«ولید موآنس»، فیلم‌ساز ۳۹ساله‌ی اهل آمریکا، متولد لیبریاست و زمانی در لبنان زندگی می‌کرده است. او می‌گوید این فیلم را براساس خاطرات واقعی خودش در آخرین روز حضورش در لبنان ساخته شده است؛ زمانی که در میانه‌ی امتحان به‌خاطر جنگ، همه‌چیز از آرامش خارج می‌شود.

خاطره‌ي يك امتحان نيمه‌كاره


داستان فیلم «۱۹۸۲» در زمان اشغال لبنان در سال ۱۹۸۲ میلادی اتفاق می‌افتد؛ در آخرین روز امتحانات مدرسه‌ای در مناطق کوهستانی. در زمانی که معلمان مدرسه با گرایشات گوناگون سیاسی تلاش دارند بر وحشت خود غلبه کنند، اما نوجوانی به‌نام «ویسم»، می‌خواهد حرف مهمی را به هم‌کلاسی‌اش «جوانا» بگوید.
فیلم ۱۹۸۲ که محصول مشترک لبنان، آمریکا، نروژ و قطر است، پیش از حضور در جشنواره‌ی اصفهان در جشنواره‌های بسیاری حضور داشته و ۱۰ جایزه‌ی معتبر و مهم را در کسب کرده است. به مناسبت حضور این فیلم متفاوت در بخش مسابقه‌ی سینمای بین‌الملل سی و چهارمین جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان اصفهان، ترجمه‌ی گفت‌وگویی را با ولید موآنس برای این شماره آماده کرده‌ایم تا بیش‌تر با خاطرات کودکی و نوجوانی این فیلم‌ساز آشنا شویم.

* * *
در آغاز فیلم نوشته شده که این فیلم براساس داستانی واقعی ساخته شده. کنجکاوم بدانم از چه ماجرایی برای ساخت فیلم ۱۹۸۲ الهام گرفته‌اید.
این فیلم برمبنای خاطره‌ای است که من در سال ۱۹۸۲ میلادی از آخرین روز حضورم در لبنان دارم. آن‌روز مجبور شدیم امتحانمان را نیمه‌کاره رها کنیم و از مدرسه برویم.
پیش‌تر تصمیم داشتم که این واقعه را در قالب داستانی کوتاه بنویسم، اما برایم بسیار سخت بود که بخواهم آن داستان‌کوتاه را تمام کنم تا این‌که فکر کردم این اتفاق باید به‌صورت یک فیلم به‌نمایش درآید.
خاطره‌ی آن آخرین روز، هرگز مرا ترک نکرد. این‌که خاطرات در چه قالبی به زندگی ما بر می‌گردند، دست ما نیست. من سعی کردم آن را با داستان بازگو کنم، اما نشد. یک‌بار برای دوستی آن را تعریف کردم و او بلافاصله گفت: «این یک فیلم است!» و بعد دست به‌کار نوشتن فیلم‌نامه شدم و هشت سال بعد، فیلم ۱۹۸۲، آماده‌ی نمایش شد.
چرا نوشتن فیلم‌نامه‌ی ۱۹۸۲ این‌قدر طول کشید؟ مسئله‌ی نوشتن فیلم‌نامه‌ی دلخواه بود یا عوامل دیگری ساخت این فیلم را این‌قدر طولانی کرد؟
ترکیبی از عوامل در این مورد دخیل بودند. وقتی فیلم‌نامه را تمام کردم، باید به‌دنبال تهیه‌کننده می‌گشتم. پیداکردن تهیه‌کننده برای یک کارگردان فیلم‌اولی و برای ساخت فیلمی لبنانی کار آسانی نبود. من یک تیم درست و کامل برای این پروژه می‌خواستم‌.
در نهایت هم این تیم شکل گرفت و ما شبیه یک خانواده شدیم که با هم در شکل‌گیری این فیلم مشارکت کردیم. بیش‌ترین زمان را همین بخش تأمین بودجه و تهیه‌کننده گرفت. از طرفی شخصیت‌های متعددی در این فیلم حضور دارند و نمی‌خواستم خیلی سطحی از آن‌ها عبور کنم. برای همین گاهی‌ مجبور بودم از پروژه فاصله بگیرم و دوباره به آن برگردم تا بتوانم به عمق شخصیت‌پردازی‌ها دست پیدا کنم.
این اولین فیلم‌سینمایی شماست. پیش از این‌که به فکر ساخت این خاطره بیفتید هم تصمیم داشتید فیلمی درباره‌ی گذشته‌ی لبنان بسازید؟
در اعماق وجودم که کنکاش می‌کنم، فکر می‌کنم بله. ما محصول تاریخ خود هستیم. پس اگر می‌خواستم داستانی بگویم، اولین داستانم درباره‌ی گذشته‌ی لبنان بود.
من سال‌های زیادی در آمریکا زندگی کرده‌ام. شغل خوبی دارم و کارهای رضایت‌بخشی در موسیقی و فیلم انجام داده‌ام. اما در نهایت، خاورمیانه مرا به سمت خود می‌کشد. با گذشت عمر، حلقه‌ی اتصال من به آن سرزمین، محکم‌تر شده و انگار زبان داستان‌گویی درباره‌ی آن را یافته‌ام. من در دو کشور لیبریا و لبنان بزرگ شدم. هردو کشور در برهه‌ای از تاریخشان درگیر جنگ بوده‌اند. جنگ به اشکال گوناگون روی مردم تأثیر می‌گذارد و به‌نوعی یک نشان ماندگار را برای همیشه بر روح شما حک می‌کند.
از ویژگی‌های برجسته‌ی فیلم ۱۹۸۲، ایجاد تعادل بین زاویه‌ی دید یک نوجوان و یک بزرگ‌سال است. چه‌طور به این تعادل رسیدید؟
خیلی سخت بود. این تعادل به این معناست که من داستانی درباره‌ی عشق و داستانی درباره‌ی جنگ گفته‌ام. برای من این دو مقوله از هم جدا نیست و من واقعاً داستانی از عشق و جنگ گفته‌ام. در مواجهه با عشق و جنگ، من دو رفتار نوجوانی و بزرگ‌سالی را با هم به‌نمایش گذاشتم‌.
کودکان و نوجوانان بسیار پاک و بی‌آلایش‌اند. آن‌ها خود عشق و قلب هستند. درمقابل، این بزرگ‌سالان‌اند که درگیر ماجراهای زندگی پیرامونشان هستند. سؤال این‌جاست که این دو، چگونه خود را با شرایط پیش آمده وفق می‌دهند؟ فیلم ۱۹۸۲ به مخاطب می‌گوید تنها راه گذر از بحران‌ها این است که با هم گفت‌وگو کنیم.
فیلم ۱۹۸۲، موسیقی کمی دارد که باعث شده نوعی آرامش در آن احساس شود. به‌خاطر موضوع فیلم از موسیقی کمی استفاده کردید یا می‌خواستید پایانی تأثیرگذار داشته باشید؟
تا حدی هردو! می‌دانستم که داستان چه مسیری را طی می‌کند. از نظر من این فیلم، فیلمی طبیعت‌گراست که با خیال‌پردازی‌های یک نوجوان آمیخته شده است. برای آن‌که فیلم از نظر احساسی درست حرکت کند، نمی‌خواستم تا حد امکان آن را با هیچ‌نوع موسیقی دست‌کاری کنم و به‌نوعی فضای طبیعت‌گرایی آن را دست‌نخورده بگذارم.
بخش اول فیلم، بسیار آرام است. می‌خواستم مخاطب حس کند در مدرسه است و دارد امتحان می‌دهد و او را ببرم به همان‌روز و همان‌حسی که من تجربه کردم؛ آرامش و آرامش. از میانه‌ی فیلم، فضا تغییر می‌کند. برای موسیقی از پیانو استفاده کردم، چون می‌خواستم بی‌گناهی و معصومیت آن دوران را یادآور شوم‌.
حتماً برایتان خیلی سخت و احساسی بوده که برای فیلم‌برداری ۱۹۸۲، به مدرسه‌ی قدیمی‌تان برگشتید و خاطرات گذشته برایتان زنده شد.
بله در طول فیلم‌برداری، لحظه‌های بسیار احساسی برایم پیش آمد. ناگهان همه‌چیز برایم جان گرفته بود. بخشی از وجودم هنوز درگیر آن خاطرات بود. به‌خاطر می‌آوردم که چه‌طور سرخوشانه از مدرسه به خانه برمی‌گشتم. ما در بخش امن منطقه بودیم، اما همیشه سایه‌ی جنگ را احساس می‌کردم. می‌دانستم چیزی آرامش ما را تهدید می‌کند. برای همین همیشه بخشی از وجودم نگران جنگ بود. وقتی خوب فکر می‌کنم می‌بینم ما همیشه با گذشته‌مان درگیریم.

کد خبر 631764

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha