اما این جنگ روز جمعه گذشته با ورود تانکهای روسی به خاک گرجستان شکل واقعی و تمامعیار گرفت و تاکنون نزدیک به 2 هزار کشته بجا گذاشته است. گرجستان در روز سوم این جنگ اعلام آتشبس کرد اما روسیه با غیرواقعی خواندن این اعلام موضع، آن را رد کرد. غرب تنها به تشکیل جلسه شورای امنیت برای بررسی موضوع و البته درخواست از دو طرف برای خویشتنداری اکتفا کرده است. این مطابق انتظار گرجستان نبود، اما اکنون زمانی نیست که بتوان روسیه قدرتمند را مورد عتاب قرار دارد.
غرب چند سالی است که اسلامگرایان تندرو را مشکل و چالش اصلی خود میداند و برای مقابله با این چالش بسیج شده است. اما آنچه روز جمعه هفته گذشته یعنی 8 ماه اوت روی داد نشان داد که این چالش در ردههای پایینی فهرست مشکلات پیش روی غرب است. شبکههای خبری دنیا در حالیکه مشغول پوشش خبری رویداد بزرگ المپیک چین بودند و در حالیکه هزاران چینی در این مراسم با لباسهای مخصوص برنامه اجرا میکردند و نور و رنگ، آسمان را پر کرده بود، ناگهان برنامههای خود را قطع کردند و تصاویر تانکهای خاکستری رنگ ارتش روسیه را به نمایش گذاشتند که در حال پیشروی به سوی اوستیای جنوبی و خاک گرجستان بودند.
در چند روز گذشته، رسانههای جهان در تسخیر دو قدرت در حال ظهور جهان بود. یکی از روی شادی و برای شادمانی آسمان را با شلیک نور و رنگ روشن میکرد و دیگری برای هشدار به ناتو و غرب به شلیک گلولههای واقعی میپرداخت. یکی از این مراسم قدرتنمایی، بعد از سالها برنامهریزی و زمینهچینی و با هزینه فراوان برگزار میشد و دیگری اگرچه بهطور کامل غافلگیرکننده نبود اما قرار هم نبود که همین شب روی دهد. غرب مدتهاست که چالش تحمیل شده از طرف چین را حس کرده و آن را پیشبینی کرده است. چینیها اقدام ناگهانی نمیکنند و تلاشی هم برای برانگیختن بحران انجام نمیدهند و این قانون کار آنهاست.
اما روسیه کاملا برعکس است و یک قدرت غیرقابل پیشبینی به حساب میآید. به همین دلیل هم هست که واکنش به اقدامات مسکو همیشه برای غرب دشوار بوده و هست. سیاست در روسیه آنقدر پیچیده و غیرقابل پیشبینی است که نمیتوان گفت این درگیری در گرجستان چرا حالا و در این زمان روی داده است.
جرقه جنگ تمامعیاری که از هفته گذشته در منطقه قفقاز شروع شد، نه شب قبل از آن و با اقدام تلافیجویانه ارتش روسیه در واکنش به حمله گرجستان به اوستیای جنوبی بلکه از سال 2004 و انتخابات سراسری گرجستان شروع شد. در این انتخابات که البته مداخله و حمایت غرب آشکارا در آن دیده میشد، میخائیل ساکاشویلی نامزد اصلاحطلب طرفدار و مورد حمایت غرب به پیروزی رسید. این کشور 4/4 میلیون نفری در منطقه قفقاز که از سال 1783 تحتالحمایه امپراتوری روسیه بود به ناگهان در تحولاتی که نام رسانهایاش انقلاب گل سرخ شد، به « نماد آزادی» در قفقاز و شرق اروپا تبدیل شد. این نامی بود که مقامات آمریکایی و شخص بوش برای گرجستان گذاشتند.
ساکاشویلی بعد از به قدرت رسیدن در نخستین گام درصدد احیای توانایی و قدرت نظامی و اقتصادی گرجستان برآمد و اعلام کرد که میخواهد اقتدار و قدرت این کشور را در چارچوب تمامیت ارضی احیا کند. او ابتدا به سراغ جمهوری خودمختار جنوب غربی گرجستان یعنی آجاریا رفت و توانست با موفقیت این بحران را حل کند. همین موفقیت او را تحریک کرد که تکلیف اوستیای جنوبی دیگر منطقه خواستار خودمختاری را هم روشن کند. اما این بار با مقاومت روسیه روبهرو شد.
اوستیای جنوبی منطقهای با مساحت 4 هزار کیلومتر مربع واقع در 100 کیلومتری شمال تفلیس پایتخت گرجستان است. این منطقه در جنوب کوههای قفقاز واقع شده است. با فروپاشی اتحاد شوروی در اوایل دهه 1990، جنبشی جداییطلبانه در اوستیای جنوبی شکل گرفت که همواره و از همان ابتدای شکلگیری، تعلقات زیادی به روسیه و در روسیه داشت.
اوستیاییها گروه قومی اصالتا روس هستند که در قرن 13 با هجوم مغولها به کوههای قفقاز به جنوب رانده شدند و در مرز با گرجستان اسکان پیدا کردند. اکنون اوستیای شمالی در خاک روسیه منطقهای خودمختار است و جنوبیها هم میخواهند که به شمال بپیوندند. اوستیا اقلیت قومی گرجی هم دارد که البته کمتر از یک سوم جمعیت این منطقه را تشکیل میدهند.
اوستیای جنوبی در جنگ سال 1991 با گرجستان، از این کشور اعلام استقلال کرد. در این جنگ چندین هزار نفر کشته شدند. اکنون بیش از 70 هزار نفر در این منطقه به زبان خود سخن میگویند و در برابر اجبار برای گرجی بودن مقاومت میکنند.
در نوامبر سال 2006 روستاهای اوستیای جنوبی که هنوز در کنترل گرجستان است، برای خود رهبری انتخاب کردند که مورد تایید تفلیس قرار دارد. این اتفاق، درگیری و رقابت غیرمستقیم روسیه و گرجستان بر سر این منطقه را تشدید کرد.
نزدیک به دوسوم بودجه سالانه اوستیای جنوبی که به 30 میلیون دلار میرسد، مستقیما از مسکو تامین میشود. تقریبا همه جمعیت این منطقه پاسپورت روسی دارند و روبل را بهعنوان پول رایج خود استفاده میکنند.
نیروی صلحبانی به تعداد 500 نفر که بهصورت ترکیبی از روسیه، گرجستان و اوستیای شمالی آمدهاند، از پیمان صلح و آتشبس موقتی که در این منطقه برقرار بود، حفاظت میکردند. اما همین نیروی صلحبان باعث اختلاف و کشمکش میشد. گرجستان صلحبانان روسیه را به جانبداری از جداییطلبان متهم میکرد و البته این اتهامات با تکذیب جدی مسکو روبهرو میشد.
ساکاشویلی بعد از به قدرت رسیدن، به اوستیای جنوبی پیشنهاد مذاکره و خودمختاری در چارچوب کشور گرجستان را داد. اما در سال 2006 اوستیای جنوبی در یک همهپرسی غیررسمی خواستار استقلال کامل شد. در آوریل سال 2008 ناتو اعلام کرد که گرجستان میتواند به ناتو بپیوندد. این موضوع خشم روسیه را برانگیخت. چند هفته بعد از اعلام ناتو، روسیه روابط خود را با جداییطلبان اوستیای جنوبی و آبخازیا تحکیم کرد و آشکارا نشان داد که از این موضوع بهعنوان اهرم قدرتی علیه دولت گرجستان استفاده میکند.
ماه گذشته جنگندههای روسی وارد حریم هوایی گرجستان در اوستیای جنوبی شدند تا به رهبران تفلیس هشداری داده باشند. از آن زمان درگیریهای پراکنده در این منطقه بیشتر شد. ورود تانکهای روسیه به خاک گرجستان آن هم درست در لحظهای که جهان به افتتاحیه بازیهای المپیک در چین خیره شده بود، این جنگ تمامعیار را علنی کرد. مسکو با اعلام اینکه برای دفاع از شهروندانش در اوستیای جنوبی وارد خاک گرجستان شده، طی چند روز نخست به پیشروی به سمت تفلیس ادامه داد؛ همزمان بمباران هوایی مواضع گرجستان هم دنبال میشد.
منابع روسی میگویند که گرجستان ابتدا حمله به اوستیای جنوبی را آغاز کرده و هدف آن سرکوب این منطقه جداییطلب بوده است. اما گرجستان میگوید که نیروهایش در واکنش به تشدید حملات یک هفته گذشته وارد پایتخت اوستیا شدهاند. یکی از عوامل این تحریک بمباران هوایی خاک گرجستان توسط هواپیماهای روسی بوده است.
اما عوامل دیگری هم در کار است که شبهنظامیان و خود صلحبانان روسی از آن جمله هستند. زنجیرهای پیچیده از وقایع با تعابیر کاملا متفاوتی که میتواند به همراه داشته باشد، در این درگیری سهیم است. تنشهای گذشته در اوستیا و آبخازیا که تکه دیگر گرجستان است که اعلام استقلال کرده، بدون جنگ حل شده است. به همین دلیل انتظار بر این بود که این درگیری هم بدون جنگ تمام شود.
اما این بار هر دو طرف انگیزههای نیرومندی برای جنگ دارند. روسها میخواهند که جلوی پیوستن گرجستان به ناتو را بگیرند و این در حالی است که گرجستان که جورج بوش آن را نماد آزادی در منطقه خوانده، مدتهاست که بهدنبال ورود به ناتو بوده است. روسها در این تلاش خود به موفقیت میرسند چرا که هیچ قدرت غربی به همپیمانی نظامی با قدرتی که درگیر جنگ با روسیه است، علاقهای ندارد.
