای بهرهبردن از گشادهدستی آمریکا در کمک و ارسال مواد غذایی به نقاط حساس و استراتژیک دنیا از نظر سیاست خارجی آمریکا و درست کردن پایگاههای قدرت و همپیمانی در این مناطق فراهم آمده است.
اما با وجود این توصیهها، بعضی آمار و ارقام حرف دیگری میزنند؛ نظرسنجی موسسه افکار سنجی PEW نشان میدهد که در سال 2005 و بعد از وقوع زلزله مرگبار پاکستان، کمکهای انساندوستانه آمریکا به مردم زلزلهزده پاکستان تنها 4 درصد به میزان محبوبیت آمریکا درافکار عمومی نظر مردم این کشور اضافه کرد.
تازه این 4 درصد هنگامی اضافه شد که خاطره زلزله و کمکهای بینالمللی هنوز در ذهن مردم، تازه بود. البته 2 سال بعد، محبوبیت آمریکا 10 درصد کاهش یافت. در اندونزی میزان محبوبیت آمریکا در سال 2005 و بعد از سونامی به 38 درصد رسید.
این رقم در سال 2006 به 30 درصد و در سال 2007 به 29 درصد کاهش یافت. آمریکاییها امیدوارند در این راه از سیاستی پیروی کنند که برای حماس و حزبالله در منطقه خاورمیانه جواب دادهاست. مردم فلسطین در انتخابات 2 سال پیش به این دلیل حماس را به فتح ترجیح دادند که فرزندانشان در مدارس تاسیس شده حماس درس میخواندند و بیمارانشان در درمانگاهها و بیمارستانهای این گروه درمان میشدند.
اما آمریکا تا کنون نتوانسته این تجربه را تکرار کند. یکی از دلایل این ناکامی آن است که برنامههای گروههایی مانند حماس بادوام و سازماندهی شده ازسوی است و هر سال ادامه مییابد و شکلی تازه به خود میگیرد.
کمکهای آمریکا به صورت هدیههای کوتاه مدتی ارائه میشود که میتواند باشد یا نباشد. نکته دیگر در این میان، این پرسش است که «واقعا چه رابطهای میان میزان محبوبیت آمریکا و امنیت ملی این کشور وجود دارد؟».
آمریکا از پایینترین سطح محبوبیت میان مردم کشورهای همپیمانی مانند آلمان، فرانسه، ترکیه و کره جنوبی برخوردار است که هیچکدام از آنها تهدید امنیتیای برای آمریکا بهشمار نمیآیند. از سوی دیگر، افزایش محبوبیت چنددرصدی آمریکا در پاکستان در سالهای 2005 و 2006 هیچ کمکی به مقابله نظامی آمریکا با این گروهها نکرد
منبع: لس آنجلس تایمز -جوئن 2008