یکشنبه ۷ مهر ۱۳۸۷ - ۰۹:۴۹
۰ نفر

مسعود خشنود زاده: اللهم انی اسئلک من علمک با‌نفذه و کل علمک نافذ اللهم انی اسئلک بعلمک کله...

خدایا از تو آن علم نافذت را سؤال و طلب می‌کنم و همه علم تو نافذ است پس خدایا از تو همه علمت را طلب می‌کنم.

علیم از ائمه اسماء است و علم خداوند بر تمام عالم احاطه دارد.  حکما معتقدند علم خداوند تفصیلی و در عین حال اجمالی است و تمام اتفاقات گذشته، حال و آینده نزد حق مکشوف است و هیچ تغیری نمی‌یابد. به عبارت دیگر خداوند علم ثابت به تغیرات عالم دارد و در علم او تغیر و تحول و بداء راه ندارد. علم خداوند به این ترتیب جبر مطلقی نیز در عالم ایجاد نمی‌کند زیرا خداوند علم به اسباب و علل دارد و انسان را جبرا دارای اراده آفریده و انسان دارای آزادی عمل در حد همان اراده خویش است و اوامر و نواهی شرع مقدس به این قسمت ارادی انسان بازمی‌گردد. 

سالک در این فراز از دعا از خداوند طلب علمی‌ می‌کند که برای او یقینی باشد زیرا علمی‌ که به اسباب و علل راه یافته و در ماوراءالطبیعه ریشه دارد می‌تواند به اذن‌الله در عالم ماده جاری و منشاء اثر باشد. اهل باطن معتقدند آگاهی یافتن به اسرار عالم بسیار غامض است اما اگر به دست‌ آید بسیار مهیج و راهگشا است.  در این مرحله سالک به علم‌الکتاب در حد خود دست می‌یابد و در تلاوت آیات قرآن کریم اسراری برایش هویدا می‌شود که تا آن لحظه برای او آشکار نبوده است. به سر قضا  و قدر و اول و آخر بودن حق آگاهی می‌یابد و به هر جا می‌نگرد برایش درس‌ها دارد و او را به حق راهنمایی می‌کند. 

بنا به کلمات نورانی امیرالمؤمنین در غررالحکم علم گنج است و بهترین راهنما، اصل همه خیرات است چون مانعی بین انسان و آفات قرارمی‌گیرد.

حال سالک برای احیای قلب و روشنی خرد خویش، از خداوند طلب علم دارد. این که سالک از خداوند همه علمش را طلب می‌کند حاوی نکته لطیف و راهگشایی است. باید توجه داشت که چون خداوند بی‌نهایت است سیر انسان نیز در ذات حق، حد یقف و ایستایی نداشته و در این راه هر لحظه برای سالک دستاورد‌هایی جذاب و خیره‌کننده دارد و چه بسا رهزن او گردد و سالک را به ‌خود مشغول کند.  در این فراز از دعا سالک توجه به این مطلب دارد و از حق یاری می‌طلبد تا اولا ابواب مختلف علم را بر دل او بگشاید و ثانیا علم او در هر باب را تا عالی‌ترین مراتب ارتقا دهد.

نکنه دیگری که به ذهن می‌رسد این است که علمی‌که در این مقام طلب شده از سنخ علوم کسبی و تصور و تصدیق نیست بلکه سالک علم وجودی که از سنخ حضور و شهود است را طلب می‌نماید. خداوند این علم و نور را در دل هر کس که بخواهد می‌تاباند تا به وسیله آن از ظلمت نقص و جهل و ضعف و. . .  به کلی پاک شود.

اللهم  انی اسئلک من قولک بارضاه و کل قولک رضی اللهم  انی اسئلک بقولک کله؛ خدایا از تو رضایت بخش‌ترین قولت را سؤال و طلب می‌کنم و گفتار تو همه رضایت بخش است پس خدایا از تو همه سخنت را طلب می‌کنم. از این فقره دعا به بعد حلاوتِ ذکر، به معنی واقعی بر کام سالک می‌نشیند و او به لحن دیگری با حق سخن می‌گوید و از خداوند مقام رضا را طلب می‌کند. حب و عشق در کوره شوق و اشتیاق و قبض و بسط گداخته شده و سالک به‌مراتب عالی عشق حقیقی رسیده است و از معشوق جز خود معشوق و رضای او چیز دیگری نمی‌خواهد.

لیک مومن دان که طوعا ساجد است
زان که جویای رضا و قاصد است

نکته مهم این قسمت از دعا این است که وقتی سالک با نور وجودی علم، جانش منور شد و ارزش مقام رضا را که از مراتب عالی و مهم سلوک است شهود کرد از خداوند رضای او را طلب می‌کند زیرا علم به این مقام شوق‌آور و بهجت‌زاست و شوق نیز حرکت آفرین و طالب حق را به سوی این مقام سوق می‌دهد.

خلق دیوانه شدند از شوق او
از فراق حال و قال و ذوق او

اهل معرفت معتقدند رضای حق برترین نعمت حق است و وقتی حق از عبد راضی شود این رضایت را با قول خویش بیان می‌کند که «یا ایتـُها النفس المطمئـِنـَه ارجعی الی ربـِک راضیه مرضیه» از این پس سالک از چنان شرافتی برخوردار می‌شود که رشک ملائک و بهشت را برمی‌انگیزد و مظهر اسم شریف حق می‌گردد. در این مقام است که بنده، سلطنت تامه حق را بر عالم می‌بیند و خود نیز آن را از حق طلب می‌کند (اللهم  انی اسئلک من سلطانک با دومه وکل سلطانک دائم. . . ) و چون خداوند از عبد راضی شده او را نیز به مظهریت این اسم شریف نایل می‌گرداند. وقتی در آیات بهشت دقت می‌کنیم این مطلب به‌ صورت روشن به چشم می‌خورد در آنجا می‌بینیم که واصلان و بهشتیان چنان مقام و سلطنتی دارند که صاحب «مقام کن» گردیده‌اند و آنچه را اراده کنند همان می‌شود و این چیزی نیست جز بروز سیطره و سلطنت او در عالم.

در ادامه نیز سالک، فاخرترین مُلک را طلب می‌کند (اللهم  انی اسئلک من ملک بافخره و کل ملک فاخر) و فاخر‌ترین مـُلک آن است که کمترین نقص درحد سعه وجودی خویش را داشته باشد و بهشت قرب و جنت‌اللقاء حق دارای چنین کمالی است. سالک در نهایت هم قدیم‌ترین منت حق را از حق طلب می‌کند.  اگر دقت کنیم می‌بینیم اقدم و اشرف کمال حق همان وجود مطلق است زیرا چنان‌ که گفته شد وجود عین نور و جمال و کمال و مبری از هر عیب و نقصان است و سالک در این مقام از خداوند می‌خواهد که او را از کثرات برهاند و به ذات قدیم حق رهنمون کند، آنجایی که به یک نظر، هیچ کثرتی در آن راه ندارد و نداشته است.

حبذا روزی که پیش از روز و شب
فارغ از اندوه و آزاد و طرب
متحد بودیم با شاه وجود 
حکم غیریت به کلی محو بود
بود اعیان جهان بی‌چند و چون
 زامتیاز علمی ‌و عینی مصون

کد خبر 64476

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز