همشهری آنلاین _ رابعه تیموری: خوب هم تحمل کرد و نه تنها توانست ساعتها بنشیند و بسیاری از فعالیتهای روزمرهاش را انجام دهد، بلکه در مسابقات دوومیدانی ماده پرتاب کلاب هم مقام سوم کشور را به دست آورد. «امیرسردار اینانلو» از قهرمانان ورزشی حسنآباد فشافویه از توابع شهرستان ری است. او از افراد انگشتشماری است که فقط ۱۰ ماه پس از دچار شدن به ضایعه نخاعی گردن جزو قهرمانان مدالآور کشور قرار گرفت. گزارش زیر روایت زندگی این قهرمان ورزش معلولان کشور است.
امیر از کودکی بازیگوش و پرجنب و جوش بود. از آن پسربچههای باعرضه که هنوز پشت لبشان سبز نشده، مرد میشوند. امیرسردار دوران تحصیل را در فضای گرم خانواده و با خیالی آسوده گذراند. بعد از دیپلم و گذراندن خدمت سربازی به دنبال کار رفت. او اهل پشت میزنشینی نبود و کارهای فنی که تحرک زیادی داشت، با طبع او سازگار بود. کمبود امکانات ورزشی در حسنآباد فشافویه سبب شده بود اینانلو هیچوقت به فکر انجام ورزش حرفهای نیفتد و فقط برای داشتن بدنی سالم و ورزیده در رشتههای پرورش اندام و بدنسازی تمرین میکرد، اما شنا رشته ورزشی مورد علاقه او بود. امیر موقع شنا بارها آسیب دیده بود، ولی باز هم از شیرجه زدن در آب لذت میبرد. آن اتفاق تلخ هم در استخر افتاد و با برخورد سرش به دیواره استخر، مهره ۳۶ و ۳۷ گردنش آسیب دید. تا مدتها امیر و خانوادهاش نمیتوانستند باور کنند جوان رعنای خانواده تا آخر عمر به تختخواب دوخته میشود، اما این اتفاق افتاده بود و ۴۰ شبانهروز تمام وقت برادرانش علیاکبر، علیاصغر و مهدی بهتر و خشک کردن او میگذشت تا زخم بستر نگیرد.
- عضو عزیز خانواده اینانلو
دیگر خانواده بانشاط اینانلو که در یک مجتمع آپارتمانی و در کنار هم زندگی میکردند، به خانوادهای افسرده و غمگین تبدیل شده و خنده و شادی را از یاد برده بودند. یکی از این شبهای تلخ امیر با دیدن حال خانوادهاش تصمیم گرفت برای تغییر شرایط خود تلاش کند. آن شب ۶ ثانیه نشستن به او فشاری وارد کرد که از هوش رفت، ولی وقتی به هوش آمد سعی کرد دوباره بنشیند. این تلاشهای سخت و پرعذاب امیر خانواده را به تکاپو واداشت و همه مثل پروانه دور او میچرخیدند تا مأیوس نشود. امیر ۶ ماه نتوانست بنشیند و شبانهروز نگاهش به سقف دوخته شده بود، اما او و خانوادهاش ناامید نشدند و از پزشکان مرکز خیریه کهریزک برای سرپا کردن امیر کمک گرفتند. علیاصغر کشتی و بدنسازی کار میکرد و در تمرینات کاردرمانی مهارت داشت. او ۱۸ سال سابقه کار وشغلش را در شهرک صنعتی شمسآباد رها کرد و هر روز ساعتها به تمرینات کاردرمانی امیر میپرداخت.
- سخنان سرنوشتساز
امیر در رفتوآمد به مرکز کهریزک با جوانی آشنا شد که از قهرمانان ورزشی بود، ولی به دلیل دور بودن از خانواده احساس سرزندگی نمیکرد. او به امیر پیشنهاد کرد برای سرگرمی به ورزش «بوچیا» بپردازد. امیر از این بازی لذت نبرد و احساس کرد با روحیهاش سازگاری ندارد، ولی وقتی از سالن ورزشی بر میگشت، در زمین چمن گوشه حیاط مرکز کهریزک چشمش به تعدادی از مددجویان افتاد که مشغول تمرین پرتاب کلاب بودند. امیر با دیدن جستوخیز و شادی آنها وسوسه شد این رشته را امتحان کند. او نزد مربی رفت و خواست او را بهعنوان شاگردش بپذیرد. مربی که «هرمز صادقی» نام داشت، یکی از کلابها را به امیر داد و از او خواست آن را پرتاب کند. دستان امیر پس از آسیبدیدگی نخاعش به زحمت حرکت میکنند و توانایی گرفتن اجسام را ندارند، اما آن روز تمام قوتش را در دستانش جمع کرد و کلاب را ۲ ـ ۳ متر دورتر انداخت. بعد هم با نگرانی به دهان مربی چشم دوخت تا نظر او را بداند. تحسینهای پرهیجان صادقی امیر را ذوقزده کرد و مصمم شد رشته دوومیدانی معلولان ماده پرتاب کلاب را ادامه دهد.
- رکورد جهانی شکست
پس از آن دلمشغولی و تفریح لذتبخش امیر تمرین پرتاب کلاب بود و برادرانش هم او را همراهی میکردند. مهدی که مربی فوتبال است، در نزدیکی منزلشان برایش زمین تمرین آماده کرد و علیاکبر و علیاصغر هم اگر روزی صد بار کلابهای تمرینی او را جمع میکردند، لبخند از روی لبشان جمع نمیشد. رکورد تمرینات امیر با رکورد جهانی پرتاب کلاب که ۳۴ متر است، فاصله زیادی داشت، ولی مربیاش همیشه او را «قهرمان المپیک» صدا میزد. این همدلیها و تشویقها باعث شد امیر با چند ماه تمرین ۳ متر پرتاب خود را به ۳۴ متر برساند و در حالی که فقط ۱۰ ماه از ضایعه نخاعی او میگذشت، در سی وسومین دوره مسابقات دوومیدانی معلولان کشور مقام سوم را به دست آورد. موفقیت امیر باعث امید و شادی خانوادهاش شد و او را تشویق کرد به افقهای دورتر و موفقیتهای ورزشی بیشتر بیندیشد. برگزاری مسابقات جهانی در امارات فرصت مناسبی بود که امیر برای نشان دادن توانمندیهای خود نیاز داشت، ولی نمیتوانست هزینه ۷۰ میلیون تومانی اعزام به مسابقات را به خانوادهاش تحمیل کند.
- داراییهای ارزشمند
او از رئیس وقت اداره ورزش حسنآباد خواست او را حمایت کند، ولی جواب شنید: «اگر قول میدهی مقام بیاوری، برای گرفتن وام ۲۰ میلیون تومانی تو را به بانک معرفی میکنیم.» این پاسخ عجیب قهرمان را از شور انداخت و با وجود تمرینات سختی که داشت، شانس حضور در این مسابقات را از دست داد. امیر خوشترین خاطره خود از ورزش پرتاب کلاب را همان زمانی میداند که برای پرتاب ۳ متری خود مورد تشویق مربیاش قرار گرفت. او میگوید: «معلولان روحیه حساسی دارند و با یک کلام محبتآمیز به زندگی برمیگردند یا با یک پاسخ مأیوسکننده امید خود را از دست میدهند.»امیر یک دوقلوی پسر ۳ ساله و یک پسر ۷ ساله دارد که برای تلاش کردن به او قدرت و انگیزه میدهند. امیر همسر مهربانش را سنگ صبور خود مینامد و قدردان خانوادهاش است که با عشق و مهربانی او را به زندگی بازگرداندند.
- حسنآباد با معلولان مهربان نیست
امیر از کمبود امکانات شهر آبا و اجدادیاش دل پری دارد. میگوید: «شهر حسنآباد به دلیل وجود شهرک صنعتی شمسآباد جمعیت شناور قابل توجهی دارد، اما برای صدور مجوز ساخت بیمارستان فقط جمعیت ساکن آن را در نظر میگیرند.»امیر وقتی به پزشک و خدمات اورژانسی نیاز پیدا میکند باید درد را تاب بیاورد تا به بیمارستانهای شهرری برسد. نامناسب بودن معابر و فضاهای عمومی شهر حسنآباد برای رفتوآمد توانیابان، سبب میشود آقای قهرمان محل تمرین مناسبی نداشته باشد. او میگوید: «من برای قوی شدن کتفهایم نیاز دارم که هر روز به ویلچررانی بپردازم، ولی ورودیهای ویژه معلولان به بوستان آزادگان را مسدود کردهاند. این بوستان در نزدیکی منزل ما قرار گرفته و فضای داخل آن برای استفاده توانیابان مناسبسازی شده، لیکن راه ورود معلولان به داخل بوستان بسته شده و توانیابان نمیتوانند وارد بوستان شوند.» او معتقد است سختی رفتوآمد باعث میشود معلولان خانهنشین و افسرده شوند.
نظر شما