دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۷ - ۰۷:۳۱
۰ نفر

نگار پدرام: مدتی است که گروه‌های جوان با کمک نهادهایی مثل بنیاد رودکی خانه موسیقی و انجمن موسیقی، فرصت اجرای کنسرت مستقل را پیدا می‌کنند.

از آنجا که حتی گروه‌های بزرگ موسیقی و نام‌آشنایان این عرصه هم برای برپایی کنسرت با مشکلاتی روبه‌رو هستند، حمایت نهادهای دولتی و غیردولتی از گروه‌های جوان شایسته تقدیر است، هرچند که این حمایت تاثیری در توقع مخاطب از گروه‌های موسیقی جوان ندارد چون هر چه باشد این جوانان، هنرجویان و شاگردان استادان بزرگ موسیقی ایران بوده‌اند و انتظار به‌جایی است که زمانی گروه مستقلی تشکیل دهند که حداقل تا حدودی توانایی‌های استادانشان را کسب کرده باشند، نه اینکه دور هم جمع شوند و تقلیدی دست چندم از آثار بزرگان موسیقی را به مخاطب تحویل دهند.

در چنین شرایطی ادعای استقلال نه تنها به نفع گروه‌های جوان نیست بلکه به ضررشان و به نفع استادانشان تمام می‌شود، چون مخاطب متوجه می‌شود که نوازندگان و خوانندگان این گروه‌ها تنها در کنار بزرگان موسیقی می‌درخشیدند و هنوز نمی‌توانند اجرای مستقل و قابل‌قبولی ارائه دهند.

البته شاید چنین اتفاقاتی به ضرر استادان هم باشد، چون اجرای ضعیف شاگردان، ضعف استاد در تربیت شاگرد و انتقال تجربه را نشان می‌دهد. هر چند که مخاطب امروز دیگر دریافته است که شاگردان ممکن است نشانی از استادان نداشته باشند، اما به هر حال انتظارات مخاطب از یک اجرای خوب را نمی‌توان نادیده گرفت؛ مخاطبی که حداقل انتظار دارد یک اثر معمولی بشنود.

همان طور که اشاره کردم متأسفانه گروه‌های جوان این دوره، بر خلاف دوران جوانی استادانشان در بهترین شرایط،  تقلیدی صرف و دست چندم از آثار استادانشان را برای مخاطب اجرا می‌کنند که از نظر کیفی شباهتی به آثار آنها ندارد و فقط یک تقلید خام و ناپخته محسوب می‌شود.

از طرفی سبک کاری استادان موسیقی منحصر به‌خودشان است و در دوره‌ای که همه چیز در حال تغییر و نوآوری است، شاگردان باید علاوه بر تکیه بر تجربیات گذشتگان، سبک خاص خودشان را داشته باشند. درست است که رعایت یک سری قاعده و اسلوب لازم است اما افتادن در دام این اسلوب‌ها نباید هنرجویان قدیمی که نوازندگان امروز هستند را از خلاقیت دور کند. شاید یکی از افتخارات نوازندگان جوان ادامه‌دادن راه بزرگان موسیقی باشد اما تجربه نشان داده که استادان و بزرگان موسیقی امروز هم روزی  راهشان را از استادانشان جدا کرده و موفق هم شده‌اند.

این به معنی پشت پا زدن به سنت‌های گذشته و زیر سؤال بردن روش‌های نوازندگی و خوانندگی قبلی نیست بلکه به معنای داشتن سبکی خاص و خلق ابداعات قابل‌قبول در چارچوب‌های قدیمی است. استادی می‌گفت موسیقی سنتی ایران مثل یک گنجینه در صندوق مانده است که تنها عده خاصی از آن استقبال می‌کنند، چون هیچ کدام از جوانان سعی نکرده با خلاقیت خود آن را از گنجه درآورده و به مخاطبان بیشتری معرفی کند.

این در حالی است که حتی استادان موسیقی هم پس از یادگیری روش‌ها و قواعد کلی موسیقی، هر کدام سعی کرده‌اند در نوع خود نوآور باشند؛ اگرچه ابتدا با مخالفت‌هایی هم مواجه شده‌اند، اما بالاخره توانسته‌اند جایگاهی برای خودشان رقم بزنند. آثار استادانی چون پرویزمشکاتیان، حسین علیزاده و محمدرضا شجریان در اواخر دهه 60، تلاش آنها برای دگرگونی در چارچوب‌های تعریف شده را نشان می‌دهد، اما متأسفانه همانگونه که عده‌ای از جوانان به کلی موسیقی سنتی و توانایی‌ها و قابلیت‌های آن را انکار می‌کنند، عده‌ای از گروه‌های جوان موسیقی سنتی امروز، حتی به شیوه آثار دهه 60 هم نمی‌نوازند و نمی‌خوانند. آنها در بازگشت به گذشته برای استفاده از تجربه، به موسیقی سنتی دهه 40 رسیده‌اند و به آن وفادار مانده‌اند! توضیح واضحات است اگر بگوییم که کار هر دوی این گروه‌ها چقدر غیرقابل‌قبول است!

کد خبر 63391

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز