به گزارش همشهری آنلاین، «من تحمل فکر کردن به مرگ تو رو ندارم. من تحمل فکر کردن به زندگی در دنیایی بدون تو رو ندارم.» اروین یالوم، روانپزشک امریکایی، نویسنده «وقتی نیچه گریست» و «رواندرمانی اگزیستانسیال» بعد از هفتاد سال زندگی عاشقانه با همسرش، ماریلین یالوم، درمییابد که به زودی او را برای همیشه از دست خواهد داد.
ماریلین، در سال ۲۰۱۹ میفهمد که به بیماری سرطان سلولهای پلاسما مبتلا است. او درمان را شروع میکند، اما عوارض درمان هر روز او را ضعیفتر و رنج زندگی را برایش افزونتر میکند. ماریلین، تاریخدان و نویسنده کتابهایی چون «خواهران خونی» و «تاریخ فرهنگی همسران»، وقتی میفهمد که احتمالا ماههای پایانی عمرش را میگذراند، به همسرش پیشنهاد میدهد که کتابی در این باره با هم بنویسند: «در ذهنم کتابی دارم که باید با هم بنویسیم. من میخوام خاطرات روزهای سخت پیش رومون رو ثبت کنم.»
زوج سالخورده تصمیم میگیرند کتابی با هم بنویسند. کتابی که با همه کتابهای دیگری که در طول سالها نوشتهاند متفاوت است. کتاب زوجی که با هم پیر شدهاند و با هم در مسیری حرکت میکنند که گرچه به مرگ، فقدان و اندوه ختم میشود، اما «خوشبختند چون یکدیگر را دارند.» آنها این کتاب را مینویسند شاید تلاششان «برای زوجهای دیگری که یکی از آنها در آستانه مرگ است» مفید باشد، اما نتیجه کارشان، به کار همه میآید؛ همه ما که روزی با مرگ مواجه خواهیم شد.
اروین یالوم، دچار بیماری قلبی است و میداند که قلبش، برای او مرگی ناگهانی تدارک دیده، اما ماریلین، باید مراحل درمان را پشت سر بگذارد، و بعد ببیند که درمان نه تنها سودی به حال او ندارد، بلکه عوارضش زندگی را برایش سختتر کرده است.
در کتاب «مسئله بودن و نبودن؛ عشق، فقدان و آنچه در پایان اهمیت دارد»، اروین و ماریلین، یک فصل در میان، درباره تجربه خود مینویسند؛ اروین از روزهایی که با ترس و اندوه از دست داده همسرش به سر میبرد و در عین حال، خود نیز با بیماری و از دست رفتن توان در سالخوردگی در کشاکش است و ماریلین از روند درمان و روز به روز رنجورتر شدن، خودکشی به کمک پزشک برای کاهش رنج و مرگ و جدایی را نزدیک یافتن.
اروین یالوم، در خلال شرح تجربهاش از رویارویی با مرگ عزیزترین فرد زندگیش، خاطراتی را مرور میکند از زمانی که دیگران مواجههشان را برای او شرح دادهاند. چیزهایی را به یاد میآورد که درباره عشق و مرگ خوانده، یا حرفهایی که درباره آن زده است، اما چقدر از آنها وقتی خود ناچاریم با حقیقت فقدان و جدایی مواجه شویم، هنوز واقعی هستند؟
ماریلین، با شرح مراحل درمان، از رنج و احساساتی که تجربه میکند، مینویسد و اینکه چطور رفتهرفته از زندگی جدا میشود و مرگ را میپذیرد. او همینطور از تغییر رابطه با نزدیکانش مینویسد؛ رابطهای که بیماری و تصویر مرگ، بر آن سایه انداخته است.
در نهایت، ماریلین میمیرد و اروین روزهای جدایی و زندگی بعد از او را شرح میدهد. او اکنون ۹۰ ساله است و سه سال است که بدون همسرش زندگی میکند.
کتاب «مسئله بودن یا نبودن» را نازی اکبری ترجمه و نشر ققنوس منتشر کرده است.
نظر شما