هم‌محله‌ای ما دوستدار محیط‌زیست است.

نبرد با خشكسالي

همشهری آنلاین_مژگان مهرابی:  بدون اینکه کسی از او خواسته باشد به کاشت و نگهداشت فضای سبز و امور نظافت خیابان‌ «الله‌اکبر» رسیدگی می‌کند. این کار را برای خوشحالی دلش انجام می‌دهد حتی همه هزینه‌ها را هم خودش پرداخت می‌کند. بدون هیچ چشمداشتی از اهالی یا مسئولان شهری. حتی ۲ کارگر هم استخدام کرده تا روزانه خیابان‌الله‌اکبر را آب و جارو کرده و مخازن زباله را شست وشو کنند. «سید محمدرضا میری» از سال ۸۰ که ساکن این خیابان شده به‌عنوان شهردار محله خدمت‌رسانی می‌کند. همه نهال‌هایی که او کاشته حالا درخت تنومندی شده‌اند که یادگار جاودانه او به شمار می‌آیند. اینکه با چه انگیزه‌ای وقت و هزینه خود را برای زیبایی محله به کار گرفته است موضوع گفت‌وگوی ما با این شهروند فعال محیط‌زیست است.

خیابان ‌الله‌اکبر سیمای چشمنوازی دارد. بخشی از زیبایی‌اش را مدیون درخت‌هایی است که در ۲ طرف خیابان و آن هم در باغچه کاشته شده‌اند.

سایه درخت‌ها مثل چتری روی پیاده‌رو را پوشانده و اجازه نمی‌دهد خورشید نور مستقیم خود را بر سر رهگذران بتاباند. این خیابان پررفت و آمد قشنگی‌های دیگری هم وجود دارد. در آن ردی از آلودگی دیده نمی‌شود. جوی، باغچه‌ها و مخازن زباله عاری از ناپاکی‌اند. قبل از گفت‌وگو با میری، صحبت کردن با شهروندان می‌تواند گزارش ما را جذاب‌تر کند. «حمید شرفی» یکی از اهالی خیابان‌الله‌اکبر، پاکیزگی محله را کار «سید محمدرضا میری» شهروند دوستدار محیط‌زیست می‌داند.

می‌گوید: «آقای میری ۲ کارگر استخدام کرده که به نظافت محله رسیدگی کنند. خودش هم مرتب در محله گشتزنی می‌کند و اگر با آلودگی هر چند کم مواجه شود به کارگرها خبر می‌دهد تا برای رفع آن اقدام کنند.» شرفی از ۵ سال پیش ساکن این محله شده و متذکر می‌شود از وقتی آمده همیشه محله را تمیز دیده است. او ادامه می‌دهد: «باکاری که آقای میری انجام می‌دهد، همسایه‌ها به نوعی خود را در نگهداشت پاکیزگی محله سهیم می‌دانند. زباله‌ها را پای درخت یا داخل جوی نینداخته و به موقع در مخزن می‌گذارند.» 

  • درختان ۲۰ ساله محله 

یادگار ماندگار آقای میری

«پری حاج ولی‌زاده» شهروند دیگری است که در این خیابان زندگی می‌کند. او معتقد است، محله بخشی از زیبایی‌اش را از زحمات میری دارد. او می‌گوید: «اگر هر محله‌ای یک شهروند مثل آقای میری داشته باشد تهران گلستان می‌شود. کسی که دل بسوزاند و وقت بگذارد. رفتار او به نوعی فرهنگسازی است. در محله ما همه بهداشت و پاکیزگی را رعایت می‌کنند.» نزدیک چهارراه میرهاشمی، میری مشغول صحبت کردن با مردی است که جارو به دست دارد. احتمالاً همان کارگری است که او برای نظافت محله استخدام کرده است. میانسال به نظر می‌رسد. اما پر نشاط است و فعال.

بعد از توجیه مرد کارگر سر صحبت را باز می‌کند و می‌گوید: «سال ۸۰ در خیابان‌الله‌اکبر ساکن شدم. تعداد درختان این خیابان قابل توجه نبود. به‌صورت پراکنده در گوشه و کنار درختانی را می‌دیدی که بعضی از آنها هم حال و روز خوبی نداشتند. شاید باورتان نشود اما وقتی در این خیابان راه می‌رفتی تابش آفتاب آزاردهنده بود و پوست را می‌سوزاند. از شرایط آن ناراضی بودم و با خودم تصمیم گرفتم شکل دیگری به محله بدهم برای همین دست به کار شدم.

