خداوندا از تو، به عزیزترین عزتهایت سؤال و طلب میکنم و همه عزتهای تو عزیز است پس خدایا از تو همه عزتت را سؤال میکنم.
این فقره از دعا به اسم عزیز خداوند اختصاص دارد. عزیز صفت مشبهه و به معنی پیروز دائمی و توانای همیشگی و قاهر است. در مورد خداوند عزت به این شکل تجلی میکند که او شکستناپذیر و رفیع القدری است که همه موجودات را زیر پوشش رفعت و عظمت خویش دارد.
او واجب الوجودی عزیز است نیازی به هیچچیز و هیچ کس ندارد:
گفت پیغمبر که حق فرموده است
قصد من از خلق احسان بوده است
آفریدم تا ز من سودی کنند
تا ز شهدم دست آلودی کنند
نی برای آنکه تا سودی کنم
وز برهنه من قبایی بر کنم
انسانی که به این صفت متصف گردد استغنای از عالم پیدا میکند زیرا ما سویالله را محتاج و فقیر مییابد و جز خداوند موجودی را در عالم مستقل نمیبیند که دارای شأن و عزت باشد. انتم الفقرا والله هو الغنی الحمید.
تجلی عزت حق برای سالک در مراتب اولیه، که با قوانین عالم ماده انس دارد، همراه با احساس تنهایی و نوعی اضطراب است ولی رب رحیم سالک را دستگیری میکند و به او در این مقام مینمایاند که آنچه در ظاهر باعث سکینه قلب او بوده خود دلیل اضطراب و پریشانی است و سالک را به انس با حق که تنها عامل آرامش است رسانده و او را از اضطراب میرهاند.
هرچه عزت حق بیشتر در دل سالک بنشیند او بینیازی از ماسوی الله را بیشتر درک میکند اما نباید فراموش کرد که این به معنی تکبر و خود بزرگبینی نیست زیرا بندهای که به اسم عزیز حق متصف شده، مجرای بسط فیض خداوند در عالم است و جزء اسباب و علل بسط اسمایی چون رزاق، رئوف، علیم و خود اسم عزیز است. او در این مرحله به باز تعریفی از رابطه خویش با عالم میرسد که براساس نگرش جدید او به عالم است. او همه عالم را فعل و اسم حق میبیند و نگاه او به عالم نگاه جمالی میگردد خلق را مظاهر جمال حق میبیند.
اللهم انی اسئلک من قـُدرتِک بالقدره التی استـَطـَلتَ بها علی کل شیء وکل قدرتِک مُستـَطیلَه اللهم انی اَسئلـُک بقدرتِک کلِها
خدایا از تو آن قدرتی که همه چیز را فرا گرفته است سؤال و طلب میکنم و همه قدرت تو فراگیر است خدایا از تو همه قدرتت را سؤال و طلب میکنم. جناب ملاصدرا در کتاب شریف اسفار در تعریف قدرت گفته: قدرت یعنی این که فاعل اگر خواست کاری انجام دهد و اگر نخواست انجام ندهد. در این تعریف عدم وجود جبر و زور از بیرون در کار فاعل قدیر و قدرتمند به ذهن میرسد. اختیار نیز به نحوی از این تعریف حکما دریافت میشود.
خداوند ذاتا دارای قدرت است زیرا قدرت کمال وجودی است و هر کمال وجودی در مرتبه ذات واجب هست پس ذات حق عین قدرت است. قدیر به معنی توانا و اسم فاعل آن قادر به معنی کسی که قدرت و توانایی مطلق دارد و هرکاری را بدون سستی انجام میدهد و اجباری در انجام آن ندارد. خداوند خویش را به داشتن چنین ویژگی معرفی فرموده است: فـَقـَدَرنا فـَنِعمَ القادِرون (مرسلات /23 )که خویش را به بهترین قادر توصیف کرده است.
از مفاهیمی که برای این اسم بیان کردهاند عطا و بخشش بر پایه اقتدار و توانایی است و مرتبه «کن»در عالم امر را از مظاهر و مصادیق قدرت حق شمردهاند.
وقتی این اسم در وجود عبد سالک به فعلیت میرسد او در مراتب مقدماتی، میتواند فرامین و اوامر حق را به راحتی انجام دهد و در مراتب بالاتر عبد به جایی میرسد که دست خدا میشود به این معنی که اراده و علم و قدرت خدا را به اذنالله در عالم جاری میکند. پیامبر بزرگوار اسلام - صلیالله علیه وآله و سلم - مصداق کامل این مطلب است و خداوند در مورد ایشان فرموده است:
ان الذین یبایعونـَک انما یبایعون الله یدُاللهِ فـَوقَ ایدیهم (فتح/10)ای پیامبر کسانی که با تو بیعت کردند در حقیقت با خدا بیعت کردند دست خدا بالای دستهاست.
در این فقره از دعا، سالک از خداوند درخواست دارد تا مظهری از مظاهر قدرت حق گردد. در این صورت او در این سیر به مرزهای نویی از عالم معنی دست پیدا کرده است. سالک در این مرتبه با تمام وجود توحید افعالی را مییابد و میبیند که تمام عالم تحت امر و قدرت خداوند است و تمام ارادههای عالم از اراده حق ناشی میشود. خود سالک نیز اگر طلب درستی داشته باشد در این سلسله طولی قدرت، که عالم را فراگرفته است ارتقا مییابد و مرحله به مرحله کاملتر میگردد.