عمری با نوای حزین خود دل‌ها را روانه کربلا کرد و جزو کسانی بود که از کودکی، از سر عشق به اهل‌بیت(ع) به جمع مداحان و مرثیه‌سرایان پیوست.

روضه خوانی

همشهری آنلاین _ ابوذر چهل امیرانی:   در این راه مسیرهای سخت و طولانی را پیمود و با عنایت اهل‌بیت(ع) به شاعر و مداحی مشهور تبدیل شد، اما شهرتش به مرثیه‌ها و جاذبه‌های فنی او در مداحی محدود نبود. او در مکتب عشق ۳ فرزند خود را تقدیم میهن اسلامی کرد. بسیاری از اهالی حتی پیران و پیشکسوتان عرصه ارادت به سیدالشهدا(ع)، از پایبندی مرحوم حاج «نادعلی کربلایی» به اصول اصیل و سنتی مداحی و نوشتن اشعار بی‌بدیل او حرف می‌زنند و ادب، تواضع و اظهار معرفت او به اهل‌بیت(ع)، سرمایه ارزشمندی است که از این ساکن محله هلال‌احمر برایشان به یادگار مانده است. در این گزارش به بازخوانی‌منش مرحوم کربلایی، پدر ۳ شهید دوران دفاع مقدس، پرداخته‌ایم.  

مرحوم حاج نادعلی کربلایی مداح و شاعر آیینی کشورمان، عمری با مرثیه‌هایی که در هر سطرش حسین(ع) تکرار می‌شد، بذر محبت به اهل‌بیت(ع) را در دل‌های مردم کاشت. اخلاص را شرط اول مداحی می‌دانست و معتقد بود: «وقتی دل مداح زلال بود و معرفت هم پیدا کرد، کلامش چشمه جوشانی می‌شود که جاری شده و به دل مردم نفوذ می‌کند. در این زمان ذکر، منقبت و فضیلت‌هایی که از چهارده معصوم(ع) بیان می‌کند، باعث هدایت مستمعان و افرادی می‌شود که تشنه شنیدن هستند.»
او اعتقاد داشت که گاهی ۲ خط شعر مداح کار یک سال منبر را می‌کند؛ به شرطی که محتوا داشته باشد. شاید همین موضوع سبب شد تا خودش نیز دست به قلم شود و ۱۴ کتاب نفیس برای ما به یادگار بگذارد که هر سطر و اشعارش، پنجره دل و شمع وجود خواننده را شعله‌ور می‌کند و به یادش می‌اندازد که باید در برابر خدا خاشع و پیرو واقعی ائمه اطهار(ع) بود.  

  • مادربزرگش استاد او بود 

سوم تیر سال ۱۳۰۱ در قلعه جی که بخشی از منطقه ۱۷ بود به دنیا آمد و بیش از ۸۰ سال در همین منطقه زندگی کرد تا اینکه به خانه ابدی‌اش رهسپار شد. «خانعلی» و «ماه سلطان» پدر و مادر حاج نادعلی بودند. ۲ ساله بود که پدرش از دنیا رفت و مادرش در ۱۶ سالگی به خانه پدری‌اش برگشت، اما نادعلی در ۸ سالگی به قلعه برگشت و پیش مادربزرگش ماند. چهره مهربان و دوستداشتنی مادربزرگ پدری از جلو چشمانش محو نمی‌شد و دوست داشت کنار او تربیت شود. با اینکه ننه جون در قلعه و در خانه اربابی زندگی می‌کرد، تنگدست بود و با ختم قرآن و ادای نماز قضای درگذشتگان روزگارش را سپری می‌کرد. نادعلی از همان زمان مشغول کار در لحاف‌دوزی شد تا بار هزینه‌هایش به دوش جسم نحیف مادربزرگش نیفتد.

از درس و مدرسه هم عقب نماند و شب‌ها سراغ تحصیل رفت و پس از مدتی در زمین‌های ارباب فلاح مشغول سبزیکاری و برداشت میوه شد. کارهای دیگری هم تجربه کرد و با مشغول شدن در قصابی، دوچرخه‌سازی، گاوداری و پاچال‌داری، کمک حال مادربزرگش شد. ننه جون هم برایش مایه گذاشت و تلاوت قرآن و شعرسرایی را یادش داد.

در آغوش گرم او بود که نادعلی ارتباط با خدا را یاد گرفت و شروع به مشاعره مذهبی با ننه جون کرد. پس از ازدواج هم کنار مادربزرگ ماند و همسرش رقیه خانم نیز دل به ننه جون بست. مرحوم کربلایی که از کودکی پایش به مجالس مذهبی باز شده بود، همه حواسش را به مداحان و شعرهای‌شان می‌داد و گاهی تا صبح مشغول نوشتن شعر می‌شد تا بتواند اشعاری را که خودش سروده در مجالس بخواند. با این وجود، خستگی کارهای روزانه سبب می‌شد تا گاهی از مجالس عقب بماند و صبح‌ها سر از روی کاغذهایی بلند کند که می‌خواست شعری در باب اهل‌بیت(ع) بنویسد، اما نیمه‌تمام مانده بود. این‌طور بود که تصمیم بزرگ زندگی‌اش را گرفت و کار اول و آخرش شد نوشتن شعر و مداحی.  

روضه‌خوانی در محضر حضرت امام(ره)

  • یک حادثه خوشایند!  

شرکت در مجالس مداحی کار روزمره حاج نادعلی شده بود و در این محافل جرأت مرثیه‌سرایی پیدا کرد. خیلی زود آوازه‌اش در محله‌ها پیچید و روزها در مجالس خانگی و شب‌ها در هیأت‌های محلی روضه می‌خواند. بارها به محضر امام خمینی(ره) مشرف شده و مداحی‌های سوزناک و اثرگذار و شعرهای رسایش را در حضور ایشان خواند. موقعی که به ذکر مصیبت می‌پرداخت، انگار میان واقعه بود. می‌سوخت و می‌گریست و بعد زبان به روضه‌خوانی باز می‌کرد، اما هرچه سعی می‌کرد شعرهایی که می‌نوشت او را راضی نمی‌کرد تا اینکه حادثه‌ای مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. دفتر برنامه‌های حاج نادعلی پر بود از ساعت و نشانی مجالسی که می‌باید در آنها مداحی کند.

چاره‌ای نداشت که برای رسیدن به موقع به مجالس، با موتورسیکلت در محله‌ها تردد کند. بعدازظهر یکی از این روزها که همراه پسرش حسین از هیأت به سمت خانه بر می‌گشت، باتریلی تصادف کرد و پای چپش آسیب دید. مدتی طولانی در بیمارستان بستری و چند جراحی روی پای او انجام شد. در نهایت با پای گچ گرفته از بیمارستان مرخص شد. طاقت خانه‌نشینی نداشت و همسرش نیز به تنهایی توان تأمین هزینه‌های زندگی را نداشت. از بچه‌هایش خواست موتورسیکلت او را به یک جوشکار بسپارند تا یک چرخ به آن اضافه کند. در محلی که جوشکار برایش درست کرده بود، پای گچ گرفته‌اش را می‌گذاشت و راهی مجالس عزاداری می‌شد.

زمانی که برای بازکردن گچ پا به بیمارستان رفت، حرف پزشکان او را شوکه کرد. پای حاجی سیاه شده بود و باید از زانو قطع می‌شد تا عفونت به قسمت‌های دیگر پا سرایت نکند. به خانه برگشت و در کنجی نشست. با خود اندیشید که چگونه می‌تواند با آن وضع به مجالس برود و از طرف دیگر چگونه می‌تواند مخارج زندگی‌اش را تأمین کند. همان زمان زنگ خانه به صدا درآمد و اعضای هیأت صاحب‌الزمان(عج) به عیادتش آمدند. هر کسی سعی داشت حاج نادعلی را از ناراحتی خارج کند، اما در دل او غوغا به‌ پا بود. در نهایت پیشنهاد دادند که پابوس امام رضا(ع) بروند. حاج نادعلی با آنها به زیارت رفت. دست‌هایش را به ضریح امام رضا(ع) گره کرد و سپس کناری نشست و سر به دیوارحرم گذاشت.

باران اشک از آسمان ابری چشمانش سرازیر شد تا اینکه پلک‌هایش را روی هم گذاشت تا قدری آرام بگیرد. درهمین حال بود که نوری از عالم غیب به‌صورتش تابید و نه تنها جسمش را شفا داد، بلکه قلبش را به نور الهی روشن کرد. حاج نادعلی از خواب پرید و به راه افتاد. چند قدم که برداشت به یاد آورد که با عصا به حرم امام رضا(ع) آمده است. در همان وضع خواب و بیدار برگشت تا عصایش را بردارد که متوجه شد شفا پیدا کرده است.  
حاج نادعلی در همان سفر از امام رضا(ع) خواست طبع شعرش را قوت ببخشد تا خودش اشعار مجالسش را بسراید. این شعر هم همانجا به ذهنش خطور کرد: «خواهی اگر که درد تو را حق کند دوا/ رو کن به بارگاه شهنشاه دین رضا» او به تهران برگشت و با پای خودش روی منبر رفت و اشعاری که از دل سوخته‌اش بر می‌خاست، سر داد.

کاروان عشق، راهیان نور، مقتل‌سالار شهیدان، گلزار کربلایی، مجموعه ۳ جلدی ارمغان کربلا، مجموعه ۲ جلدی شکوفه‌های غم، فاطمه‌الزهرا(س)، نوحه‌سرایان، صحیفه‌ ایثار، شهید گمنام و ارمغان شهید آثار این هم‌محله‌ای است که نه تنها مرحوم کربلایی آنها را در مجالس خود می‌خواند، بلکه سال‌هاست منبعی غنی از شعر و ذکر اهل‌بیت(ع) هستند که مداحان در مجالس خود می‌خوانند. «مهر تو را به عالم امکان نمی‌دهم، این گنج پربهاست من ارزان نمی‌دهم/ نام تو را به نزد اجانب نمی‌برم، چون اسم اعظم است به دیوان نمی‌دهم»، «هر روز زنم بوسه به خاک قدمت/ چون تربت تو مهر نماز است حسین» از اشعار زیبا و معروفی هستند که مرحوم نادعلی نوشته است.  

روضه‌خوانی در محضر حضرت امام(ره)

  • تقدیم ۳ دسته گل 

خداوند به بانو رقیه و حاج نادعلی ۵ پسر و ۴ دختر بخشیده بود. جنگ بود و جوان‌های محله عازم جبهه‌ها بودند. اشعار مرحوم کربلایی هم ورد زبان آنها بود و وقتی این اشعار را از زبان پسرش حسین شنید، فهمید که روز امتحان فرا رسیده و باید فرزندش را راهی جبهه کند. بعد از او محسن رضایتنامه پدرش را خواست و راهی شد. مجید هم به تبعیت از آنها برای رفتن به جبهه درخواست رضایت کرد، اما سن او کم بود و پدر بهانه درس را پیش کشید. مجید که اصرار کرد، حاج نادعلی او را هم به جبهه فرستاد. حسین بارها با تن مجروح به خانه برگشت و خوب نشده به جبهه برگشت. مرحوم کربلایی هم مانع او نشد تا اینکه خبر شهادت محسن را برایش آوردند.

شروع به خواندن روضه علی اکبر(ع) و شعری با این مضمون کرد: «هستی جهان که از خدای ازلی است، خود پرتویی از چهارده نور جلی است/ بر لوح وجود مؤمنین بنوشتند، هرکس که محمدی است، مولاش علی است.» همان زمان حسین با تنی زخمی به خانه برگشت و حاج نادعلی و همسرش مشغول پرستاری از او بودند که خبر مفقودالاثری مجید را به آنها دادند. بی‌خبری از او سخت بود و این‌طور شد که حاج نادعلی کوله خود را بست و دنبال پسرش رفت. قرار بود در خاکریزها و سنگرها دنبال پسرش بگردد، اما خاک جبهه دامنگیرش شد و نتوانست از آنجا دل بکند. در شب‌های عملیات مداحی می‌کرد و روزها اسلحه به دست می‌گرفت و پا به پای رزمنده‌ها می‌جنگید. سپس به خانه برگشت تا همسرش بیش از این تنها و منتظر نماند، اما رقیه خانم دیگر طاقت نداشت و همان‌طور که چشم به در دوخته بود از دنیا رفت. حسین هم پس از سال‌ها تحمل جراحات ناشی از جنگ تحمیلی، مهر سال ۱۳۷۹ به شهادت رسید و تاکنون خبری از مجید نشده است.

حاج نادعلی هم ۳ سال به خاطر سکته‌ مغزی در بستر بیماری بود تا اینکه ۶ اسفند سال ۱۳۸۲ یعنی چهارم محرم سال ۱۴۲۵ هجری قمری به دیدار حق شتافت. پیکر این مداح و شاعر پیشکسوت در بهشت زهرا(س)، قطعه۷۶، ردیف۱۵۶ قرار دارد. حاج «اکبر بازوبند» از مداحان پیشکسوت کشورمان می‌گوید: «به دامادشان تلفن کردم و خواستم به عیادت حاج آقا بروم. پس از دیدار مرحوم کربلایی زیارت پرفیض عاشورا را خواندم و هنگام سجده از دخترش مُهر گرفتم و روی پیشانی کربلایی گذاشتم. مشغول خواندن زیارت‌نامه بودم که تکانی خورد و چشمش خیره ماند. مرحوم کربلایی از دنیا رفت.»

روضه‌خوانی در محضر حضرت امام(ره)

  • تربیت شاگردانی برجسته

پای منبر مرحوم نادعلی کربلایی شاگردان زیادی تربیت شده‌اند که امروز نام و یاد استاد زینت‌بخش منبرهای‌شان است؛ شاگردان نام‌آوری مانند حاج اکبر و حاج محمد بازوبند، محمود کاظمی، ناصر مؤذن، مصطفی خرسندی، امیرحسین احمدی، مجید شائقیان و باقر فروزان. او معتقد بود که مداح امام حسین(ع) باید بیشتر از هر فرد دیگری حرمت ذکر و روضه را نگه دارد. بنابراین همیشه با وضو وارد هیأت و حسینیه می‌شد. در خانه‌اش همه روزه کلاس ذاکری و مداحی برپا بود و در هیأت انصارالعباس(ع) و حسینیه کبودرآهنگ در محله سی‌متری جی حضور همیشگی داشت. با دست‌خط خود نوحه می‌نوشت و کاربن می‌گذاشت تا ۲ یا ۳ کپی تهیه شود. بالای هرکدام از آنها اسم مداح را می‌نوشت و به دست شاگردانش می‌داد تا بخوانند. حرمت شاگردانش را نگه می‌داشت و نکات و ضعف‌های آنها را به‌صورت دسته‌جمعی بیان می‌کرد تا کسی به‌صورت انفرادی خطاب نشود.  

  • خانه کربلایی موزه شد

شهرداری منطقه سال ۱۳۹۲ منزل استاد کربلایی را از فرزندانش خریداری و به‌عنوان خانه موزه شهیدان کربلایی بازگشایی کرد. برای تبدیل این خانه قدیمی به موزه، بازسازی آن به شکل حرفه‌ای انجام و هزینه‌های زیادی صرف شد. «سامان سیاوشی» نوه دختری مرحوم کربلایی است که اهالی او را «سلمان کربلایی» صدا می‌زنند. می‌گوید: «دایی‌ام محسن، من را سلمان صدا می‌زد و چون نوه مرحوم نادعلی بودم به کربلایی معروف شدم.» البته از گفتن این حرف امتناع می‌کند که وقتی پدربزرگش بیمار و زمینگیر شده بود او مدام کنارش بود و کارهایش را انجام می‌داد، به نحوی که مرحوم کربلایی اسم او را بیشتر از بقیه بر زبان می‌آورد. به گفته سلمان کربلایی، پس از تبدیل خانه پدربزرگش به موزه، اینجا برای فعالیت‌های قرآنی تحویل فردی شد که پس از مدت کوتاهی تخلیه کرد.

افراد بی‌خانمان هم از فرصت استفاده کرده و این موزه را به خوابگاه و پاتوق خود تبدیل کردند. وقتی او متوجه این موضوع شد، با کمک رئیس هیأت‌مدیره خانه مداحان و مساعدت معاون اجتماعی و فرهنگی وقت شهرداری تهران، به بازسازی مجدد این ساختمان پرداخت و کلاس‌های مداحی و قرآن و جلسات مذهبی در آن دایر شد. روضه ماهانه هم اینجا برپا بود تا اینکه با شیوع ویروس کرونا این جلسات کمرنگ شد تا شرکت‌کنندگان و همسایه‌ها به دلیل تجمع دچار مشکل و بیماری نشوند. البته در همین زمان نوه کربلایی و جمعی از دوستانش در این منزل مشغول تهیه و بسته‌بندی مواد ضد عفونی با کمک خیّران بودند تا بین نیازمندان توزیع کنند. متأسفانه این خانه موزه چندی است فعالیت چندانی ندارد و حتی صحبت از واگذاری آن به میان آمده است. برای پیگیری این موضوع، در شماره‌های آتی سراغ مسئولان مربوطه خواهیم رفت.  

کد خبر 628139

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار زیر پوست شهر

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha