او غیر از نقش بازیگری در باشگاه ها و عضویت در تیم ملی، نقش های مربیگری و مدیریت تیم های مختلف از جمله امید را بر عهده داشته است.
با او در باره جایگاه فوتبال در ایران ، نقش لژیونرها در پیشرفت فوتبال و فوتبال صنعتی به گفت و گو نشستیم .
..............................
پیش درآمد
گروه ورزشی - تقریباً بیش از 200 هزار فوتبالیست حرفهای و 240 میلیون بازیکن غیرحرفهای در جهان وجود دارد و فوتبال با عمری بیش از یک قرن بیشترین جمعیت ورزشی دنیا را داراست. در کنار این رقم چنانچه آمار هواداران و طرفداران پروپا قرص فوتبال را اضافه کنیم و آنانی که در فصلهای فوتبال باشگاهی داخلی و یا تورنمنتهای خارجی این رشته ورزشی را دنبال میکنند به روشنی درخواهیم یافت که فوتبال و توپ فوتبال به اصلیترین دغدغه ورزشی مردم کره زمین تبدیل شده است.
در ایران اما، افت وخیزهای فوتبال باسابقهای بیش از 80 سال، رفته رفته این ورزش را از حوزه ورزشی خود به یک پایگاه وسیع و عمیق اجتماعی مبدل کرده است. فوتبال سنتی با ارزشهای اصیل قومی و محلی رفته رفته جای خود را به فوتبال حرفهای و صنعتی میدهد و ارزشهای سابق میرود تا در جریان پرسرعت و شتاب چرخدندههای صنعتی شدن فوتبال از یادها پاک شود.
جابهجاییهای باشگاهی و تغییرات پی در پی مربیان با مهرههای اصلی آنها و خرید و فروش بازیکنان با ارقام غیرقابل قیاس با دستمزدهای سایر سطوح بازیگری و مربیگری میرود تا استدلالهای سابق جامعه فوتبال را به هم بریزد.
در این میان پیشکسوتان جامعه فوتبال و آنانی که بیش از نیم قرن از عمر بازیگری محلی و باشگاهیشان میگذرد دغدغههایی را گوشزد میکنند که شاید بیتوجهی به آن در آینده نه چندان بلند، کل بدنه فوتبال را به حسرت بنشاند.
در این میان گفتههای مردی از نسل دهه 1330،یعنی نادر لطیفی خالی از لطف نیست.
او از منطقه شهباز است؛ منطقهای که در دهه 1330 یک منطقه فوتبالخیز بود؛ منطقهای که بزرگان بسیاری را به عالم فوتبال متصل کرد.
نادر لطیفی از این منطقه و از محله، فوتبال را شروع کرد و عضو تیم خردسالان باشگاه تهران جوان زیرنظر مرحوم فکری تمرین کرد.
او تیم نادر را در سن 16 سالگی در باشگاه نادر که متعلق به دکتر مستوفی بود، تشکیل داد و این تیم هنوز هم هر جمعه صبح، اما در کسوت پیشکسوتان گردهم میآیند و فوتبال بازی میکنند. تیم پیشکسوتان فوتبال 15 سال است که فعال است و در رده سنی 50 سال به بالا در مسابقات یونس شکوری و پیشکسوتان تهران شرکت میکند.
افرادی چون احمد رحمتی، دکتر زریننام، پرویز میرزاحسن، منشیزاده، شرکا و... که از اعضای تیم استقلال و برخی تیمهای خوب تهران بودند، در این تیم هستند.
نادر لطیفی سالها در دانشگاههای تهران مدرس فوتبال تیمهای دانشگاهی بوده است و در گذشته مربی تیمهای نادر، شعاع، پیکان، گسترش و نیز مدیر تیم کشاورز و امید هم بوده است.
تحصیلات دانشگاهی او در زمینه ورزش او را به عنوان فردی علمی و علمآور در ورزش تبدیل کرده است و او هر چند که خود از نسلی است که ثبات در تیم و عشق پیراهن را ارج مینهد، اما امروز این تعصب را به کناری گذاشته شده است. هر چند معتقد است که جابهجاییها در تیمها اگر سمت وسوی علمی و ورزشی نداشته باشد و صرفاً با پول و مادیات، جهتها مشخص شود، بسیار نامطلوب و آزاررسان برای کل بدنه فوتبال است.
