یکشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۷ - ۰۹:۴۱
۰ نفر

سمند صادق بهمنی: خداوند بندگانش را با نماز و زکات و تلاش در روزه‌‌داری، حفظ کرده است تا اعضا و جوارحشان آرام، دیدگانشان خاشع و جان و روانشان فروتن باشد.

به آثار عبادات بنگرید که چگونه شاخه‌های درخت تکبر را درهم می‌شکنند و از روییدن کبر و خودپرستی جلوگیری می‌کنند.

روزه را به تازی صوم و صیام گویند و صوم و صیام باز ایستادن و کف نفس است از چیزی که مردمان اندر آن بوده‌اند. به‌واقع امساک است و امساک آن است که علامه راغب اصفهانی، آن را اصل صوم دانسته و باز ایستادن از هر فعلی که در آن رغبتی بوده باشد؛ خوردنی خواه یا نوشیدنی یا قصد کردن و از این‌رو در شعر عربی آمده:«خیل صیام و اخری غیرصائمه » اسبانی که از سیر بازایستاده‌اند و دیگری که رونده است و به باد و هوای راکد نیز صوم می‌گویند(مفردات الفاظ قرآن، ص500) در اساس البلاغه علامه زمخشری، اما امساک پا را از معنای لغوی فراتر می‌گذارد و معنایی شرعی به خویش می‌گیرد و در اصطلاح حقیقت شرعیه می‌شود.

چراکه جارالله زمخشری در این کتاب که به تمیز معنا‌های حقیقی از مجازی اختصاص یافته صوم را دارای معنای حقیقی روزه ماه رمضان می‌داند. «ماه رمضان، ماه روزه و روزه‌داری «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه»(بقره /185) هر کس از شما که رمضان را مسافر نبود پس روزه گیرد و اما استعمال آن در معنا‌های دیگر از جمله مجاز است.» (اساس البلاغه، 488) از این‌رو اگر در ترکیب واژگانی صوم مضاف‌الیه حذف شود باید واژه روزه را پیش از آن جزیی از معنایی دانست که روزه نیز جزیی از آن است.

از این قسم است روزه سکوت مریم عذراء «انی نذرت للرحمن صوما»(مریم/26) من برای پروردگارم روزه نذر کرده‌ام یعنی صوم الصمت؛ روزه سکوت. آنچه گفته آمد صوم است در واژه و معنا، روزه. اما در شریعت واجب باشد بر هر مسلمانی که بالغ باشد به عقل و کمال و حاضر باشد در بلاد. از سال یک ماه است که آن را رمضان گویند و سی روز تمام است بی‌نقصان و روزه هر روز را واجب است نیت کردن از لیله سابق یا ابتدای ماه نیت برامساک از آنچه مایه نقصان صوم است و ابطال. که فقها‌ آن را دوری و کف نفس دانسته‌اند از خوردن و نوشیدن و جماع. غیبت و فرو بردن سر زیرآب و دروغ بستن بر خدا و پیامبر و ائمه و احتقان و این نیز اما ظاهر صوم است و هر ظاهری لامحاله تاویلی دارد در شریعت مصطفی(ص).

در این حد شاید به قید احتمال چندان در میان شعبه‌های ملت اسلام اختلافی به چشم نیاید یعنی پذیرش اصل تاویل و اینکه هر ظاهری، باطنی در میان دارد. معرکه الآرا و محط‌الانظار در واقع از آنجا روی می‌دهد که عرفاء و تأویل‌گران شریعت دست زده‌اند به بیان موارد و مصادیق تأویل. از این‌رو شاید لازم خواهد بود تا سطوح تأویلی و ارجاعی را لااقل به دو سطح تقسیم‌بندی کنیم ابتدا سطحی کلی که در آن نیز به قید احتمال هیچ شکاکی به خویش جسارت و جرأت تشکیک ندهد. سطحی که به فلسفه کلی عبادات می‌پردازد و آن را عبادت می‌داند از تسلیم محض در برابر اراده تشریعی ذات باری‌تعالی. همان محو اراده که در قرآن نیز از آن ذکری به میان آمده است.

«و ماتشاؤون الا أن یشاءالله رب العالمین» (تکویر/29) و تا خدا، پروردگار جهانیان، نخواهد (شما نیز) نخواهید خواست و نیز از دیگر موارد این سطح از تأویل آن است که خدای‌تبارک‌وتعالی خود به بحث از آن پرداخته همچون:«یا ایها الذین آمنوا، کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون».(بقره/183)، (ای کسانی که ایمان آورده‌اید روزه بر شما مقرر شده است، همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بودند، مقرر شده بود، باشد که پرهیزگاری کنید.) چنان‌که در آیه شریفه ملاحظه می‌کنیم تقوا ورزیدن سطح زیرین عبادتی همچون روزه دانسته شده است.

البته می‌توان این معنا را نیز به معنای پیشین ارجاع داد که عبارت بود از هم ارادگی با اراده الهی یا لااقل نیت آن در ذهن داشتن پس به‌صورت موجز در این سطح، سخن از آن است که تأویل و وصول به حقیقت چندان صعوبت و موونه‌ای در بر نخواهد داشت. سطح دیگری از تأویل اما وجود دارد که در واقع تضارب آراء بیشتر صفت آن است تا سطح اول و این را بی‌شک باید نزد متصوفه که گروه‌هایی از فریقین را در برمی‌گرفته‌اند و نیز این اواخر نزد صدرائیان که تأویل را به عقل و نقل و کشف پیوند و علقه داده‌اند یافت.

در تسنن حسن بصری اینگونه تأویل‌گرایانه می‌اندیشید و در شیعه قبل از سید حیدر‌آملی که شارح فصوص بود و تشیع را برابر می‌دانست با تصوف و بالعکس، ناصرخسرو «قبادیانی» بود، شیعی اسماعیلی که تاویل را نصب‌العین و آخذ الاعتبار می‌دانست و گاه در آن طریق افراط نیز می‌پیمود اما اینکه اینان را سراسر برکنار دانیم از ارشاد و نقل منقول از نبی و وصی، در واقع خود برکنار مانده‌ایم از حقیقت که اصل و اساس تأویل است نزد معتقدانش.

گزیده سخن آنکه تأویل نزد اینان بی‌ضابطه نبود. و در اصطلاح جدید متدلوژی خاص خویش اعمال می‌کرده‌اند و به تطبیق نتایج کلام خویش با آن می‌کوشیده‌اند. «وجوه دین» ناصرخسرو در واقع یکی از همین تلاش‌هاست که در حقیقت توجیه معرفت‌شناختی و یا یافتن وجهی که حکمت‌العبادتش گویند نیست، بل تأویل است و ارجاع معنای ظاهری به باطنی.

بیان برخی موارد تأویلی از وجه دین ناصرخسرو احتمالاً به ایضاح بیشتر مفهومی این نوع از تأویل یاری بیشتری می‌رساند. گفتار سی‌وسوم وجه دین این‌گونه نامی به خویش گرفته است: «اندر واجب روزه داشتن و تأویل آن». ناصرخسرو پس از بیان مطالبی که بیشتر به ظاهر عبادت و فروع فقهی آن شباهت دارد چند مورد از تأویلات باطنی خویش را این‌گونه به نثر می‌کشد:

1- «نخست بدانی که حال نفس اندر دین برابر است. حال جسد و اندرحال تندرستی صلاح جسد وابسته است به طعام خوردن و شراب خوردن و اندرحال بیماری علاج جسد وابسته است به‌طعام ناخوردن و بازداشت شراب از وی» در این قطعه تأویلی نفس و جسد یا تن و روح به یکدیگر تشبیه شده‌اند و این از ارتباط وثیق و ناگسستنی ایشان است.

هرچند در نزد اشاعره آن ارتباط که ناصرخسرو میان تن و روح می‌دیده وجود نداشته و «اکازیونالیسم دکارتی» به‌واقع رواج تام داشته است؛ همان که نزد فلاسفه مسلمان به اصالت علل موقعیت مشهور بود و نزد  ابوالحسن اشعری منجر به نظریه کسب یا در واقع همان جبر مشهور شده‌ است. غذای تن بیمار بی‌غذایی است چنانکه غذای روح بیمار نیز چنین است تا از حالت ستوران و چهارپایان خارج شود و کشف حال فقراء و تهیدستان بر او ممکن گردد.

2- «و دور کردن است خویشتن را از خوی‌ستوری که هرچه یابند به‌هر وقتی می‌خورند. این عادت سخت ناستوده است و کم‌خوردن عادتی است ستوده و کم‌خار را نیز همه کس دوست داشته‌اند.»

3- تأویل سوم در واقع مأخوذ است از اخبار و روایات نبوی، چنانکه گفته آمد تأویل را نباید سراسر برکنار دانست از شریعت. از این‌رو است که تأویل را معتقدانش در طول شریعت دانسته‌اند نه به عرض آن: «واندر خبر آمده است که ماه رمضان نامی است از نام‌های خدا و آن ماهی است فاضل‌تر از همه ماه‌ها و اندر خبر است که اندرو مر فرشتگان را بینند و در‌های آسمان به نیکی‌ها بگشایند  و جوانمردی فرمود کردن با ضعیفان به اندازه توانایی خویش.»

4- تأویل چهارم اما قاعده‌مندی دیگری نزد ناصرخسرو و تأویلیان می‌یابد. شاید آن را با حدس و گمان بیشتر نزدیک یابیم تا تأویل ضابطه‌مند. اما از این‌رو که نقل آن کمک‌کار است برای آشنایی با این اندیشه نقل آن موضوعیت می‌یابد: «و سالی دوازده ماه است و ماه رمضان از آن دوازده ماه دیگر شریف‌تر است و بیان تأویل آن این است که هر پیامبری را وصی و امامی است و ایشان دوازده‌اند و این همان است که در تأویل نواب یوسف آمده است: «انی رأیت احد عشر کوکبا و الشمس والقمر رأیتهم لی ساجدین.» گفت: من دیدم یازده ستاره را و ماه را و آفتاب را که مرا سجده کردند. [یوسف/4] (وجه دین، ناصرخسرو قبادیانی، صص 219-217، با اندکی دخل و تصرف برای روشنی بیشتر مفاهیم).

نوعی دیگر از تأویل را نیز البته در مقامی بس ارجمندتر می‌توانیم در کلام ائمه و بخصوص در سخنان امیر‌مؤمنان(ع) بیابیم: «خداوند بندگانش را با نماز و زکات  و تلاش در روزه‌‌داری، حفظ کرده است تا اعضا و جوارحشان آرام، دیدگانشان خاشع، جان و روانشان فروتن و دل‌هایشان متواضع باشد، کبر و خودپسندی از آنان رخت بربندد... و روزه گرفتن و چسبیدن شکم به پشت، عامل فروتنی است... به آثار عبادات بنگرید که چگونه شاخه‌های درخت تکبر را درهم می‌شکنند و از روییدن کبر و خودپرستی جلوگیری می‌کنند.» (نهج‌البلاغه، سیدرضی، خطبه  192، فراز 11، فلسفه العباده) کوتاه سخن درباره روزه و ماه رمضان و تمام آنچه به تأویل آن گفته شده است، آنکه، پروردگار به‌دنبال بهانه‌ای است تا بنده را به سوی خویش متوجه گرداند. تأویل همه عبادات تسلیم است و خشوع در برابر باری و روزه نیز یکی از این بهانه‌هاست که به مجموعه‌ای از عبادات متنوع جذاب ملحق شده است تا مؤمنان پرهیزگاری پیشه کنند.

کد خبر 62085

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز