برای نخستین بار جشن بزرگ داستان انقلاب برگزار شد که در پی فراخوان آن حدود 400 عنوان داستان به دبیرخانه جشنواره ارسال و در بهمن ماه سال گذشته پس از بررسی آثار رسیده، داستانها و نویسندگان برگزیده طی مراسمی در تالار مهر حوزه هنری معرفی شدند. همچنین 3 رمان شاخص با موضوع انقلاب تقریبا به طور همزمان چاپ و منتشر شدند که نسبت به سال قبل یک اتفاق ادبی قابل توجه محسوب میشود.
یک سوی هر دو اتفاق یاد شده به امیرحسین فردی، داستاننویس فعال در سالهای اخیر مربوط میشود. فردی دبیر جشنواره داستان انقلاب است که امسال هم دومین دوره آن برگزار خواهد شد. البته او بنیانگذار این جشنواره هم محسوب میشود همانطور که در سال 1355 شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه را در یکی از محلههای جنوبی پایتخت بنیانگذاری کرد و حالا ثمرات متعدد آن نصیب ادبیات داستانی معاصر کشورمان میشود. در بخش انتشار رمانهایی با موضوع انقلاب هم، امیرحسین فردی سال گذشته رمان «اسماعیل» را منتشر کرد که در حال حاضر او جلد دوم این رمان را بازنویسی میکند تا در آینده نزدیک به دست ناشر بسپارد.
طبق سالهای گذشته دبیری جشنواره انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنیپور امسال هم به عهده امیرحسین فردی است که اسفند ماه امسال مراسم افتتاحیه هشتمین دوره آن برگزار خواهد شد.
فردی همچنین از حدود 25 سال پیش سردبیری مجله هفتگی کیهان بچهها را به عهده دارد و از میان کتابهایش میتوان به «آشیانه در مه»، «سیاه چمن»، «یک دنیا پروانه»، «کوچک جنگلی» و... اشاره کرد. با این نویسنده و فعال ادبی در دفتر کارگاه قصه و رمان واحد ادبیات حوزه هنری که مدیریت آن را خودش به عهده دارد دیدار و گفتوگو کردیم. او معتقد است، تقریبا از حدود یک دهه قبل دغدغه داستان انقلاب با او بوده و اکنون خوشحال است که دوران ثمردهی آن را میبیند. همچنین از شخصیت اسماعیل در رمان جدیدش میگوید که از پیش از انقلاب با او بوده و اکنون به یکی از شخصیتهای داستانی ادبیات معاصر کشورمان تبدیل شده است و دغدغههای دیگری که این روزها به دلمشغولی اصلی این نویسنده تبدیل شده است.
- یکی از دغدغههای اصلی شما در این سالها پیگیری موضوع داستان انقلاب است. اگر مایل باشید بحث را از همین جا شروع کنیم؛ از جرقهها و فکرهای اولیه آن که منجر به عملی شدن فکرهای شما در این زمینه شده است.
حادثه عظیمی در این مملکت به نام انقلاب اسلامی صورت گرفته که متاسفانه آثار درخور شأن این حادثه بزرگ، هنوز خلق نشده است. در این زمینه، یکی از دغدغههای من این است که نسل قدیم نویسندگان را متوجه رسالت خودشان کنم. خیلی از نویسندگانی که در حال حاضر هم مینویسند و در سنین پختگی قرار دارند، در متن انقلاب بزرگ شدهاند. اینها کسانی هستند که در متن انقلاب حضور داشتهاند. احساس میکنم هر نویسندهای که در این کشور زندگی میکند، به نوعی بدهکار انقلاب اسلامی است و باید بدهیاش را به انقلاب بپردازد. هر نویسنده لازم است حداقل یک کتاب، در کارنامه خود درباره انقلاب داشته باشد. این کار مشکل و پیچیده نیست. کارگاه قصه و رمان هم در این زمینه حمایت بسیار جدیای خواهد کرد، خصوصا به لحاظ مالی که در حال حاضر، قابل قیاس با هیچ جای دیگر نیست. ما از یک اثر خوب و درخور شأن انقلاب اسلامی، حمایت خواهیم کرد و شخصا در این راه نهایت سعی و تلاشم را به کار خواهم گرفت.
البته در این زمینه دست ما تقریبا باز است، چون همه مراکز مرتبط با این موضوع را شناسایی کردهایم. ما میخواهیم نویسندهای که به این کار میپردازد آسوده خاطر باشد. منابع و تسهیلات را در اختیارش قرار میدهیم و هماهنگی با مراکز مرتبط را هم انجام میدهیم.
- یکی از رویدادهای شاخص در حوزه ادبیات داستان کشورمان در سال گذشته، برگزاری نخستین جشنواره داستان انقلاب بود که جنابعالی دبیری آن جشنواره را به عهده داشتید. از نحوه شکلگیری این جشنواره از ایده تا عمل برایمان بگویید.
ماجرای داستان انقلاب از آنجا شروع شد که ما وقتی صحنه ادبیات داستانی کشورمان را بررسی کردیم، دیدیم که برای اکثر موضوعات مبتلا به جامعه ما یک نهاد، ارگان یا جایگاهی هست که از آن حمایت کند و تنها چیزی که حمایت نمیشود و باید حمایت شود همان داستان انقلاب است. اصلا یک امر فراموش شده است. این رویداد بزرگ تاریخ ما که یک حادثه بزرگ جهانی بود به عقیده بنده در ادبیات داستانی ما هیچ جایگاهی ندارد. غفلت بزرگی پیش آمده و کسی به آن نپرداخته، چون آنقدر هم بدیهی بود، که کسی آن را ندیده و به آن توجه نشده است. برهمین اساس ما جشن بزرگ داستان را طراحی و در حوزه هنری مقدمات برگزاری آن را فراهم کردیم.
از این طریق ارزیابی خوبی شد از وضعیت فضای داستانی کشور به دست آورد که چقدر استقبال میکنند چقدر به این موضوع توجه میشود؟ و اصلا رسانهها برخوردشان چگونه است؟ صاحبنظران صحبتشان چیست؟ و اصلا این کار را باید انجام داد یا خیر؟ و از این قبیل مطالب. خب، دستاوردهایی هم داشته است، هم دستاوردهایی در زمینه خود آثار، چون نزدیک به 400 داستان چاپ نشده به دست ما رسید و هم اینکه ما با آرا و نظرات افراد مختلف جامعه برخورد کردیم. بسیاری تشویق و تایید کردند و گفتند کاری است که روی زمین مانده بود و باید انجام میشد.
جماعتی هم بودند که اصلا رد کردند و گفتند این چیزها بیمعنی است و از درون دالانهای تنگ ایدئولوژی هنر درنمیآید و داستان شکل نمیگیرد و بالاخره تخلیه کردند. ولی با این حال ما کار خودمان را کردیم و به یاری خدا جشنواره را در موعد مقرر برگزار کردیم که خوشبختانه استقبال خوبی هم از آن به عمل آمد.
- برای شروع به کار جشنواره چه اقداماتی را انجام دادید و اصلا آغاز جشنواره چگونه کلید خورد؟
زادگاه جشن بزرگ انقلاب را باید حوزه هنری، دفتر آفرینشهای ادبی، کارگاه قصه و رمان دانست که با تشکیل دبیرخانه دائمی و ستاد خبری نخستین فراخوان آن در بهار سال گذشته در اختیار رسانهها قرار گرفت. در متن فراخوان از نویسندگان ایرانی علاقهمند به انقلاب دعوت شده بود تا آثار داستانی چاپ نشده خود را درگونههای رمان، داستان بلند و کوتاه به نشانی کارگاه قصه و رمان ارسال کنند. ستاد خبری جشن بزرگ داستان، با اطلاعرسانی منظم و گفتوگو و نظرخواهی با نویسندگان و کارشناسان پیرامون جشن بزرگ داستان و نیز داستان انقلاب در مدت کوتاهی، رایزنی پیرامون داستان انقلاب را به یک گفتمان غالب در محافل ادبی و نزد نویسندگان تبدیل چیست. برای نخستین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی داستان فراموش شده انقلاب به طور وسیع در سطح رسانهها و نویسندگان و علاقهمندان به انقلاب و ادبیات داستانی مطرح شد و از محاق زائد دیرین و نسیان سالیان بیرون آید.
- پیش از برگزاری جشنواره داستان انقلاب چه تصوری از این موضوع داشتید و هنگام برگزاری و بعد از آن این تصاویر چقدر درست از آب درآمد؟
پیشبینی ما تقریبا درست از آب درآمد. الان به این نقطه رسیدهایم که جامعه ادبی و نویسندگان ما مایلند درباره انقلاب بنویسند. چون ماجرای انقلاب، ماجرای فراگیری است و با زندگی همه افراد جامعه سروکار داشته است. همه چیز را دگرگون کرده است. کسی نمیتواند بگوید من با انقلاب کاری ندارم، چون انقلاب با او کار داشته و در زندگیاش تاثیر گذاشته است. این را کسی نمیتواند انکار کند، لذا یک دستمایه خوبی برای هر نویسندهای است که به نوعی انقلاب در زندگیاش تاثیر گذاشته است. البته این موضوع تا به حال متولی نداشته و جایی نبوده که نویسندگان را دعوت کند تا در این باره فعالیتی صورت گیرد.
- آیا این جشنواره اکنون دبیرخانه و جای ثابتی دارد که نویسندگان برای تبادلنظر و کسب اطلاعات لازم به آنجا مراجعه کنند؟
بله، در محل کارگاه قصه و رمان واحد ادبیات حوزه هنری، دبیرخانه دائمی جشنواره داستان انقلاب فعال است. علاقهمندان برای کسب اطلاعات لازم میتوانند به این محل مراجعه کنند. کارشناسان این مرکز هم در صورت نیاز پاسخگوی علاقهمندان هستند.
- استقبال از این جشنواره چگونه بود؟ آیا به میزان پیشبینی شما از این فراخوان استقبال شد یا به دلیل ناشناخته بودن این جشنواره که برای نخستینبار برگزار میشد استقبال به آن حدی نبود که شما پیشبینی کرده بودید؟
البته قابل پیشبینی بود که در سال نخست با توجه به فرصت کمی که به علاقهمندان شرکت در جشنواره داده شده بود. آثار قابل قبولی مخصوصا در زمینه رمان به دبیرخانه جشنواره نرسد و در داستان کوتاه نیز، با درنظر داشتن این نکته که پیشتر، انگیزه و زمینهای برای نوشتن داستان درباره انقلاب وجود نداشت و ذهنیتی در میان نبود، داستان چندان نیرومندی نوشته نشود. با این حال در پایان موعد مقرر تعداد 396 داستان، اعم از کوتاه و یا رمان به دبیرخانه رسید که بلافاصله درگردونه داوری قرار گرفت. از میان آن تعداد 40 عنوان توانست از غربال داوری عبور کند و به مرحله دوم راه یابد و باقی آثار کنار گذاشته شوند.
برای تعیین تکلیف نهایی آثار باقی مانده، داوران جشنواره در 2 نشست کارشناسی و شور و مشورت، هیچ کدام از آثار را در حد برگزیده و برتر ندانستند و جایگاه 3 اثر منتخب را درحد تقدیر تشخیص دادند. البته در این میان رمان «سهگانه شاهانه» نوشته محمدکاظم مزینانی بیشتر ثقل و مباحث را متوجه خود کرد. بااین حال در همان محدوده تقدیر ماندو موفق به اخذ رتبه بالاتر نشد. از آنجایی که تصمیم بر این بود تا آثار درحد چاپ توسط انتشارات سوره مهر به صورت کتاب مستقل چاپ شود و حقالتالیف مناسبی به نویسندگان آنان تعلق گیرد با وضعیت پیش آمده، هیچ اثری در حد چاپ تشخیص داده نشد، مگر با اصلاحات و تجدیدنظری که نویسنده میبایست در اثر خود اعمال کند.
بعد از برگزاری جشنواره تبادلنظر با نویسندگان آثار یادشده دنبال شد و با پیگیری بحثهای کارشناسی، الان 2 عنوان از رمانها مراحل فنی چاپ را میگذرانند. البته هیات داوران در جلسات متعددی که با نویسندگان این کتابها داشتهاند با هم صحبت کردهاند و ایراد کارها تقریبا رفع شده است. یک کار دیگر مانده که هنوز زیر چاپ نرفته و آن سهگانه شاهانه آقای مزینانی است که نگاه خیلی تازهای دارد. او هم دارد این کار را اصلاح میکند که انشاءالله بهزودی به زیر چاپ میرود. به هر حال دستاورد ما از این جشنواره علاوه بر آن اطلاعرسانی و ارزیابی میدانی صحنه، 3 عنوان رمان بود.
