چون معتقدم نویسندهای که در انتخاب اسم، تصویرگر و ناشر اثر خود موفق بوده است؛ از لحاظ محتوایی هم مخاطب خودش را راضی نگه میدارد.
مطمئن هستم که نام تازه و نمکین مجموعه شعر طنز «ایستگاه لاغری» و تصویر شلوغ پلوغ و بامزه روی جلد کتاب و همچنین ناشر آن، یعنی نشر شهر، که از چاپ کتابهای طنز هم استقبال خوبی میکند، باعث می شود که خرید کتاب تازه عباس تربن را از دست ندهید؛ به خصوص اگر مانند من، پیش از این هم، شعرهای او را خوانده باشید و تفاوت سطح کیفی کارهایش را با بسیاری از شعرهای ساده و کلیشهای درک کرده باشید.
بیشتر شعرهای طنز ایستگاه لاغری، حال و هوای شهری دارند که شاعر سعی کرده در این شعرها، مسائل و مشکلات زندگی شهری، از جمله آلودگی هوا، آلودگی محیطزیست، شلوغی ایستگاه اتوبوس و... را با زبان شیرین طنز به تصویر بکشد.
علاوه بر مشکلات شهری، برای تربن شغل دندانپزشکی و بیماران دندان درد گرفته! هم سوژه خوبی برای سرودن شعر طنز بوده است؛ تا آنجا که باعث شده، شاعر، شش شعر این کتاب را به شعرهای طنز رندانه و دندانپزشکانه! اختصاص بدهد و اسمش را هم بگذارد: شعرهایی برای دندانپزشک ناشنوا!
شده دندان من، سوراخ سوراخ
بنا کردهست کرمی روی آن کاخ
بیا دکتر کلنگت را بیاور
خرابش کن، خرابش کن، خرا...آخ!
یکی از ویژگی های شعرهای طنز ایستگاه لاغری، انتخاب قافیههایی هوشمندانه است؛ قافیههایی که پیش از این یا اصلاً به گوشمان نخورده و یا کمتر تکراری هستند. به نمونههای زیر توجه کنید:
همه هستیم به خط
در صفی سیمتری
کله مان داغ شده
مثل آب کتری
(قافیهها: متری و کتری)
برج های زیبا
با نمای مرمر
شیشه های رفلکس
آیفون و بالا بر
(قافیهها: مرمر و بالابر)
البته ناگفته نماند که شاعر، در برخی از شعرهای این مجموعه، برای انتخاب قافیههای قدرتمند، دقت و حوصله کافی به خرج نداده است و در برخی از شعرها حس میشود که قافیهها تنها برای پر کردن جای خالی وزن خود آمدهاند و به دل نمینشینند:
برجهایم مکعب/ مستطیلی است دراز / صاف رفته بالا / قر نداده با ناز
یا مثلاً در بیت دوم شعر- خانهتکانی- بدون رعایت این نکته که هرگاه کلمهای به حرف«ی» ختم شود، چسباندن حرف«ای» به انتهای آن، خوانش آن کلمه را دشوار میکند، میگوید: روسریای بسته بر روی سرش/ آمده بیرون کمی موی سرش
شاعر شعرهای کتاب ایستگاه لاغری، دست به خلاقیت شیرینی زده است. این را بعد از خواندن شعر «زیر دوش ترس» که در یک قالب ابداعی- چیزی شبیه به یک چهار پاره منقلب شده!- کاملاَ متوجه خواهید شد؛ بهخصوص وقتی با سطرهای تصویری [قدرتمندی، همانند سطرهای زیر مواجه میشوید :
این کف شبیه یک فیل است
آن کف شبیه دریاچه
دریاچهای پر از قوها
آنقدر شاد میخوانم
تا از صدای زیبایم
کف میکنند شامپوها ...
یکبار دیگر بند دوم شعر بالا را مرور کنید. شاعر دلیل کف کردن شامپوها را، صدای خوش کسی که داخل حمام است دانسته! و این همان آوردن یک دلیل شاعرانه در شعر است.
وقتی کتاب ایستگاه لاغری را تمام کردم، به این نتیجه رسیدم که عباس تربن، در سرودن شعرهایی که قالب نیمایی دارند، موفق به کشف فضاها و تصویرهای شاعرانه تازه و بکرتری بوده است. حالا این موفقیت میتواند به دلیل رهایی از بند وزن و ردیف و قافیه و یا اینکه علاقه شخصی شاعر به این قالب باشد، گویی این نظر به حقیقت نزدیکتر است. برای تشخیص درستی یا نادرستی این ادعا، در ادامه شعر- بر لب جوی- و به خصوص سطرهای قدرتمند پایانی آن را، که مخاطب را یاد حال و هوای شعرهای سهراب سپهری هم میاندازد، با دقت بخوانید:
ظهر تابستان است/ مینشینم لب جوی/ چشم میچرخانم/ هیچ کس پیدا نیست/ به خودم میگویم:/ دوستان را وللش! / چشمها را وا کن/ چیز زیبایی، محض دیدن / در جهان پیدا کن/ هی نگو کوش؟/ ببین !/ چیز زیبایی اگر هم که نبود، / بنشین بر لب جوی و/ گذر موش ببین!