نادر لطیفی حواشی فوتبال امروزی را ثمره نامبارکی برای جامعه ورزش مینامد و بر این باور است که فوتبال باید فقط و فقط یک ورزش تلقی شود. به ویژه آنکه بسیار به زندگی روزمره مردم جامعه گره خورده است.
امروزه یک بازی خوب فوتبال، مردم را شاد و یک بازی بد مردم را غمگین میکند.
لطیفی معتقد است که فوتبال علمی در آسیا شکل گرفته است و ژاپن و کره از سطح فوتبال آسیا فراتر رفتهاند و ایران اگر همچنان در قید و بند جابهجاییها و تعدد تصمیمات و اجرای برنامههای آنی و بدون پشتوانه باشد نه تنها از سطح فوتبال جهان، بلکه از فوتبال آسیا هم جا میماند.
او میگوید این روزها وقت همدلی و همفکری است اگر به بقا و رشد و توسعه فوتبال اعتقاد داریم نباید وقت را بیش از این تلف کرد.
........................................
* فوتبال باشگاهی را چگونه شروع کردید؟
- عضو خردسالان باشگاه تهران جوان بودم و زیر نظر مرحوم فکری کار کردم. تیم نادر را در سن 16 سالگی در باشگاه ورزش نادر که متعلق به دکتر مستوفی بود، تشکیل دادیم.
گرداننده این تیم من بودم و این تیم در سال 1337 به نام فرخ تاج در دسته دوم باشگاههای تهران شرکت کرد و قهرمان دسته دو شد و به دسته یک ارتقاء یافت.
اما چون تیم تاج هم وجود داشت لذا ما از نام باشگاه نادر استفاده کردیم و تا سال 1341 حدود 5 سالی در مسابقات دسته دو تهران شرکت کردیم و در ردهبندی هفتم و هشتم و در وسط جدول دست و پا میزدیم، زیرا بودجهای نداشتیم و من حتی حقوق معلمی را هم که میگرفتم صرف تیم میکردم.
بعد از 1341 من دیدم توان اداره تیم را ندارم.
* فدراسیون کمکی نمیکرد؟
- خیر. اصولاً بودجهای وجود نداشت و بسیار به ندرت اتفاق میافتاد چند توپ و یا وسیله ورزشی به برخی تیمها کمک کنند. بعد از این بود که به باشگاه شعاع رفتم و 4 سالی هم آنجا بودم و در 1342 برای تیم ملی انتخاب شدم و در مسابقات مقدماتی 1964 المپیک در ژاپن شرکت کردم. در آن سال تیم ما در آسیا انتخاب شد و به مسابقات 1964 اعزام شد.
* از این المپیک چه نکاتی به یادتان مانده است؟
- روز افتتاح مسابقات در استادیوم 100 هزار نفری در توکیو من به عنوان یک جوان 22 ساله دیدم که از همه کشورها فارغ از رنگ پوست و کشور و این عناوین و به شکل دوستانه و صمیمانه گردهم آمدهاند تا المپیک را برگزار کنند. این در ذهن من همیشه باقی ماند. آنچه که مهم بود در آن زمان ورزش و رشتههای ورزشی، آن هم به دوستانهترین شکل ممکن بود. یعنی موضوع اصل ورزش به عنوان یک عامل اشتراک بین ملل مطرح بود.
* در المپیکهای اخیر تمایزاتی را میتوانید برشمارید؟
- امروزه متأسفانه آن رنگ و بوی سابق نیست. در 1964 من به عنوان شرکت کننده و بازیکن رفتم، اما در دو المپیک هم به عنوان سرمربی فوتبال ناشنوایان رفتم که مربوط به 2001 رم و المپیک 2005 استرالیا در ملبورن بود.
خوشبختانه در ملبورن تیم ناشنوایان ایران نایب قهرمان جهان شد. فدراسیون خیلی تلاش کرد تا این مقامها از آن ایران شود. تیم ما در فینال با تیم انگلیس بازی کرد. باید تأکید کنم در المپیک ناشنوایان یک حسن وجود دارد و آن وجود یک زبان بینالمللی مشترک است و برای آنها این نوع برنامهها ارتباط کاملتر و زیباتری را شکل میدهد، در حالی که ما در المپیکها بدون دانستن یک زبان مشترک، مشکل پیدا میکنیم.
* شما چگونه با تیم ناشنوایان ارتباط برقرار میکنید؟
- خوب سالهاست که با این تیم کار کردهام ضمن آن که فوتبال بیشتر جنبه نمایشی دارد و بعضی از آنها تا حدی شنوایی دارند. طبق مقررات بینالمللی یک ناشنوا به کسی گفته میشود که 55 دسیبل ناشنوا باشد؛ یعنی 45 دسیبل شنوا باشد که این میزان ناشنوایی میتواند با یک سمعک حل شود. اما باید این نکته را بگویم که در بازیهای بینالمللی طبق مقررات بازیکنان نمیتوانند از سمعک استفاده کنند و باید با همان شکل ناشنوایی در زمین بازی کنند.
تیم ملی ناشنوایان در مسابقات گذشته تیمهای چکاسلواکی، ایتالیا را بردند و با آلمان مساوی کردند. در نهایت 16 تیم انتخاب شدند و در المپیک 2005 مقام نایب قهرمانی را از آن خود کردند.
* چند تیم در بازیهای مقدماتی المپیک 2005 حضور داشتند؟
- در بازیهای مقدماتی المپیک در آسیا 22 تیم شرکت کردند که 3 تیم برتر به المپیک راه یافتند و از همه قارهها به این المپیک راه یافته و در مجموع 16 تیم در 4 گروه 4 تیمی با هم رقابت کردند. اما متأسفانه این اخبار انعکاس مطلوبی در ایران نداشت و شاید علت آن این است که پولی در بساط فوتبال ناشنوایان نیست!
تیم فوتبال ناشنوایان در فدراسیون ناشنوایان ایران فعال است و تمام رشتههای ورزشی ناشنوایان در کنار رشته فوتبال فعال هستند و متأسفانه باز هم میگویم اخبار آنان نمود خوبی در رسانهها ندارد.
در مسابقات المپیک 2005 استرالیا تیمهای والیبال، فوتبال، کشتی و دوومیدانی ناشنوایان شرکت داشتند و تمام تیمها مقام آوردند، یعنی والیبال سوم دنیا، فوتبال دوم دنیا، کشتی اول دنیا شد و در دو و میدانی چند مدال طلا و برنز گرفتیم.
* آیا دوپینگی هم داشتیم؟
- در تیم ناشنوایان به این شکل عمل میشود که ما 23 بازیکن را نامشان را میدهیم و گروههای 4 تیمی دوره مقدماتی را برگزار میکنند و در آخر هر مسابقه از 23 شماره پیراهنی که وجود دارد مسئولان دوپینگ توسط بچهها در رختکن به شکل تصادفی 4 شماره را از سبد انتخاب میکنند و آنان را تست میکنند و بعد در مسابقه بعدی از پیراهنهای مانده و همین طور تا آخر که تمام بازیکنها یک بار هر کدام تست دوپینگ میشوند. اگر تیم به فینال برسد تمام بازیکنها تست شدهاند، که ما دوپینگی هم نداشتیم.
* چه تمایزاتی را بین فوتبال ملی ناشنوایان و تیم ملی فوتبال ایران میتوانند برشمارید؟
- فوتبال ناشنوایان نشأت گرفته از فوتبال ایران است. مسابقات فوتبال حدود 84 سال است که در دنیا برگزار میشود، اما هرگز تیم آسیایی به فینال مسابقات المپیک نرفته است، اما ایران در تیم فوتبال ناشنوایان برای اولین بار مقام دوم جهان را گرفت که البته اگر کم لطفی داور مسابقه نبود حق ما قهرمانی جهان بود.
در فینال با تیم ملی انگلیس بازی داشتیم که به هر حال تیم ناشنوایان انگلیس هم نشأت گرفته از تیم ملی همان کشور است و همان انضباط و دقت و تکنیک را داراست. ما در تیم ناشنوایان یک تفاوت ملموس و محسوس را جا انداختیم و آن این که نباید پرتوقع باشند.
* چگونه این رفتار را نهادینه کردید؟
- من در فدراسیون گذشته فوتبال، مدیر تیم ملی امید هم بودهام. تیم ملی امید ما برای شرکت در دوحه قطر که پیشرو دارند اردوهای زیادی را به اجرا گذاشته و یا دارد.
اما باید بگویم که تیم ملی فوتبال ناشنوایان ایران در حالی که 25 سالی است که قهرمان بلامنازع آسیا است اما حتی یک بازی تدارکاتی برون مرزی برگزار نکرده است!