- اسامی رمانهای زیرچاپ را میگویید؟
بله، رمانهای «تالار پذیرایی پایتخت» نوشته محمدعلی گودینی و «اشک آخر» اثر سیدهاشم حسینی زیرچاپ هستند. کارشناسان و داوران با آقایان علیاکبر والایی و محمدکاظم مزینانی هم در حال رایزنی هستند تا کتابهای آنها هم آماده چاپ شود. انشاءالله این مراحل اگر تمام شود ما امسال 4 رمان در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی به دست میآوریم که به نظرم به تمام سختیهای برگزاری جشنواره داستان انقلاب میارزد.
- حضور چهرههای شاخص ادبیات داستانی معاصر کشورمان در جشنواره داستان انقلاب چگونه بود؟ آیا تنوع چهرهها در میان شرکتکنندگان دیده میشد؟
همانطور که گفتم چون سال نخست بود ما هم انتظار نداشتیم همه به فراخوان جشنواره پاسخ مثبت بدهند. شاید گفته بودند ببینیم چه اتفاقی دارد میافتد، چه چیزی پیش میآید، سطح کارها چگونه است؟ حق هم دارند بالاخره ما هم در یک جشنوارهای که هنوز ناشناخته است شرکت نمیکنیم.
- سال گذشته در حوزه ادبیات داستانی انقلاب اتفاقات تقریبا بزرگی روی داد. 3 رمان قابل توجه، «اسماعیل» اثر شما «قطار 57» نوشته رضا رئیس و «طوفان دیگری در راه است» نوشته سیدمهدی شجاعی چاپ و منتشر شد و برگزاری نخستین جشنواره داستان انقلاب هم باعث شد این موضوع بیش از پیش داغ شود. مجموع این اتفاقات ظاهرا سال گذشته روی داد. اما میتوان ریشههای این وقایع همسو را در سالهای قبل جستوجو کرد. شما چه نظری در اینباره دارید؟ آیا معتقدید که این جریان از سالها قبل شروع شده بود که سال گذشته نتیجه داد. یا محرکهای دیگری در کار بوده که به یکباره این جریان پویا شد؟
تقریبا حدود یک دهه دغدغه شخصی من موضوع ادبیات داستانی انقلاب بود. میخواستم از خودم شروع کنم، چیزی را بنویسم. کمابیش با آقای رئیسی ارتباط داشتیم و راجع به رمانی که با موضوع انقلاب مینوشتند، صحبت میکردیم؛ یعنی خبر داشتم که ایشان درباره انقلاب داستان مینویسد.
من از ایشان دعوت کردم داستان خود را به کارگاه قصه و رمان بیاورد تا توسط انتشارات سوره مهر به چاپ برسد که این کار انجام شد اما در مورد رمان آقای شجاعی من اطلاعی نداشتم؛ یعنی نمیدانستم ایشان هم درباره انقلاب رمانی در دست نوشتن دارند. با این حال فقط رمان بنده و آقای رئیسی جزو برنامههای کارگاه قصه رمان بود ولی کار آقای شجاعی هم همزمان با این 2 کار چاپ و منتشر شد. تا سال 86 صاحب 3 رمان چاپ شده با موضوع انقلاب اسلامی باشد. همچنین در این سال جشنواره داستان انقلاب هم برگزار شد که همه اینها دست به دست هم داد تا آن موضوع که به ظاهر داشت فراموش میشد به یکباره سرزبانها بیفتد.
خوشبختانه به شکل گسترده نظر نویسندگان و محافل ادبی به موضوع انقلاب معطوف شد. البته صدای ما صدای بلندی بود. در سال گذشته کمتر کسی ممکن است آن صدا را نشنیده باشد. این جزو برنامههای ما بود که با صدای بلند فراخوان را اعلام و اهالی ادبیات را متوجه این موضوع کنیم. انشاءالله در سالهای بعد این کار را با جدیت بیشتر پیگیری خواهیم کرد و من خوشحالم که قدم اول با صلابت برداشته شد و ما بیش از این هم توقع نداشتیم.
- چشمانداز آینده کار را چگونه میبینید؟ آیا موانع جدی سر راه هست که بتواند خللی در روند کارها ایجاد کند؟
من مانعی نمیبینم، یعنی مانع جدی نمیبینم. البته گاهی نقزدن بعضیها را میبینیم که اگر اینجوری بنویسیم به ما انگ مثلاً فلان و بهمان را میزنند. از این مشکلات هست. بهنظرم اینها هیچ ارزشی ندارد. ما به این نگاهها کاری نداریم. کار خودمان را انجام میدهیم. همانطور که انقلاب کار خودش را کرد؛ آمد و الان بهعنوان یک واقعیت جهانی خود را تثبیت کرده است و انشاءالله ما هم جلوتر میرویم.
- شما شخصاً آینده این جشنواره را چگونه میبینید؟ بهنظر شما برای اینکه این جریان به یک گفتمان فراگیر و رسمی تبدیل شود، چه مراحلی را باید پشت سر بگذارد؟
من وقتی جریان بچههای مسجد جوادالائمه را از سال 1355 شروع کردم که هیچکس به آن فکر نمیکرد. همیشه امیدوار بودم. به نظرم کاری که برای خدا باشد شکستی در آن نیست. الان هم همینطور است. ای بسا ما دامنه کار را بکشانیم به جهان اسلام؛ به نویسندگان مسلمان. من فوقالعاده خوشبینم و اگر اشکالی هم پیش آمد، آن اشکال از خود ماست. ماجرای نویسندگان مسجد جوادالائمه در مقیاس بهمراتب کوچکتری بود درحالیکه همین جریان داستان انقلاب شعاع گستردهای دارد. انشاءالله این جشنواره خیلی گستردهتر از برنامهها و جریانهای پیشین برگزار شود. بهنظرم داستان انقلاب یک ظرفیت جهانی و اسلامی دارد؛ البته اگر ما بتوانیم زمینههای لازم را خوب شناسایی کنیم و مطابق با پتانسیلهای موجود برنامهریزی کنیم که در آنصورت به نظرم در کمتر از یک دهه این جریان به شکوفایی لازم دست خواهد یافت.
- با توجه به اینکه شما همزمان دبیری جشنواره شهید غنیپور را هم بهعهده دارید، آیا در طول برگزاری دورههای مختلف این جشنواره به تغییر ترکیب داوران هم توجه میکنید یا شما از تیم مشخصی از داوران در دورههای متوالی استفاده میکنید؟
طبعاً اگر یک جریان ادبی دستخوش تغییر نشود، تازگی و طراوت به آن تزریق نشود، درون خودش چنبره میزند و میمیرد؛ نابود میشود. اگر میبینید 9-8 سال جشنواره شهید غنیپور دوام آورده و خودش را تا اینجا رسانده است، قطعاً در آن همیشه نوآوری بوده. همیشه اصلاً خودش حاصل یک نوآوری است؛ یک ابتکار و خلاقیت و نواندیشی در جامعه است. البته من بارها گفتهام جشنواره شهید غنیپور چون به اسم یک شهید است برای خودش فضای خاصی را تعریف کرده که از آن فضا خارج نخواهد شد. هیچوقت این جشنواره به طرف نوعی ادبیات بیبو و بیخاصیت و ادبیات هذیان و رخوت نخواهد رفت؛ نه ما قبول داریم و نه جامعه ایرانی. آنها ماندگار هم نمیشوند. شعاع نگاه ما مشخص است؛ خیلی آرمانگرا نه و خیلی انسانی و با اعتمادبهنفس. البته در داوری من معتقدم ترکیب داورها یکنواخت شود. چهرههای تازهای را معمولاً دعوت میکنیم.
برداشت شخصی من این است که جامعه ادبی از انتخابهایی که در جشنواره شهید غنیپور صورت گرفته راضی هستند؛ یعنی بوده که در جشنوارهای دیگر کسی جرأت نداشته فلان کتاب یا فلان نویسنده را معرفی کند ولی این جشنواره آمده مطرح کرده است. جشنواره آزاد و مستقلی است و قرار نیست به کسی، مقامی یا رئیسی پاسخ بدهیم. این جشنواره درواقع به شهید، انقلاب و تاریخ انقلاب تعلق دارد. بهعبارت دیگر مال مردم است و از این منظر محدودیتی نداریم. بههر حال، اهداف از قبل تعیین شده است ولی ممکن است یک جایی اشتباه کنیم یا یک جایی تند برویم. اصلاً نفس کار هم همین است.
- شما بهطور همزمان دبیر دو جشنواره ادبی در سطح کشوری و سردبیر یک نشریه (کیهان بچهها) هستید؛ از چهرههای فعال ادبی نیز محسوب میشوید؛ آیا انجام همزمان این فعالیتها مشکلی در کارتان ایجاد نمیکند؟
من از زمانی که خدا توفیق داد که وارد عرصه انقلاب شدم تقریباً همه زندگیام را بدون استثنا برای این آرمان گذاشتم لذا هر کاری که برای انقلاب میکنم برایم لذتبخش است. من لذت میبرم از اینکه احساس میکنم ما داریم پایه تمدنی را میگذاریم که این تمدن میتواند پناهگاهی باشد برای میلیاردها انسان. کار بزرگی را داریم انجام میدهیم؛ در این نقطه جغرافیایی زمین. این عبادت و آخرت ماست، هویت ماست. من هیچ نگاه مادی به هیچیک از این کارها ندارم؛ نه قبل از انقلاب داشتم و نه بعد از انقلاب دارم. لذا آنچه را که خودم تشخیص میدهم درست است انجام میدهم. خب تقسیم کردهام زندگی خودم را؛ اینکه به کارهایم چگونه برسم و به وظایفی که بهعهده گرفتهام. البته من آدم تنهایی نیستم. دوستان بسیار خوب و نازنینی دارم. عدهای از آنها از قبل از انقلاب با من بودند. برای همین من احساس نمیکنم خیلی کار روی دوش من است. همه کارها تقسیم شده.
دوستان صحبت میکنند، میبینند و شاهدند که ما در پی آن نیستیم که از این نمد برای خود کلاهی درست کنیم، به آلافاولوفی برسیم، به پولی برسیم، به موقعیت اداری برسیم؛ مثلاً برویم نماینده مجلس بشویم یا استاندار باشیم؛ هیچچی. همه نویسندگان و آثارشان را دوست داریم و به آنها علاقه داریم. آرزو میکنیم اینها آنچه را که دوست است انجام دهند؛ آنچه که ماندگار است برای تاریخ کشورمان. برای همین گمان میکنم من آدم خیلی خوشبختی هستم.
- سال گذشته در کنار کارهای اجرایی شما در زمینههای ادبی به خصوص حوزه ادبیات داستانی، رمان «اسماعیل»به قلم شما هم منتشر شد که یکی از آثار مطرح در حوزه ادبیات داستانی انقلاب محسوب میشود؛ از پیدایش و شکلگیری این رمان برایمان بگویید؛ اینکه اسماعیل چگونه متولد شد؟
من اسماعیل را قبل از انقلاب پیدا کردم. اسماعیل در واقع جوان ایدهآل من است که میخواهد شرافتمندانه زندگی کند؛ در جامعهای که فوقالعاده آلوده است و البته به بیراهه میرود.
اسماعیل که مثل میلیونها جوان به یک نوع خودآگاهی میرسد، جوان ایرانی ایدهآل من است. او خودش را از این منجلاب بیرون میکشد. صدای انقلاب را میشنود. از دور این صدا دارد میآید؛ آن رایحه بهاری، زندگی میکند. نه از روی آگاهی علمی و مطالعه و اینچیزها. مثل میلیونها جوان ایرانی با فطرت پاک موج انقلاب میآید و بلافاصله آن حکومت آلوده، وابسته، فاسد و حقارتآمیز شاهنشاهی را متلاشی میکند و طومارش را درمینوردد. درواقع آن حکومت، ننگ هر ایرانی بود. افرادی مثل اسماعیل از ذلت، خودشان را به قله آزادی میرسانند. وقتی یک انسان به قله برسد در آن تشنگی، بیخوابی و گرسنگی هست، اما وقتی از آن قله نگاه میکند احساس میکند چقدر آسمان نزدیک است. از اینکه زحمت کشیده و همت کرده و خودش را به آنجا رسانده احساس شوق و شعف میکند. در واقع اسماعیل این مراحل را طی میکند.
- برای نوشتن این رمان چقدر وقت گذاشتید؟ اصلاً این کتاب محصول چه دورهای از نویسندگی شما محسوب میشود؟
اوایل سال 1370 نوشتن اسماعیل را شروع کردم. کار نوشته شد اما همینطوری ماند؛ تا اینکه 2سال پیش شروع کردم به بازنویسی و آمادهکردن آن برای چاپ و این همزمان شد با دغدغههای من درخصوص برپایی جشنواره داستان انقلاب که تقریباً هر دو سال گذشته با هم به نتیجه رسیدند.
- چندی پیش در رسانهها اعلام شد شما جلد دوم رمان اسماعیل را هم در دست نوشتن دارید؛ آیا این کتاب ادامه همان رمان قبلی است یا ماجراهای جداگانهای دارد؟
این دو تا هم به هم وابستهاند و هم مستقلند. اگر کسی رمان اسماعیل را بخواند احساس نمیکند کار ناتمام است؛ درعین حال هم میتواند ادامه داشته باشد. جلد دوم هم چنین حالتی دارد. اگر کسی جلد اول را نخوانده باشد، احساس نخواهد کرد که چیزی کم دارد چون موقعیتها و جغرافیای محل وقوع حوادث داستانها با هم فرق میکند. رمان جدید یک فضای تازه با آدمهای جدید است. حوادث تازهای هم اتفاق میافتد. البته شخصیت محوری همان اسماعیل است، منتها در یک موقعیت و شرایط جدید.
- فکر میکنید این داستان میتواند جلدهای بعدی هم داشته باشد؟
نه. در همین جلد دوم تمام میشود. خیلی علاقه ندارم که فقط با یک شخصیت زندگی کنم. حتماً تمام میشود.
- با توجه به ساختار معینی که برای روایت داستان انتخاب کردهاید، آیا تابهحال با محدودیتهایی از لحاظ ساختاری برای انتقال پیام داستان نداشتهاید؟
چون زاویه دانای کل محدود را انتخاب کردهام، نمیخواهم از محدوده شخصیت اولم خارج شوم ولی بعضی مواقع فکر میکنم عجب مایههای داستانی در آن گوشه و کنارها هست ولی قهرمان داستان من نمیتواند به آن نقاط اشراف داشته باشد. برای همین صرفنظر میکنم چون چارهای ندارم. البته اگر توانستم به نوعی وارد میکنم بهشرطی که به ساختار کار من لطمهای وارد نشود و اگر هم نتوانستم بهناچار از آن میگذرم.
- قبل از چاپ، دستنوشتههایتان را برای دوستان یا افراد خاصی میخوانید؟
نه، احساس میکنم حریم خصوصی من است برای همین بهشدت رعایت میکنم. اصلاً دوست ندارم قبل از چاپ کسی نوشتههایم را بخواند. البته کارشناسان باید بخوانند که میخوانند چون به میل خودم نیست؛ یعنی نمیخواهم مزاحم کسی بشوم و وقت کسی را بگیرم. بالاخره یا من از عهده کاری که شروع کردهام برمیآیم یا نمیآیم.
- عنوان کتاب بعدی هم همان اسماعیل است؟
هنوز نمیدانم. یعنی در این خصوص هنوز تصمیمی نگرفتهام.
- راجع به طرح جلد رمان اسماعیل چه نظری دارید؟
فکر میکنم خیلی بیحال است. یعنی برعکس زندگی خود اسماعیل یا فضای داستان که خیلی فراز و فرود دارد، طراحی روی جلد این فضا را منتقل نمیکند.
- مگر قبل از چاپ طراحی روی جلد را ندیده بودید؟
چرا، اتفاقاً خیلی نظرخواهی میکردند. اصلاً شرمندهام کردند. بنابراین برای اینکه مزاحم کارشان نشوم هرچه آوردند گفتم خوب است ولی حالا که چاپ شده احساس میکنم میتواند تغییر کند.
در مجموع من عادت ندارم در کار ناشر دخالت کنم. احترام میگذارم به کار ناشر، اما اگر نظری هم داشته باشم میگویم.
- ناشر جلد دوم رمان اسماعیل هم همان انتشارات سوره مهر است؟
بله، باز هم قرار است انتشارات سوره مهر کار کند.
- غیر از این کار داستان دیگری در دست نوشتن یا زیر چاپ دارید؟
فعلاً نه. بازنویسی جلد دوم اسماعیل را حالا انجام میدهم و تقریباً تمام وقتم را این روزها برای اتمام این کار گذاشتهام. (باخنده) بالاخره باید این اسماعیل را به مقصد برسانم.