نخستین خبر که رسانههای کره جنوبی آن را اعلام کردند، به وضعیت جسمی کیم جونگ ایل رهبر کرهشمالی مربوط میشد. رسانههای کره جنوبی با اعلام خبر سکته کیم، از تصمیم دولت سئول برای اعلام وضعیت فوقالعاده در کره جنوبی خبر دادند. هنوز صحت یا نادرستی این خبر مشخص نشده اما عدمحضور او در مراسم رسمی استقلال کره، به درستی این شایعات دامن میزند. همچنین خبر دیگر که رسانههای آمریکا آن را اعلام کردند، احتمال از سرگیری فعالیت هستهای کرهشمالی است. این دو خبر بدون توجه به اینکه کدام درست و کدام شایعه بوده، تا حد زیادی میتوانند با هم مرتبط باشند.
کیمجونگ ایل رهبر 66 ساله کرهشمالی این روزها بیمار است. بیماری وی تا حدی جدی است که حتی در مراسم شصتمین سالگرد استقلال کره در ماه جاری حضور نیافت؛ مراسمی که مردم هر سال شاهد حضور وی و سخنرانیاش در آن هستند. اما این روزها نکته مهم اخباری که از کرهشمالی مخابره میشود نه تنها بیماری رهبر این کشور بلکه تصمیم این کشور کمونیستی برای از سرگیری فعالیتهای هستهای در نیروگاه یانگ بیونگ است که چندی پیش کرهشمالی تحت نظارت بازرسان سازمان بینالمللی انرژی هستهای برج خنککننده آن را تخریب کرد.
کرهشمالی کشوری عجیب است با رهبرانی عجیب. عجیب بودن این کشور و رهبرانش شاید بیش از آنکه معلول نحوه سیاستگذاری و عملکردشان باشد به اطلاعات بسیار کم و روابط محدودی برمیگردد که این کشور با دیگر کشورهای جهان دارد. به دیگر سخن چالش بزرگی که هر تحلیلگر مسائل بینالمللی به هنگام مواجهه با کرهشمالی با آن روبهرو است، انزوا و گوشهگیری این کشور از جامعه جهانی است.
همین گوشهگیری موجب میشود که نتوان تحلیل نزدیک به واقعیتی از رفتار و عملکرد سیاستگذاران کرهای به دست داد. اگر نام کرهشمالی را در اینترنت جستوجو کنید به هیچ عنوان به مجموعهای کامل و شفاف از اطلاعات مربوط به اوضاع داخلی و نظام سیاسی این کشور کمونیستی برنخواهید خورد. شاید بتوان گفت که امروز کرهشمالی کشوری است که یا خود به جامعه جهانی پشت کرده و یا جامعه جهانی از آن غفلت کرده است. به هر حال آنچه امروز از این کشور میبینیم تصویر کشوری است با روابط دیپلماتیک محدود با دیگر کشورهای جهان. از سوی دیگر روابط اجتماعی، اقتصادی و حتی گردشگری این کشور نیز با کشورهای دیگر در پایینترین سطح قرار دارد.
اما همه آنچه گفته شد مانع از این نشده است که این کشور طی چند سال اخیر یکی از خبرسازترین کشورهای جهان باشد. برنامه هستهای تسلیحاتی این کشور که از زمان به قدرت رسیدن کیم جونگ ایل در سال 1994 روند بسیار رو به رشدی را در پیش گرفته است و روند مذاکرات هستهای پرتنش این کشور با کشورهای چین، کره جنوبی، روسیه، آمریکا و ژاپن که از آن بهعنوان مذاکرات هستهای 6 جانبه یاد میشود این کشور را به یکی از خبرسازترین کشورهای جهان تبدیل کرده است.
طی ماه گذشته با انتشار خبر سکته قلبی کیم جونگ ایل رهبر کرهشمالی و مطرح شدن مباحثی درخصوص امکان کنارهگیری وی از قدرت، مبحث جدیدی در تحلیلهای مربوط به مسائل کرهشمالی باز شده است. عمده مسائلی که در این چارچوب مطرح میشود بیماری کیم و چگونگی تاثیر آن بر بحران هستهای این کشور است.
جورج بوش رئیسجمهوری آمریکا در سخنرانیاش در مجمع عمومی سازمان ملل متحد که آخرین سخنرانی او در این مقام به حساب میآمد، بار دیگر بر لزوم ایستادگی جامعه جهانی در برابر تکثیر سلاحهای هستهای تاکید کرده و از کرهشمالی بهعنوان کشوری که در این راه گام بر میدارد یاد کرد. در تاریخ 24 سپتامبر درست یک روز پس از سخنرانی بوش، کرهشمالی از ورود بازرسان سازمان ملل به تاسیسات هستهای یانگ بیونگ که قلب تاسیسات هستهای کرهشمالی محسوب میشود جلوگیری کرده و اعلام کرد که قصد دارد ظرف یک هفته این نیروگاه را دوباره راهاندازی کند. کرهشمالی اعلام کرد که در پاسخ به تعلل آمریکا در عمل به وعدههایش و خارج نکردن نام کرهشمالی از فهرست کشورهای حامی تروریسم دست به این اقدام زده است.
اینجا 2 سؤال مطرح است؛ نخست اینکه با توجه به بیماری کیم جونگ ایل، رهبر کرهشمالی و از سرگیری برنامههای هستهای تسلیحاتی این کشور چه آیندهای برای مذاکرات 6 جانبه قابل تصور است؟ و دوم اینکه حلقه مفقوده بحران اتمی کرهشمالی چیست؟
شکی وجود ندارد که کرهشمالی کشوری فقیر است. از سال 1994 که کیم جونگ ایل قدرت را در این کشور در دست گرفت اهتمام ویژهای برای افزایش توان نظامی این کشور نشان داد تا آنجا که 25 درصد از تولید ناخالص ملی این کشور به امور نظامی اختصاص یافت. اگرچه این مسئله از سویی ارتش این کشور را به یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان تبدیل کرد اما در ادامه کرهشمالی به کشوری ورشکسته تبدیل شد که حتی توانایی سیرکردن شکم مردمش را هم ندارد. آمار ارائه شده از سوی برنامه جهانی غذا در سالجاری حاکی از آن است که این کشور بهشدت از بحران غذایی رنج میبرد و برای رفع این بحران به کمکهای غذایی معادل 8 میلیون دلار در هفته نیاز دارد. از سوی دیگر همزمان با بیماری کیم جونگ ایل برخی گمانه زنیها در این خصوص که کرهشمالی در حال تغییر است، قوت یافته.
البته اغلب تحلیلگران به اتفاق معتقدند که با کنارهگیری ایل از قدرت تغییری در سیاستهای کلی کره ایجاد نخواهد شد اما به هرحال این کشور ناچار است به برخی از تغییرات تن در دهد. کشاورزی روبه ورشکستگی این کشور در سال اخیر نتوانسته است مایحتاج این کشور را به اندازه کافی تامین کند و این کشور با یک بحران قحطی بسیار جدی روبهرو است. بنابراین کرهایها برای فرار از این بحران نیازمند چرخشی در نگرشهای خود هستند. در نتیجه این کشور برای وادار کردن کشورهای غربی به برداشتن تحریمها نیازمند کارتی ارزشمند بر سر میز مذاکره است.
در این خصوص شاید بتوان گفت که علت از سرگیری فعالیتهای هستهای تسلیحاتی این کشور نه تنها خلف وعدههای مکرر آمریکا بلکه احیای دوباره ظرفیتهای کشور برای مذاکره با طرف مقابل است. از سوی دیگر کره جنوبی و چین که همسایگان اصلی کرهشمالی محسوب میشوند به هیچ عنوان تمایل ندارند که با سیل مهاجران کرهای قحطی زده مواجه شوند. بنابراین چین که همواره ابتکار عمل را در بحث مذاکرات 6 جانبه برعهده داشت و اوج ابتکارش نیز متقاعد کردن کرهشمالی برای تخریب برج خنککننده نیروگاه یانگ بیونگ بود، میتواند بار دیگر با استفاده از نفوذ خود راه نجات این کشور قحطی زده را بگشاید.
بهطور کلی میتوان گفت که کرهشمالی بهعنوان کشوری که در برهههایی از زمان سیاستهای نادرستی را در پیش گرفته امروز پس از مواجهه با بحرانهای داخلی درصدد است تا ظرفیتهای از دست رفته خود را بازیابد و در این میان حلقه مفقوده حل مشکلات این کشور اعتمادی دوطرفه است که البته هنوز میان سران این کشور و طرف مقابل و در راس آنها آمریکا بهوجود نیامده است.
دولت بوش با وعدههایی که هیچگاه عملی نشدهاند سعی کرده است تا بهصورت یکجانبه تنها به مقصود خود که همان خلع سلاح کامل کرهشمالی باشد، دست یابد. در عوض کرهایها نیز در برابر رفتار غیرصادقانه آمریکاییها مقابله به مثل کرده و دور باطل همچنان ادامه مییابد.
واقعیت این است که برخورداری کرهشمالی از سلاح هستهای تا به امروز نتوانسته است نیازهای این کشور را که مهمترین آن نیاز داخلی است برآورده کند و از سوی دیگر ایالات متحده آمریکا نیز با ادامه این رفتار دوگانه نمیتواند از طرف مقابل انتظار اعتمادسازی یکجانبه داشته باشد. اگر منطق آمریکا این است که کرهشمالی باید تسلیم محض شود و از هیچ امتیازی در مذاکرات برخوردار نباشد در آن صورت بحران اتمی کرهشمالی همچنان حل نشده باقی خواهد ماند و مردم این کشور نیز کماکان در میان این دور باطل از قحطی رنج خواهد کشید.