* چه نتیجهای میخواهید بگیرید؟
- شما ببینید که توجه سازمان ورزش مملکت آن جا چگونه است و برای ناشنوایان چقدر! و آن وقت نتایج را هم ببینید.
در تیم ملی ناشنوایان فقط 4 نفر از تهران، 2 تا 3 نفر از مازندران و مابقی از کل کشور انتخاب شدهاند.
اردوها در محل فدراسیون برگزار میشود نه هتلهای چند ستاره! هیچ کمکی هم نمیشود و تیمی که قهرمانی جهان را گرفته فقط 40 سکه گرفته است! اما همه این محدودیتها مانعی برای حفظ مقام و ارتقای جهانی تیم فوتبال ناشنوایان نشده است.
اما به حق، فدراسیون ناشنوایان با بودجه مشخص به فوتبال توجه خوبی کرده است و نظم حاکم بر تیمها و کمک فکری امیر آصفی به ما این اجازه را داد که نتایج درخشانی بگیریم.
مسابقات لیگ و زیر گروه لیگ و دسته اول با برنامههای بسیار منظم برگزار میشود. نتیجه آن هم 25 سال قهرمانی آسیا است. دور قبل با عربستان مساوی کردیم و با ضربات پنالتی آنها را بردیم. میخواهم بگویم که سطح کیفی بازیها هم خوب و بالاست.
* سازماندهی در تیم ملی فوتبال ایران چرا به این شکل نیست؟
- به دلیل گستردگی کار از یک سو و مسائل حاشیهای فوتبال که سازماندهی را کمرنگتر کرده است.
شما ملاحظه کنید تیم ملی فوتبال ایران برای سومین بار به جام جهانی اعزام میشود و هنوز بازی آخرش تمام نشده است، حکم برکناری رئیس فدراسیون را میدهند، به نظر من این نوع برخوردها و تصمیمات آنی، جو نامناسبی را در سطح کل جامعه و فوتبال بوجود میآورد. خب با تغییر مسئولان فدراسیون بسیاری از مدیران هم عوض میشوند و افراد جدید باید وارد شوند و همه اینها به جز عدم ناهماهنگی و ایجاد وقفه ثمرهای ندارد. تعویض نفرات و بازیکنان همه و همه باعث سردرگمی میشود. باید بپذیریم که ایجاد هماهنگی آن هم در زمان طولانی به نفع فوتبال است. پیاده شدن چنین تصمیماتی، ناهماهنگی کلی وارد میکند و لذا همه نفرات از بالاترین سطح تا پائینترین حتی آبدارچی هم باید تعویض شود!
باید بگویم من از سال 1336 فوتبال بازی کردهام و همواره فوتبال ایران از چنین سیاستی رنج برده است و اعمال تفکرات سلیقهای و فردی تاکنون نتایج خوشایند و مطلوبی به همراه نداشته است.
سال های سال لیگ فوتبال با 16تیم برگزار میشد، اما امروز میگویند با 18 تیم برگزار شود و یا درگیری بین باشگاهها و تیمها مثل صنعت نفت و راهآهن خود به جنجالی بزرگ تبدیل میشود و همه وقت فدراسیون، کمیتهها و مسئولان، صرف حل این موضوعات میشود. من نمیتوانم بپذیرم در فوتبال، آنهایی که توانایی و دلمشغولی این کار را دارند، نمیتوانند همکاری کنند، باید ریشهیابی کرد که چرا صاحبان اصلی فوتبال در کناری ایستادهاند. مجموع این عوامل موجب افول فوتبال ما شده است. چرا ما باید امروز ترس از این داشته باشیم که به اردن یا سوریه ببازیم! جایگاه فوتبال ما باید فراتر از این مباحث باشد.
امروز باید قبول کنیم که فوتبال ژاپن و کره از سطح آسیا فراتر رفته است. یک کننده فوتبال میتواند بگوید که اگر حتی ما از اینها ببریم و یا مساوی کنیم بیشتر شانس همراه ما بوده است
ما باید فکر و اندیشه دقیقتر و همدلانهتری را ایجاد کنیم و فقط فقط به فوتبال بیندیشیم و به ارتقای سطح فوتبال ایران در جهان، در غیر این صورت جبران فاصلهها دشوار است. امروز مردم ایران گره به فوتبال خوردهاند و با شادیهای آن شاد و با غمهای آن غمگین میشوند. باید فوتبال را از سطح یک ورزش فراتر دید و حوزه عمیق اجتماعی آن را مورد توجه قرار داد.
شما میبینید که برای یک بازی داخلی 50-60 هزار نفر به استادیوم میآیند و اینها را نباید کوچک شمرد. اینها سرمایههای فوتبال ما هستند.
* شما بازیهای مقدماتی جام ملتها را نسبت به جام جهانی چگونه ارزیابی میکنید. آیا روند کار بهبود یافته است؟ آیا اتفاق جدیدی در روند کل بازیهای تیم ملی افتاده است؟
- این مسابقات تاکنون نتیجه خوبی داده است و ما حتی با تیم دوم به بازی تدارکاتی رفتیم و نتیجه هم گرفتیم. اما بازی باکره عالی نبود.
* اکنون در مورد تیم ملی، ما دچار چه موانع جدی هستیم؟
- در مورد تیم ملی ما با دو مورد مواجهیم. یکی موضوع لژیونرهاست که باشگاههای آنان اجازه حضور زمان طولانی به مملکت را نمیدهند. یعنی طبق قانون 72 ساعت بیایند و بروند. از دیگر سو با توجه به تکنیک پایین فوتبالیستهای ما نسبت به اروپا و آمریکای جنوبی، ما زمان زیادتری را برای هماهنگی آنها با تیممان نیاز داریم و با یک و دو جلسه تمرین به آن هدف دست نمییابیم.
شما ببینید در برزیل یک لژیونر با یک بار تمرین با هماهنگی کامل در خدمت تیمش قرار میگیرد و یک بازی خوب و قابل قبولی از خود بروز میدهد. اما ما دارای5-4 لژیونر هستیم که در تیمهای خارجی خودشان آن چنان ستاره نیستند و با ورود آنها به کشور، به طور طبیعی باید وقت بیشتری بگذارند تا بتوانند بازی قابل قبولی را ارائه دهند.
اما من اعتقادی ندارم که به هر شکل ممکن باید لژیونرها در تیم ملی بازی کنند.
* چرا؟
- زیرا ما بازیکن ایرانی داخل را بیشتر در اختیار داریم و با آنها بیشتر کار میشود و لذا هماهنگتر با فوتبال ما عمل میکنند.
* بالاخره آیا داشتن لژیونر برای فوتبال ما یک حسن تلقی میشود؟
- بله حسن است. اما وقتی که میآید آماده و بیکم و کاست در خدمت تیم قرار بگیرد و همان انرژی را که در تیم خارجی صرف میکند برای تیم ملی خودش هم صرف کند! و کم نگذارد.
به اعتقاد من یک تیم فوتبال هماهنگ با نفرات معمولی، کارآیی بالاتر و مفیدتری خواهد داشت. نمونه آن بازی تدارکاتی بود که انجام شد. این کار کمحاشیهتر است و بچهها کم توقعترند و بازیکن میداند که حتی بدون لژیونرها هم تیم، کارش انجام میدهد و اعتماد به نفس بیشتری ایجاد میکند.
اما شما میبینید مربیان ما مجبورند اول لژیونرها را بچینند و بعد بقیه مهرهها را انتخاب کنند.
* آیا در دنیا چنین رفتار نمیشود؟
- هرگز حتی در باشگاهها هم چنین نیست.شما بارها دیدهاید که رونالدو پشت خط نشسته است و بازی نمیکند و یا بکام حتی در صندلی ذخیره مینشیند و وقتی مربی میگوید داخل زمین برو خیلی خوشحال و بیادعا یک فوتبال عالی بازی میکند. ما از بکام بالاتر هم داریم؟
این نوع رفتارها باید در فوتبال ما جا بیفتد نه فقط توقعات مادی!
البته همه کشورها در شروع کار این مشکلات را دارند. شما الان ترکیه را ببینید تبدیل به یک تیم حرفهای شده است ما در سال 1344 به ترکیه رفتیم با آنها بازی داشتیم آن زمان آنها حرفهای بودند، اما ما پنج سال است که چنین عمل کردهایم و با تکنولوژی پیشرفته امروز ما باید به سرعت خود بیفزاییم و وقت را تلف نکنیم.
* مهمترین عاملی که موجب وقفهای طولانی، برای حرفهای شدن فوتبال بوده، چیست؟
- همین تعویضهای پی در پی در فدراسیون فوتبال که در جهان بیسابقه است. بررسی کنید که چه میزان هزینه و وقت صرف فوتبال ایران میشود و نتایج را هم ببینید. جوانگرایی در فوتبال باید یک اصل باشد و فرهنگ ما در فوتبال باید تصحیح شود.
* اثرات جابهجایی بازیکنان در باشگاههای مختلف را چگونه ارزیابی میکنید؟
- در زمان گذشته، ثبات در تیم یک افتخار بود، اما این مربوط به گذشته است. من الان اعتقاد ندارم که باید هم همینطور رفتار شود.
اما متأسفانه این روزها پول، آن عرق بازی با هم تیمیها را کمرنگ کرده است و با جابهجایی مربیها هم به طور طبیعی چند بازیکن مهرهای را که دارد با خود میبرد و این موجب تضعیف فوتبال باشگاهی ما شده است. همینطور اختلاف شدید دستمزدها صدمه به بازی تیمی میزند. من نمیگویم که ما اختلاف بازیکن درجه یک و دو و معمولی نداشته باشیم، اما اختلاف دستمزدها به این شکل، کل ماجرا را زیر سؤال میبرد و موجب آزارهای درون تیمی میشود.
* به هر حال ما ناچاریم که به سمت فوتبال صنعتی و حرفهای پیش برویم. آیا میشود برنامهای را مدون کرد تا آسیب کمتری خورد. آیا مدیریت باشگاهی میتواند در این مبحث مؤثر عمل کند؟
- ما باید نظم و انضباط باشگاهداری را مورد توجه قرار دهیم. اکنون ما دارای مدیریت یکسان باشگاهداری نیستیم، زیرا درآمد و بودجه یکسانی هم وجود ندارند و از آشفتگی مدیریت در باشگاهها، سودها نصیب بازیکنان و یا تشکیلاتی میشود که لزوماً صرف ارتقای سطح کیفی فوتبال کشور هم نمیشود.
من مثالی میزنم در باشگاه پیکان سه تا مربی عوض شد و دو مدیر عامل آیا این به نفع ورزش فوتبال شد و آیا برای کار تیمی و گروهی جز ضرر از این برنامه عایدی داشت!
* در زمینه باشگاهداری آیا نمیتوان الگوبرداری از باشگاههای مطرح دنیا کرد و آن را بومی کرد؟
- حتماً. این راه حل درستی است و عدم هماهنگیها بین باشگاهها، فدراسیون و کمیتهها موجب شده که نتوانیم از چنین الگوهایی بهره مناسبی ببریم و از این فضا، فوتبال ملی ضرر میبرد و البته برخی هم سود میبرند! و همه اینها بازار زیرزمینی را در ورزش گسترش میدهد که خطرناک است.
تأکید میکنم شما بسیار میبینید که ما مربی ای را داشتهایم که با سه تا تیم کار کرده و هر سه تیم را به دسته دو نزول داده است، اما باز هم قرارداد دارد!
و از آن سو مربی را داریم که دو تا تیم دسته دو را به دسته یک فرستاده، اما به کار گرفته نمیشود!
* چرا این طور است؟
- چون سلیقهای رفتار میشود و از دیگر سو عدم نظارت دقیق بر کار فوتبال وجود دارد.
* سطح علمی فوتبال را چگونه میبینید؟ چقدر فوتبال علمی شده و چقدر علم به فوتبال رسوخ کرده است؟
- امروزه فوتبال خیلی زیاد علمی شده است، اما در سال 1340 که ما کار میکردیم فقط یک مربی داشتیم والسلام و حتی کمک مربی هم نداشتیم. اما اکنون یک تیم داریم که یک کادر قوی پزشکی، تدارکاتی، مربی و کمک مربی، آنالیزور و اینها را دارد که لازم و ضروری است.
شما یک بازی 30 سال پیش را ببینید و مقایسه کنید؛ امروز سرعت، قدرت جنبشپذیریها و همه چیز تغییر کرده است و امروز فوتبال تخصصی و دستهبندی شده است.
* چرا فوتبال ما دانشگاهی نشده است؟
- به دلیل این که در دانشگاه پول کمتری میدهند! لذا افراد اجرایی و کننده فقط در فوتبال جابهجا میشوند تا این که در دانشگاه مدرس شوند.
البته ما افرادی را هم داریم که استخدام دانشگاهها هستند. اما به نظر من، به هر حال کسی که از فوتبال ایران بهرهمند شده است و نیاز مادی هم ندارد بهتر است که تجربیات خود را به نوعی منتقل کند و این یک دین است.