ماده28 پیماننامه حقوق کودک سازمان ملل میگوید که همه کودکان از حق آموزش برخوردارند و اینکه تربیت در مدرسهها باید به کرامت انسانی کودکان بینجامد. همانطور که نام آموزش و پرورش گویای این مطلب است که در کنار آموزش باید به پرورش اخلاقی و فکری و شخصیتی کودک پرداخت و اولیای مدرسه عهدهدار این مسئولیت هستند ولی متأسفانه در همان جایی که باید شخصیت کودک شکل بگیرد و توسط همان افرادی که مسئول این مهم هستند شخصیت کودک با برخوردهایی غلط خرد میشود و گاه علاوه بر صدمات روحی غیرقابل جبران، صدمات جسمی نیز به دانشآموزان وارد میشود.
تنبیه بدنی عادت رایج در بعضی مدرسههاست. معلمها میتوانند ظالم باشند و کودکان را تحقیر کنند و موید این ادعا انعکاس یکی از هزاران برخورد غلط اولیای مدرسه در بخش حوادث روزنامههاست که گاه توجه ما را به خود جلب میکند. از یاد نبردهایم که در اوایل اردیبهشت ماه«علی نوروزی» دانشآموز کلاس چهارم ابتدایی شهر لالی استان خوزستان از سوی معلم خود مورد تنبیه قرار گرفت. این دانشآموز هنگام بازگشت به خانه از هوش رفت و از ناحیه پاها فلج شد.
خشونت وقتی اتفاق میافتد که کسانی عمدا و نه به صورت تصادفی از زور و قدرتشان برای آسیب رساندن به دیگری استفاده میکنند. تهدید به خشونت که احتمالا یا عملا باعث آسیب شود نیز خشونت به حساب میآید. این آسیب میتواند به ذهن یا سلامت عمومی و همچنین جسم فرد مربوط باشد. اما انواع خشونت در مدرسه چگونه نمود می یابد؟
رفتار تحقیر آمیز بعضی از معلمان: معلمان ممکن است بر سر دانشآموزان فریاد بکشند یا به آنها القاب منفی بدهند.خشونت از سوی سایر دانشآموزان که کنترل و جلوگیری از این مورد نیز بر عهده اولیای مدرسه است. چه کسانی ممکن است بیشتر در مدارس مورد خشونت قرار بگیرند؟
خشونت در مدارس ممکن است در هر سنی رخ دهد. حتی کودکان خردسال ممکن است کتک بخورند یا انواع دیگر خشونت را چه از طرف معلمان یا سایر کودکان تجربه کنند.
اذیت کردن و مارک زدن مشکلاتی هستند که بر دانشآموزان تاثیر میگذارد مخصوصا اگر کودکان ناتوانی داشته باشند یا به خاطر ظاهرشان ممکن است در مدرسه در معرض خطر خشونت قرار بگیرند.
نباید پنداشت خشونت علیه کودکان منحصر به همین مواردی است که در بخش حوادث منتشر میشود بلکه خشونتهای زیادی هنوز گزارش نشده و دلایل زیادی برای مخفی ماندن این خشونتها وجود دارد برای مثال: ترس؛ خیلی از کودکان میترسند که خشونت را گزارش کنند و دوباره مورد آزار قرار گیرند.
لکه ننگ: کودکان ممکن است بترسند که اگر دیگران از خشونت مطلع شوند آنها را سرزنش کرده و یا طرد کنند.
عادی بودن: بعضی وقتها خشونت روشی عادی برای انجام کارهاست و از خشونت برای انضباط استفاده میکنند.طبق قواعد و اصول تربیتی و انضباطی اگر دانشآموزی مدرسه را به هر نحو به هم ریخت نمره انضباطش باید کم شود یا به اولیای او خبر داده شود تا او را تادیب کنند، یا ده ها روش و سازوکار تربیتی دیگر، ولی در کنار این قواعد که نوعی برخورد با دانشآموز است و در عین حال در راستای تربیت دانشآموز و نظم مدرسه باید باشد برخوردهایی میشود که نه تنها کودک را تربیت نکرده بلکه زمینه شخصیتی و فکری او را آماده قانونگریزی میکند.
این نوع تربیت به آنها یاد میدهد که خشونت روش خوبی برای حل مشکلات است اما به آنها ارزشهایی مثل مدارا و عدالت را یاد نمیدهد. در مدارس ما به راحتی به دانشآموز در جلوی جمع توهین میشود و گاهی که معلم نمیتواند رفتار دانشآموز را تحمل کند با او برخورد فیزیکی میکند و غیرمستقیم به او یاد میدهد که اگر با کسی مشکلی پیدا کردی و یا دیدی که فردی به ضوابط و قوانین محیط توجهی ندارد با توهین و برخورد فیزیکی جلوی او را بگیر!