رهبران گرجستان اما بعد از فشارهای تهاجمی روسیه و ناامیدی از غرب برای پذیرفتن گرجستان در ناتو، بهدنبال راهی برای نشان دادن استقلال و قدرت خود بودند. میخاییل ساکاشویلی از مدتها پیش برای این درگیری سلاح میخرید. آنها که او را میشناسند میگویند که او باور داشته که درگیری نظامی اجتنابناپذیر بوده و اگر این جنگ خوب اداره شود، امکان برد هم دارد. اما با گذشت 2 روز از این جنگ و در حالیکه سربازان روسی در چند کیلومتری تفلیس پایتخت گرجستان گلوله شلیک میکردند، ساکاشویلی با دریافتن اینکه در محاسبه خود دچار اشتباه شده، اعلام کرد که عقبنشینی کرده و آتشبس را میپذیرد. اما روسها اعلام کردند که نشانهای از پذیرش آتشبس از سوی گرجستان مشاهده نکردهاند. روسیه با 150 تانک وارد گرجستان نشده که بازنده از این جنگ خارج شود.
مقصر این درگیری هر کس که باشد مهم نیست، مهم این است که غرب کوچکترین نفوذی در نتیجه این ماجرا نخواهد داشت. درخواستهای ساکاشویلی برای کمک و حمایت غرب که در گفتوگوی روز نخست جنگ، با شبکه سیانان هم مطرح شد، هیچ فایدهای ندارد مگر اینکه روسیه اراده کند. او به سیانان گفت: موضوع این درگیری گرجستان نیست بلکه ارزشهای اولیه و اساسی است که آمریکا همیشه درباره آن موعظه کرده است.
آمریکا به روسیه درباره ادامه پیشرویهایش هشدار داد و خواست که این درگیریها متوقف شود. بعد از آنکه روسیه پیشنهاد آتشبس گرجستان را بهعنوان ژستی غیرواقعی رد کرد، آمریکا به صراحت اعلام کرد که گویی مسکو سیاست تغییر رژیم در گرجستان را دنبال میکند. زلمی خلیلزاد نماینده آمریکا در سازمان ملل، در جلسه شورای امنیت درباره این جنگ گفت، سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه به کاندولیزا رایس همتای آمریکایی خود گفته است که رئیسجمهور گرجستان باید برود. سپس او در چشم سفیر روسیه در سازمان ملل نگاه کرد و پرسید: آیا مسکو همین را میخواهد؟ نماینده روسیه هم اگرچه بهطور مستقیم به این پرسش نپرداخت اما در خلال سخنانش گفت که بعضی رهبران هستند که مانع به حساب میآیند. اما تاکید کرد که تغییر رژیم یک عبارت آمریکایی است و روسیه فقط بهدنبال دمکراسی در گرجستان است.
استفاده از این لحن کلام در حقیقت استفاده از ابزار آمریکا علیه خود این کشور است.
بعضی رسانهها، این جنگ را «جنگ خط لوله» نام گذاشتهاند. دلیل این نامگذاری هم اهمیت انتقال منابع و ذخایر نفتی عظیم دریای خزر برای روسیه و نقش گرجستان بهعنوان کشوری مهم در انتقال نفت از باکو در آذربایجان به بندر جیحان در ترکیه است. این خط لوله که به خط لوله باکو جیحان معروف است و در ماه مه سال 2006 کار ساخت آن به پایان رسید، دومین خط لوله عظیم و طولانی در جهان است.
اگرچه مسیر این خط لوله برای دور زدن روسیه و نادیده گرفتن این کشور انتخاب شده و این واکنش روسیه را بهدنبال خواهد داشت اما جنگی که اکنون در قفقاز آغاز شده موضوعی فراتر از نفت دارد. در معادله راهبردی که اکنون در منطقه ایجاد شده، نفت و خطوط لوله انتقال آن، موضوعی بسیار کوچک است. موضوع این جنگ، مقابله بهمثل روسیه در برابر تلاش هدایت شده از سوی آمریکا به همراه متحدان جدید این کشور از میان جمهوریهای شوروی سابق، برای کاستن از میزان نفوذ اقتصادی، سیاسی، نظامی و دیپلماتیک روسیه در کل منطقه است.
میخائیل ساکاشویلی از حامیان هیجانزده این راهبرد در منطقه است. آذربایجان و ترکیه اگرچه در احداث خط لوله باکو جیحان مشارکت داشتند اما به اندازه گرجستان مشتاق سرنگونی روسیه نیستند. باید دید ساکاشویلی بهای این اشتیاق را تا کجا میپردازد.