تعداد زیادی نهال خریدم و شروع به کاشت آنها کردم. با اینکه نهال‌ها کوچک بود اما رخ دیگری به خیابان داده بود. آبیاری آنها را هم خودم برعهده گرفتم. باغچه‌ها را با لوله‌های پلی‌اتیلنی لوله‌کشی کرده و به فاصله هر ۲۵‌متر یک فلکه گذاشتم. این کار در مصرف آّب صرفه‌جویی می‌کند.»

  • انتظاری ندارم نه از شهرداری و نه از اهالی 

میری اطلاعات خوبی درباره حفظ محیط‌زیست دارد. به باور او وقتی انسان علاقه به چیزی داشته باشد برای رسیدن به آن آگاهی‌اش را هم بیشتر می‌کند. برای همین از درخت‌هایی استفاده کرده که نیاز به آبیاری مداوم نداشته باشند. می‌گوید: «درخت کاکوزا از خانواده درخت توت است و برای پرورش کرم ابریشم کارایی خوبی دارد. برگ‌های پهن آن اکسیژن زیادی تولید می‌کند و هم سایه‌پرور است. دیر از دیگر درختان در فصل خزان زرد می‌شود. سازگار با اکوسیستم تهران است و مقاوم به موریانه و حشرات است.» او این اطلاعات را از دوستی که محقق کشاورزی بوده به دست آورده و معتقد است اگر هرکسی یک نهال جلو خانه‌اش بکارد همه خیابان‌های منطقه سرسبز خواهند شد.

برای همین همه توانش را برای حفظ محیط‌زیست به کار گرفته است. میری می‌گوید: «وقتی زباله در کوچه و خیابان می‌ریزی یا فقط از شهرداری انتظارداری که به نظافت کوچه و خیابان برسد یعنی شهروندی هستی که به محیط‌زیست احترام نمی‌گذاری.» میری تولیدکننده قطعات فلزی است و هزینه نگهداشت محله را با هزینه شخصی خودش انجام می‌دهد. او این کار را برای میل باطنی خودش انجام می‌دهد و نه از شهرداری تمنای قدردانی دارد و نه از اهالی انتظار تشکر.

می‌گوید: «همین‌که اهالی لذت می‌برند برایم کافی است. من سید هستم و باید خیرم به بقیه برسد. شما ممکن است با فرد متمولی روبه‌رو شوید که از استطاعت مالی زیادی برخودار است. او نیاز به حمایت مالی شما ندارد اما وقتی یک استکان چای مهمانش می‌کنی خوشحال می‌شود. حکایت من و شهرداری هم همین است. شهرداری شاید نیاز به کمک من نداشته باشد. یک فنجان چای مهمانش کرده‌ام و هیچ توقعی هم ندارم.  

  • درختکاری جریمه زندانی‌ها

یادگار ماندگار آقای میری

هیچ چیز به اندازه رقص برگ درختان در باد و باران میری را به وجد نمی‌آورد. می‌گوید که این کار هر روحیه کسلی را سرنشاط می‌کند. گذشته از آن درخت‌ها حریم خوبی برای پنجره‌ها هستند و اجازه نمی‌دهند خانه‌ها به هم مشرف باشند. درخت برای میری به مثابه یک کارخانه کوچک است. برای این گفته‌اش دلیل می‌آورد: «وقتی جنگلکاری افزایش پیدا کند، آلودگی هوا کاهش پیدا کرده و در عوض چوب درختان می‌تواند برای استفاده‌های صنعتی کاربرد داشته باشد.

وقتی کارخانه فعال شود اشتغالزایی برای کارگر ایجاد می‌شود. کوه‌های افسریه بهترین فضا برای ایجاد جنگل هستند. می‌توان ازگونه‌های گیاهی استفاده کرد که با کم‌آبی سازگار باشند. مثل درخت سنجد، زبان گنجشک. حتی‌گونه‌هایی داریم که سالی یکبار هم نیاز به آبیاری ندارند. البته این کار عزم همگانی می‌طلبد.» او پیشنهاد می‌دهد ‌ای‌کاش می‌شد نیروهای منفی را برای انجام مجازات‌ها به کار گرفت. در این‌باره توضیح می‌دهد: «به‌طور مثال به هر زندانی یه قطعه زمین بدهند که درخت بکارد. با این کار هم او عمرش را فقط در زندان سپری نکرده و در جهت مثبتی گام برداشته است.» 

کد خبر 610695

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار زیر پوست شهر

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha