سیده پگاه رضازاده: پیرمرد و دریا یکی از معروفترین رمانهای ارنست همینگوی است که شاید بتوانیم بگوییم این رمان و البته رمان تحسین شده «وداع با اسلحه» دلیلی شد که همینگوی جایزه نوبل ادبیات را در سال ۱۹۵۴ میلادی از آن خود کند.
همینگوی در همان سال پس از گرفتن جایزه نوبل ادبیات گفت: «کوشیدهام یک پیرمرد واقعی و یک پسر بچه واقعی و یک دریای واقعی بسازم.» اما داستان، روایت بخشی مهم از زندگی«سانتیاگو»، پیرمرد ماهیگیری است که از قضا مدت مدیدی است ماهی صید نکرده. او خود را بدشانس میداند. «مانولین»، شاگردش، پسر بچهای که در گذشته برای صید ماهی به او کمک میکرد، از طرف پدر و مادرش منع شده که دیگر با سانتیاگو کار نکند و با ماهیگیرهای خوششانس به دریا برود. اما «مانولین» همواره او را دوست دارد و بدون توجه به حرفهای پدر و مادرش هر شب به پیرمرد سر میزند و برایش غذا میآورد. با او گپ میزند و درباره علایقشان از جمله بیسبال با او حرف میزند و برای روز بعد وسایل ماهیگیری پیرمرد را آماده میکند...
یک شب پیرمرد به «مانولین» میگوید که دوره بدشانسیاش به پایان رسیده و میخواهد برای صید ماهی به آبهای دور برود. اتفاقهای که در این داستان رخ میدهد ساده و باورپذیر است. نثر همینگوی ویژگی منحصربهفرد خودش را دارد و آن سادگی و سلیس بودن بیمانندش است، طوری که به هر زبانی که ترجمه شود، قابل درک به نظر میرسد و خواننده علاوه بر اینکه مجذوب داستانسرایی نویسنده میشود، از «قصه» رمان حظ میبرد.
صد البته احمد کساییپور، مترجم چیره دست و باظرافتمان هم این رمان را به زبان گفتاری ترجمه کرده است و به خوبی از عهده یک ترجمه شسته رفته و تمامعیار و بینقص برآمده است. به نظر میرسد ترجمه آثار همینگوی کار چندان آسانی نیست، اما کساییپور ما به ازای این اثر ارزشمند را در فارسی آفریده است. البته تا به امروز ترجمههای متعددی از این رمان به زبان فارسی منتشر شده. برای نخستین بار زنده یاد نجف دریابندری «پیرمرد و دریا» را به فارسی برگرداند.
احمد کساییپور این رمان را به زبان ساده و زیبا و دلنشین ترجمه کرده است و با بهره گرفتن از زبان محاوره امروز فارسی در دیالوگ ها، باعث شده گفتوگوی پیرمرد و شاگردش «مانولین» در اول داستان برای خواننده حلاوتی دو چندان داشته باشد. گرچه برخی از منتقدان ادبیات داستانی طیف مخاطبان این کتاب را به نوجوانان محدود میکنند اما خواننده هوشمند ادبیات داستانی هم میداند که داستان «پیرمرد و دریا»، به نوعی روایت شجاعت و قهرمانی برای رسیدن به امید و آرزوهاست.
در قسمتی از داستان، وقتی «سانتیاگو» در اوج خستگی پارو میزند و دمی میآساید، میخوانیم: «به دریا نگاه کرد و فهمید دیگر چقدر تنهاست. ولی میتوانست منشورهای درون آب عمیق تیره و آن نخ کشیده به جلو و موج زدن غریب دریای آرام را ببیند. حالا ابرها داشتند در مقابل بادهای آلیزه متراکم میشدند و پیرمرد به روبه رو نگاه کرد و دستهای مرغابی وحشی دید که بر فراز آب در زمینه آسمان سیاهی میزدند و بعد محو میشوند و بعد باز هم سیاهی میزدند و پیرمرد فهمید هیچکس هرگز در دریا تنها نبوده است.» این توصیفهای بی نظیر در جای جای این رمان، خواننده را محو زیبایی خود میکنند.
رمان «پیرمرد و دریا» با ترجمه درخشان احمد کسایی پور به تازگی در اسفند امسال(۱۴۰۰) از سوی نشر هرمس در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه با قیمت ۶۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما