به گزارش همشهری آنلاین روزنامه همشهری نوشت: مقامهای آمریکایی با وجود اذعان به شکست سیاست «فشار حداکثری» این کشور در قبال جمهوریاسلامی ایران، همچنان از لغو مؤثر تحریمها سر باز میزنند؛ موضوعی که روند روبهجلوی مذاکرات در وین را کند کرده است.
علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیتملی و سیاستخارجی مجلس در دورههای هفتم، هشتم، نهم و دهم مجلس معتقد است عمق استراتژیک جمهوریاسلامی ایران از تهدید تحریم، فرصتی ساخت که زمینهساز شکست سیاست فشارحداکثری ایالاتمتحده آمریکا شده است. گفتوگوی همشهری با علاءالدین بروجردی را در ادامه میخوانید.
در ماههای اخیر مقامهای آمریکایی بارها به شکست سیاست «فشارحداکثری» علیه کشورمان اعتراف کردهاند. دلایل این شکست را در چه میبینید؟
این موضوع دلایل چندوجهی و راهبردی مختلفی دارد، اما معتقدم مهمترین علت شکست آمریکاییها در اتخاذ سیاست فشارحداکثری این است که آنها هنوز ظرفیتهای بالقوه و بالفعل موجود در جمهوریاسلامی را نشناختهاند و نمیخواهند بپذیرند که سرانجام اتخاذ سیاست فشار و تحریم علیه ایران، «شکست خفتبار» است. کشوری که دارای ۱۵همسایه است، عمق جغرافیایی و استراتژیک ویژهای دارد که کمتر کشوری در سطح دنیا از آن بهرهمند است و ازسوی دیگر، ایران از توانمندیهای ملی بالایی بهرهمند است که در بیاثر کردن فشارهای تحریمی نقش غیرقابل انکاری دارد. همچنین انسجام اسلامی و ملی موجود در کشور و رهبری حکیمانه انقلاب زمینهساز عبور ایران از گردنه سخت تحریمها و فشارهای غرب شده است. در واقع مجموعهای از توانمندیهای ملی موجود در ایران، کشورمان را عملا درمقابل فشارهای حداکثری آمریکا در دهههای گذشته مقاوم کرده است.
این درحالی است که در سالهای اخیر آمریکاییها از درک این واقعیت عاجز بودهاند که اعمال سیاستهایی از قبیل «فشار حداکثری» دیگر کارایی خود را از دست داده است و با توجه به سیاستهای هوشمندانه جمهوری اسلامی ایران، تحریم از «تهدید» تبدیل به «فرصت» شدهاست. در واقع تحریمهای ظالمانه زمینهساز شکوفایی استعدادهای ملی شد و در عمل امروز ایران در جایگاهی قرار گرفته که بنا به اعتراف خود آمریکاییها، دیگر نمیتوان با اتخاذ سیاستهایی مانند فشار حداکثری، در مسیر افزایش قدرتملی کشورمان مانع ایجاد کرد.
دولت بایدن با وجود اعتراف به «شکست خفتبار» سیاست فشارحداکثری ترامپ علیه ایران، همچنان در برابر لغو مؤثر تحریمها مقاومت میکند و عملا درهمان مسیر گام برمیدارد. این تناقض چگونه قابل توضیح است؟
معتقدم بایدن در واقع برای حفظ حیثیت و آبروی سیاسی خود در مقابل جمهوریاسلامی ایران، تلاش میکند با محکوم کردن خروج این کشور از برجام در زمان ترامپ، راهی برای بازگشت آبرومندانه به توافق هستهای بیابد. در واقع آنها میکوشند درمقابل ایران بهاصطلاح کم نیاورند، اما موضوع اینجاست که دراین زمینه اهرم دیگری جز «تحریم» برای اعمال فشار بر ایران ندارند؛ اهرمی که عدمموفقیت آن به اثبات رسیده است. با وجود این ازسر ناچاری همچنان به آن دل بستهاند.
این درحالی است که آمریکا در مواجهه با برخی کشورهای قدرتمند مانند روسیه و چین نیز به همین ابزار ناکارآمد متوسل میشود. این موضوع نشاندهنده قدرت ایالاتمتحده نیست، بلکه دلیل محکمی بر ضعف این کشور است که سعی میکند با استفاده نامشروع از ابزارهایی مانند تحریم، کشورها را وادار به تبعیت از خود کند. بنابراین میتوان اینگونه تلقی کرد که با توجه به اینکه آمریکاییها امکان دیگری برای تحتفشار قرار دادن ایران ندارند، همچنان تلاش میکنند با استفاده از ابزار ناکارآمد تحریمها از یکسو به مدیریت افکارعمومی داخلی خود بپردازند و ازسوی دیگر همپیمانان منطقهای خود را اقناع کنند.
بنابراین میتوان گفت سیاست «فشار حداکثری» نهتنها موفق نبوده بلکه نتایج معکوس بههمراه داشته است؟
همینطور است. ما در داخل کشور از تهدید این تحریمها، فرصتی ساختیم که در خدمت توسعه بومی کشور قرار گرفت. باید درنظر داشت که در سایه همین تحریمها بود که ایران در حوزههای مختلف رشد چشمگیری را تجربه کرد. بهعنوان مثال میتوان به پیشرفتهای بهدست آمده در حوزه موشکی کشور اشاره کرد؛ با وجود تحریمهای حداکثری غرب بود که امروز جمهوریاسلامی ایران در بخش تسلیحات موشکی به قدرت برتر در منطقه تبدیل شده و جزو قدرتهای موشکی مهم در دنیا بهشمار میرود. در بسیاری دیگر از حوزهها نیز همینگونه بوده است؛ پیشرفتهای بهدست آمده در حوزههایی مانند نانوتکنولوژی و دانش هستهای زیرسایه سنگین تحریمها محقق شدهاست.
عملکرد دولت بایدن در قبال سیاست فشار و تحریم علیه کشورمان را چگونه ارزیابی میکنید؟
معتقدم دولت بایدن دراین حوزه کارنامه مثبتی ندارد. آنها از یکسو از ترامپ بهدلیل خروج از توافق هستهای ۲۰۱۵انتقاد میکنند و معتقدند او زمینهساز بروز دردسرهای کنونی برای آمریکاییها دراین زمینه شدهاست و ازسوی دیگر نتوانستند جسارت به خرج دهند و برای لغو تحریمها اقدام کنند. بهنظرم اکنون هم دولت بایدن راهی جز بازگشت به تعهدهای خود در قبال ایران براساس توافق هستهای، پیشرو ندارد.
با توجه به شرایط کنونی حاکم بر مذاکرات وین، مذاکره مستقیم با آمریکا چه تأثیری در دستیابی به یک «توافق مثبت و پایدار» دارد؟
باید درنظر گرفت که ما در گذشته، در حوزه هستهای با آمریکاییها مذاکره مستقیم داشتهایم، اما به تعهدهای خود عمل نکردند و نشان دادند که نمیتوان به آنها اعتماد کرد. اکنون سؤال این است که چه تضمینی وجود دارد درصورت انجام مذاکره مستقیم، آمریکاییها به تعهدهای خود پایبند باشند؟ مشکل این است که آنها از اراده کافی در زمینه ارائه تضمین برای استمرار اجرای تعهدهای خود در قبال ایران ندارند و در مذاکرات اخیر هم اعلام کردهاند نمیتوانند اطمینان دهند که در دولت آینده این کشور چه رویکردی نسبت به ادامه اجرای تعهدهای هستهای آمریکا در قبال جمهوریاسلامی ایران اتخاذ میشود. این موضوع نشان میدهد آمریکاییها قابل اتکا و اعتماد نیستند که بتوان با آنها وارد مذاکره مستقیم شد. ازسوی دیگر باید به این نکته هم اشاره کرد که در جمهوریاسلامی ایران موضوعی مانند مذاکره با آمریکا صرفا در اختیار دولتها نیست و باید به رهنمودهای رهبرمعظمانقلاب دراین حوزه توجه شود.
آمریکاییها در شرایط کنونی از طرح موضوع مذاکره مستقیم با جمهوریاسلامی ایران در وین چه اهدافی را دنبال میکنند؟
در شرایط کنونی گفتوگوهای هستهای در وین، مذاکره مستقیم با ایران برای آمریکاییها جنبه حیثیتی پیدا کرده. آنها نسبت به اینکه در مذاکرات اجازه حضور ندارند و گفتوگوها از «۱+۵» به «۱+۴» تبدیل شده، احساس حقارت میکنند، چراکه جمهوریاسلامی ایران شرط کرده بود که آمریکا نباید در مذاکرات حضور داشته باشد، چراکه با توجه به خروج از برجام، اعتباری دراین زمینه برای آنها قائل نیست. این موضوع نوعی تحقیر برای آمریکاییها بهحساب میآید و تلاش میکنند از انزوای کنونیشان خارج شوند.
نظر شما