- در و مادر شما هر دو بازیگر هستند. وقتی خواستید وارد این حرفه شوید، چه نصیحتی به شما کردند؟
مادرم گفت نیا! دارم شوخی میکنم. بهترین نصیحتی که دریافت کردم خیلی ساده بود. مادرم در تورنتو زندگی میکند و هیچ یک نمیتوانیم زیاد به یکدیگر سر بزنیم. پدرم هم که در تمام مدت سرگرم کار است و به دلیل شغلش مشغول جهانگردی است، به همین دلیل وقتی همدیگر را میبینیم، بیشتر درباره مسائل شخصی و خانوادگی حرف میزنیم. صحبتها بیشتر درباره اعضای خانواده و روابط خانوادگی است. 17 یا 18ساله بودم ویادم میآید که پدرم به من گفت چند تا از فیلمهایم را دیده است. او یکی از آنها به نام «پسر بد» را خیلی دوست داشت.
این فیلم را «دانپتری» کارگردانی کرده بود و بازیگران واقعا فوقالعادهای داشت. وقتی کارم را گسترش دادم وپدرم فهمید که این قضیه برایم جدی است و تلاش دارم تا یک بازیگر خوب بشوم و قصدم از این کار تفریح و وقتگذرانی نیست، به من گفت:«نگذار استفاده بیمعنی از تو بکنند. لحظات ویژهای وجود دارد که تو میتوانی در یک فیلم خودت را خیلی خوب به نمایش بگذاری». منظورش این بود که اگر نقش خوب نیست، آن را قبول نکن. اگر نمیتوانی آن را حس کنی، دلیلی وجود ندارد بازیاش کنی.
ادای چیزی را درنیاور، آن را دقیقا بازی کن. چیزی به من گفت که هیچ وقت فراموش نمیکنم: راه میانبر را انتخاب نکن و سعی کن همه چیز طبیعی و ارگانیک باشد. این جمله را به گوش جان خریدهام، زیرا هر وقت سعی کردهام راه کوتاهتر را انتخاب کنم یا کاری را با زور و اجبار انجام بدهم، دیدهام که کارم سختتر شده است. در طول سالها یاد گرفتهام که راه مستقیم را بروم و این همان حرفی است که پدرم اوایل کار به من گفت.
- چالشهای مربوط به فیلم آینهها چه بوده؟
چالشهای زیادی وجود داشت. من و آلکساندر [آجا، کارگردان فیلم] قبل از شروع فیلمبرداری بحث زیادی با هم داشتیم. قصه و کار را به دو بخش خیلی ساده تقسیم کردیم. به او گفتم عاشق این فیلمنامه هستم و یکی از چیزهای آنکه خیلی مورد پسندم است، خود کاراکتر بن کارسن است که در طول کار گسترش پیدا میکند. فیلم تاقبل از آنکه اتفاقات ترسناک آن شروع شود، یک درام کامل است؛ سکانسی که رخدادهای دلهرهآور در آن آغاز میشود، نقطه عطف فیلمنامه است.
به عنوان یک تماشاچی فیلم، احساس میکردم میتوانم روی این کاراکترها سرمایهگذاری کنم و با دقت کارهایشان را پیگیری کنم. نوعی حس همذات پنداری کامل با بن داشتم. به آلکس گفتم میتوانم در مقام بازیگر به او کمک کنم تا تماشاگران هم نگران و مراقب احوال خانواده داخل فیلم باشند. از او هم خواستم به من قول بدهد تا تماشاگران را خیلی خوب بترساند. او در حالی که سرش پایین بود لبخندی زد و رفت. فقط گفت:«موافقم،مشکلی نیست.»
همانجا فهمیدم که میتوانیم با هم کار کنیم و یک فیلم خوب وتماشایی ارائه دهیم. بزرگترین چالش برایم این بود که یک بازی ساده و راحت ارائه بدهم. برای خلق چنین کاراکتر ساده و راحتی – آن هم در آن مدت زمان کم- تلاش زیادی کردم. باید او را به گونهای ارائه میکردم که تماشاچی وی را به راحتی بپذیرد و نگران حال و احوالش باشد. میخواستم طوری باشد که وقتی او با خطر و تهدیدهای ناخواسته روبهرو میشود، تماشاچی هم احساس ترس و نگرانی بکند.
- برای فیلمبرداری فیلم به رومانی رفتید. کار در آنجا چگونه بود؟
رومانی کشوری جالب و تماشایی است، زیرا تا قبل از این به اشکال مختلف مورد استفاده نادرست و غلط قرار گرفته است، اما از دیدگاه یک فیلم، چون پول و سرمایه وارد این کشور میشود، آدمهای زیادی به سمت آن آمدهاند. کشور ارزانی است و هزینه تولید فیلم در آنجا، خیلی زیاد نمیشود. فیلمهای متنوعی در آنجا ساخته میشود و یکی از محصولاتشان هم سال قبل نخل طلای جشنواره کن را گرفت.
فیلمسازان روشنفکر و پیچیدهای در آنجا کار میکنند. سبک فیلمسازیشان خاص است و روشی که روی فیلمها سرمایهگذاری میکنند، ویژه و به نوعی منحصر به فرد است. هنگام تولید «آینهها» لحظات خاص و ویژهای را تجربه کردهایم که بعضی از این لحظات، بزرگ و فراموش نشدنی هستند. گروهی با ما کار میکرد که مسائل فنی فیلم با آنها بود. اما این گروه طوری برخورد میکرد که انگار ما را قبول ندارد. ما داشتیم سکانسی را فیلمبرداری میکردیم که من آینه را به آتش میکشم و بعد یک صندلی به طرف آن پرتاب میکنم که باعث شکستهشدن آینه میشود. سکانس سختی بود و پس از فیلمبرداری به آلکس گفتم میخواهم استراحت کنم. آن گروه فنی به سراغ آلکس آمد و مدیر آنها گفت: « مثل اینکه این فیلم یک کار معمولی نیست، نه؟» و آلکس مثل همیشه لبخندی زد و خیلی ساده گفت:«نه، نیست!» از آن روز نوع برخورد آن گروه با ما عوض شد!
- از تولید نسخه سینمایی «24» چه خبر؟
کار در حال پیشروی است. چند روز قبل نویسندگان فیلمنامه گفتند هنوز نتوانستهاند آن را به آن صورتی که میخواهند بنویسند. انرژی لازم را برای این کار ندارند و میگویند نمیشود همزمان هم برای نسخه تلویزیونی آن قصه نوشت و هم برای نسخه سینماییاش. همه ما در اینباره که باید فیلمی سینمایی ساخته شود وحدتنظر داریم، ولی میخواهیم یک فیلمنامه خیلی خوب داشته باشیم. عملی شدن خواسته ما کمی مشکل است. شاید تا پایان مجموعه- که اوایل سال آینده میلادی خواهد بود- کار تولید فیلم شروع نشود؛ فکر کنم این برای همه ما بهتر است.
- فصل بعدی این مجموعه چگونه خواهد بود؟
تصورم این است که بهترین فصلی است که تا به حال کار کردهایم، زیرا میخواهیم کل ماجرا را به پایان برسانیم. نویسندگان گفتهاند همه تلاش خود را به خرج دادهاند تا یک پایان خوب برای مجموعه بنویسند. مجموعه، هشت هفته طول میکشد و آنها هنوز مشغول نوشتن فیلمنامه هستند!طبیعی است که همه ما هراس داریم و وحشت زدهایم. اعتصاب فصل گذشته فیلمنامهنویسان ضرر خیلی زیادی به همه ما زد. من نویسندگان فیلمنامه «24» را سرزنش نمیکنم ولی ما هم مثل بقیه مجموعهسازان تلویزیونی با مشکلاتی روبهرو شدیم که تا به حال هرگز مشابه آن را نداشتیم.
در کل قصه مجموعه نوعی تضاد ویژه وجود داشت و حالا این تضادها در دل این هشت قسمت آخری حل خواهد شد. تماشاگران مجموعه در فصل پایانی با حوادث، ماجراها و سکانسهای تماشایی و جذابی روبهرو خواهند شد. چندین سال است که مجموعه ما موفقتر از بقیه کارهای تلویزیونی بوده و ما این حس و حال را در اپیزودهای پایانی هم رعایت خواهیم کرد.
- دنیای سینما در طول چند سال اخیر تعداد زیادی از فیلمهای ترسناک آسیایی را دوبارهسازی کرده است. فکر میکنید چرا این فیلمها اینقدر موفقیتآمیز بودهاند؟
فقط به این دلیل که پرسپکیتو و چشمانداز متفاوتی دارند. شما در آمریکا فیلمی مثل «جیغ» را میبینید که در ژانر سینمای ترسناک است و میبینید که فیلمهای این ژانر همه از یک خط و حال و هوا پیروی میکنند. هنگام تماشای این فیلمها، میتوانید حدس بزنید که قرار است چه اتفاقاتی بیفتد. در این حالت، تماشاچی به دنبال یک حرف و نگاه تازه است. وقتی به فیلمهای خودمان نگاه میکنیم به این موضوع فکر میکنیم که حالا وقت آن رسیده که نگاهی هم به فیلمها و کارهای دیگران داشته باشیم و ببینیم که آنها قصههای ترسناک و دلهرهآورشان را چگونه تعریف میکنند. این قصهها با شیوهای متفاوت از کارهای ما تعریف میشوند. شما میتوانید از آنها تاثیر بگیرید و روی آنها تاثیر بگذارید.
تماشاگران هم میخواهند چیزهای تازهای ببینند و از دیدن این نوع فیلمها استقبال میکنند. دوبارهسازی فیلمهای آسیایی کمک میکند تا با نوع جدیدی از سینمای ترسناک آشنا شویم که برایمان غریب هستند. این فیلمها ما را به فکر فرو میبرند و از خودمان میپرسیم، اینها دیگر چه جور فیلمها و قصههایی هستند؟ کار فیلمسازی مثل چرخش یک دایره است. همه ما به یکدیگر وابستهایم و روی هم تاثیر میگذاریم.
movieweb.com -آگوست 2008