دانشآموز یا فکر میکند که کتک خوردن و شنیدن الفاظ رکیک نوعی برخورد تربیتی است، یا اگر هم بداند که این برخوردها قانونا غلط است اعتراض او راه به جایی نمیبرد چون بر فرض که این مسئله را به اولیای خود منتقل کند نبود سازوکار مؤثر برای پیگیری و دردسر و اطاله دادرسی مانع از برخورد با آن معلم یا ناظم میشود و این خود باعث آن میشود که با وجود قانون که توهین و ضربوجرح را منع کرده و فرد مرتکب را مجرم شناخته و نیز ابلاغهای هر از چند گاه وزارت آموزش و پرورش در مورد عدم تنبیه بدنی دانشآموزان، باز معلم و ناظم به کار خود ادامه دهند و دانشآموزان باید ساکت بمانند، مگر آنکه بخشنامهها ضمانت اجرایی داشته باشند و سازوکار قانونی مناسب و مؤثری برای برخورد با این رفتارهای غلط که منجر به تباه ساختن آینده دانشآموز میشود وجود داشته باشد.
خشونت میتواند اثرات فراوانی روی کودکان داشته باشد که تا سالها بعد احساس شود. این تاثیرات ممکن است شامل موارد زیر باشد:
1. مشکلات سلامت جسمی از قبیل تغییر رشد مغز، جراحات، کوفتگیها و شکستگیها.
2. مشکل در برقراری ارتباط با سایر افراد.
3. مشکلات یادگیری.
4. مشکل در بیان احساسات.
5 .افزایش احتمال در معرض خطر قرار گرفتن مثل استفاده از موادمخدر.
6. پرخاشگری.
7. افسردگی و افت تحصیلی.
واکنش دانشآموزان شامل رفتارهای متقابل از جمله گریه، اهانت متقابل، اظهار تنفر از تنبیهکننده، بیزاری از مدرسه و خمودگی، احساس اضطراب یا برعکس پرخاشگری و ناسازگاری است.
پیشنهادها
1. پیش بینی قوانین و اجرای آن بهطوری که هر کس مرتکب خشونت علیه کودکان شود مطمئن باشد که مجازات خواهد شد.
2. آموزش به معلمان در مورد تدریس و مدیریت بدون خشونت در کلاس.
3. مدرسهها باید حقوق کودکان و پیمان نامه حقوق کودک سازمان ملل را به کودکان
آموزش دهند.
4. دولت باید روشن کند که تنبیه بدنی غیر قابل قبول است و همه باید آگاه باشند که اعمال خشونت و یا مشاهده آن چه آسیبهایی به کودکان وارد میکند.
5. ترویج رفتارهای عاری از خشونت بین مردم از طریق رسانهها.
6. همه افرادی که با کودکان کار میکنند باید دستورالعملهای رفتاری و راهنمای مکتوبی در اختیار داشته باشند که تاکید کند خشونت علیه کودکان به هیچ وجه قابل قبول نیست و نیز آنچه این افراد باید انجام دهند یا اجازه انجام آن را ندارند را مشخص کند، آموزش درباره کودکان باید جزئی از کار این افراد باشد.
7. اگر کودکان به دادگاه بروند باید خدمات قضایی دوستدار کودک را دریافت کنند؛ یعنی از کمک وکیل و مشاوران حقوقی برخوردار شوند.
8 . دولت باید گزارش کردن خشونت علیه کودکان را برای همه آسان کند.
9. بنابرتوصیه سازمان ملل باید مرکز کمک رسانی تلفنی وجود داشته باشد که بتوان خشونت علیه کودکان و دانشآموزان را گزارش کرد.
10. وقتی کسی به خاطر خشونت علیه کودکان مجرم شناخته شد نباید به او اجازه داد دوباره با کودکان کار کند نه اینکه منطقه تدریس او را عوض کرد چرا که با این کار فقط منطقه مورد آسیب از آن فرد را تغییر داده و مسئله حل نخواهد بود.
چه خوب است هنگام جذب افراد برای تدریس در مدارس بیش از آنکه به درجه و مدرک علمی آنها توجه شود به وضعیت روحی و روانی و شخصیتی فرد توجه شود.