این بازیگر افسانهای سینما که جزو آخرین بازماندگان اسطورههای بازیگری سینما بود از مدتی قبل از بیماری سرطان رنج میبرد و 2 سال پیش رسما اعلام کرد که دیگر در فیلمی بازی نخواهد کرد و در دوران بازنشستگیاش به سر میبرد.
انیمیشن «ماشینها» (2006) آخرین کار سینمایی نیومن بود که در آن به جای یک ماشین قدیمی که زمانی قهرمان مسابقات اتومبیلرانی بود، صحبت کرد. این حضور، در عین حال یادآور عشق عمیق او به دنیای اتومبیلرانی و مسابقات مربوط به آن هم بود.
همزمان با اکران عمومی فیلم، نیومن در چند گفتوگو شرکت کرد که جزو آخرین دفعاتی بود که او با رسانهها صحبت کرد. گفتوگویی که پیشرو دارید تلفیقی از چند مصاحبه بازیگر در همین ایام است، یعنی زمانی که 81 سال داشت.
- صحبت کردن به جای داک ها دسن (ماشین قدیمی سال 1951 ) آخرین کار سینماییتان خواهد بود؟
نمیخواهم از جستوخیز بیفتم، ولی دیگر دلم نمیخواهد جلوی دوربین ظاهر شوم. شاید فقط در یک فیلم دیگر بازی کنم. ولی حالا نسبت به هیچ چیز مطمئن نیستم. چند وقتی است با رابرت ردفورد داریم روی یک قصه کار میکنیم، اما اصلا نمیشود گفت چیزی قطعی شده و یا قرار است کار مشخصی را انجام دهیم.
- علاقه به اتومبیلرانی باعث شد با پروژه «ماشینها» همکاری کنید؟
خیر. این چیزی نبود که مرا جذب پروژه کرد. وقتی قصه را برایم تعریف کردند دیدم خیلی قشنگ و سرگرمکننده است. جانلستر هم کارگردان خیلی خوبی است. انیمیشنهای کامپیوتری والت دیزنی و پیکسار هم که حرف ندارد. در عین حال، این قصه درباره مسابقات اتومبیلرانی بود که من خیلی دوستش دارم.
- آماده شدن برای حرف زدن به جای یک کاراکتر انیمیشنی برای شما که در «اکتورز استودیو» درس خواندهاید چطور بود؟
خیلی راحت بودم. نکته جالب در مورد فیلمهای انیمیشن این است که تو مجبور نیستی روی خودت حساب کنی و مثلا بگویی این پلنیومن است که دارد به جای این کاراکتر صحبت میکند. تو تمام کیفیتهایی را که به عنوان بازیگر داری، رها میکنی و خیلی راحت فقط با صدایت بازی میکنی. یکی از چیزهایی که باعث شد در این فیلم کار کنم، کیفیت کار پیکساریهاست. آنها دقت ویژهای به جزئیات کار دارند.
- این اواخر چند نقش کماهمیت را قبول کردید؟
همیشه گفتهام شانس و خوشاقبالی نقش مهمی در زندگی همه ما دارد. من هم از این موضوع جدا نیستم. خودم میدانم خوششانسیهایم کدام بودهاند. برای بازیگری مثل من این روزها نقشهای خیلی زیادی وجود ندارد.
- چه ارتباطی بین لذتبردن از بازی در یک فیلم و لذتبردن از تماشای آن وجود دارد؟
خب میتوان ارتباط خیلی زیادی بین آنها پیدا کرد. یکی از دلایلی که اتومبیلرانی را دوست دارم، همین است. یک حس ساده پیروز شدن در آن وجود دارد و شما از قبل نمیدانید نتیجه کار چه خواهد شد. هنگام تولید یک فیلم هم کارهای زیادی هست که میخواهید انجام دهید؛ سروکله زدن با کارگردان و بازیگرانی که مجبورید با آنها تمرین کنید، اینکه آیا میتوانید در وقت تعیین شده در جلد کاراکتر فرو بروید یا نه؟ همه اینها لذت خاصی به شما در مقام بازیگر میدهند.
پس از پایان کار هم خیلی سخت است که بگویی کدام بازیگر بهتر از بقیه بازی کرده است. وقتی فیلمات را برای اولین بار میبینی، خیلی لذت میبری. بعضی وقتها خودت تعجب میکنی که این یا آن صحنه را چگونه بازی کردهای. وقتی فیلمات را دیدی، حلقه ارتباطی تولید و بازی در آن تمام و تکمیل میشود. هیچ وقت تماشای چیزی، مثل انجام دادن آن نمیشود. به همین دلیل دوست ندارم تماشاچی مسابقات اتومبیلرانی باشم، اما فیلمهایم را با میل و رغبت نگاه میکنم، چون خودم مدت زمان کوتاهی قبل از آن، بازیشان کردهام.
- بین بازیگری و اتومبیلرانی ارتباطی میبینید؟
هر دو نیازمند تمرکز ویژهای هستند و هوش و حواس آدم را به صورت کامل میطلبند. در هر دوی آنها، شما از دنیای بیرون کاملا خارج میشوید و در دنیای درونی که برای خود ساختهاید سیر میکنید. هم اتومبیلرانی و هم بازیگری شما را از نظر فیزیکی و ذهنی درگیر میکند و کوچکترین اشتباه شما ضررهای جبرانناپذیری به وجود میآورد.
هر دوی آنها هم نوعی شجاعت و بیباکی میخواهد.
- چه چیزی الهامبخش شما برای بازیگری شد؟
یک تئاتر کودکانه در محل زندگیمان وجود داشت که تمام نمایشهای آن را تماشا میکردم. ولی این تئاتر عامل اصلی علاقهام به بازیگری نبود! در نوجوانی اصلا در فکر بازیگر شدن نبودم و به چنین چیزی فکر نمیکردم. آن زمان وارد تیم فوتبال شدم. در دوران دانشگاه بود که توجهم کمکم به بازیگری و تئاتر جلب شد. بعد از پایان تحصیلات دانشگاه، دوباره به زادگاهم برگشتم و در آنجا کار بازیگری را شروع کردم. تازه آنجا بود که متوجه شدم به بازیگری چه علاقه زیادی دارم!
- بحث ساخت دنبالهای بر «بوچ کسیدی و ساندنس کید» به کجا رسید؟
فکر نمیکنم این فیلم هیچوقت ساخته شود! همه فقط حرفش را میزنند.
- چه عاملی باعث میشود خانه را ترک کنید و برای کار به بیرون بروید؟
هیچ چیز خاصی در کار نیست. وقتی یک کاراکتر فوقالعاده باشد یا قصه فیلمنامه خیلی خوب تعریف شود، بلافاصله آن را قبول میکنم. البته محتویات اجتماعی قصه هم اهمیت خیلی زیادی دارد.
- این شایعه که قرار است «بوچ کسیدی و ساندنس کید» با بازی متدیمون و بنافلک دوبارهسازی شود را شنیدهاید؟
خیر. تازه از شما میشنوم. ولی در کل، این کار را نمیپسندم. وقتی فیلمی ساخته میشود پروندهاش بسته میشود. دلیلی نمیبینم که آن فیلم دوباره و با حضور بازیگران دیگری ساخته شود.
- فیلمسازی معاصر را چگونه میبینید؟
شما در هر حال و شرایطی باید تماشاگرانی را داشته باشید که نسبت به مسائل اجتماعی حساس و دقیق هستند. اگر شما چنین تماشاگرانی را نداشته باشید، نمیتوانید به تداوم ساخت فیلمهایی با مضامین جدی امیدی داشته باشید. این روزها فیلمهای جدی کمتر ساخته میشود و تماشاگران بیشتر به دنبال سرگرمی هستند. البته فیلمها در وهله اول باید سرگرمکننده باشند و بعد حرفها و مسائل جدی را مطرح کنند. در دهه 70– 60، فیلمسازان تعهد بیشتری برای کار داشتند و فیلمهای بهتری ساخته میشد.
- شما در فهرست دشمنان نیکسون قرار داشتید؟
این بزرگترین افتخاری است که در طول عمرم نصیبم شد و حتی با ارزشتر از 4 بار نامزدیام برای دریافت اسکار است! هیچ وقت با سیاستهای او در مقام رئیسجمهور موافق نبودم.
- سالها یک فعال سیاسی پرجنبوجوش بودید، اما این اواخر کمی ساکت شدهاید.
خیر، فعالیتم کمتر نشده است، فقط حساب شدهتر و دقیقتر صحبت میکنم. وقتی جوان هستی تند و آتشین عمل میکنی و خیلی به حرفهایی که میزنی فکر نمیکنی. گذشت زمان آدم را پختهتر میکند. هنوز هم نگران مسائل سیاسی و اجتماعی هستم و مثل خیلی از مردم عادی، احساس میکنم که سیاستهایی که به صورت رسمی اجرا میشود سیاستهای غلطی هستند. جنگ چیزی ویرانگر است و به همه ضرر میزند.
- شما و جوآن و ودوارد از جمله زوجهای جاودانه سینما هستید که هنوز زندگی خوبی دارید. راز این پایداری در چیست؟
احترام متقابل و آماده کردن فضا برای بحث و درک متقابل.
هیچ وقت چیزی را به یکدیگر تحمیل نمیکنیم و فضا برای توضیح چیزهای مختلف وجود دارد. جوآن، همسر بسیار مهربان و همراهی است. یکی از بزرگترین خوشبختیهایم آشنایی و ازدواج با او بوده است.
- اینکه سالها لقب یک «ضدقهرمان» را داشتید، چه حسی به شما میدهد؟
خب، خودم هیچ وقت دنبال این نوع نقشها نبودم. از طرفی فکر میکنم اینجور نقشها بهتر نوشته میشوند و جای کار بیشتری دارند. شاید یکی از دلایلش این است که نویسندگان خوب همیشه سعی میکنند آدمهایی را پیدا کنند که تنها و بیکس هستند و میخواهند خلاف جهت آب شنا کنند. همیشه میتوان ارتباط خوبی بین این ضدقهرمانها و استعداد ذاتی نویسندگان آنها پیدا کرد.
- بازیگری برای شما چه معنی و مفهومی دارد؟
زمانی سالی 3 تا فیلم بازی میکردم و حالا هر 3 سال یک فیلم. همه چیز تغییر کرده است. زمانی قصهها و فیلمسازان خیلی خوبی بودند. من فیلمهای سراسر انفجار را دوست ندارم، چون برای تو در مقام بازیگر جای کار نمیگذارد. بازیگری یعنی در دل یک نقش
فرو رفتن و چیز تازهای را خلق کردن. تو یک شخصیت مرده را روی پرده سینما زنده میکنی و تماشاچی را تحت تاثیر موقعیت و وضعیت او قرار میدهی. بازیگری یعنی زنده کردن شخصیت مردهای که تا قبل از این فقط روی کاغذ موجودیت داشته است. پ
آسوشیتدپرس