همشهری آنلاین - پریسا نوری:اسکوچیچ که آن روزها رؤیای سرمربیگری تیمملی کشورمان را در سر میپروراند، ۲ سال پیش در شرایطی که «ویلموتس» پس از خلق چند فاجعه دردناک تیم را رها و کام ایرانیها را تلخ کرده بود، سکاندار تیمملی شد. همه از این مربی خارجی انتظار داشتند امتیازهای از دست رفته را جبران کند و تیم را به جامجهانی برساند. این مرد کروات با درخشش پیدرپی تیمش در بازیهای مقدماتی به انتظارها پاسخ داد و جای هیچ حرفی را باقی نگذاشت. او با صعود تیمملی کشورمان به جامجهانی، شیرینترین اتفاق سال را برای ایرانیها رقم زد وکاری کرد کارستان. در روزهای پایان سال با سرمربی محبوب فوتبال کشورمان که به تازگی و پس از گذراندن تعطیلات در کرواسی، برای برپایی اردوی آمادگی تیمملی به ایران برگشته گفتوگو کردهایم.
حدود ۱۰ سال است که ایران هستید. چقدر زبان فارسی را یاد گرفتهاید؟
خیلی کم؛ چون فکر نمیکردم مدت زیادی در ایران بمانم پیگیر یادگیری زبان نبودم. در این مدت هم تحصیلاتم را در دوره ارشد مدیریت ورزشی کامل کردم و فرصت کافی نداشتم که زبان یاد بگیرم. میدانم این، یکی از اشتباهاتم بوده و باید فارسی را بهتر و بیشتر یاد بگیرم. الان هم در حد چند کلمه بلد هستم. گاهی در جلسات فکر میکنند من فارسی بلد نیستم و من هم به روی خودم نمیآورم؛ در واقع من بهعنوان یک زبان پنهان از آن استفاده میکنم. (میخندد) این را به شوخی گفتم.
از چه زمانی وارد دنیای فوتبال و فوتبال حرفهای شدید؟
نخستین برخوردم با توپ فوتبال در ۴ ماهگی بود. پدرم توپ را جلو پایم میگذاشت و پایم را طوری حرکت میداد که شبیه ضربه زدن به فوتبال باشد. شاید اگر توپ هندبال میگذاشت الان هندبالیست بودم. از ۱۰ سالگی بهطور حرفهای فوتبال بازی کردم. مشوقم در فوتبال پدرم بود. او با اینکه در صنایع کشتیرانی کار میکرد، اما عاشق فوتبال بود و من و برادرم را تشویق کرد تا در لیگ حرفهای کرواسی بازی کنیم.
به جز فوتبال، به چه چیزی علاقه دارید؟
کتاب. به نظرم کتاب راهی برای فرار از همه مشکلات است. وقتی کتاب میخوانم انگار وارد سیاره دیگری شده و همه مشکلاتم را کنار گذاشتهام. البته در بچگی بازیگوش بودم و کتابخوان نبودم، ولی هر سال که گذشت علاقهام به مطالعه بیشتر شد.
چه کتابهایی میخوانید؟
کتابهای تخصصی در حوزه فوتبال میخوانم؛ چون هم از خواندنشان لذت میبرم و هم بهعنوان مربی وظیفهام است که اطلاعاتم را به روز نگه دارم.
به نظر شما کرونا چه تأثیری بر زندگی ما گذاشت؟
کرونا باعث شد روابطمان محدود شود و به ما یادآوری کرد که بیشتر قدر دوستان و اطرافیان و روابطمان را بدانیم. این موضوع خیلی مهم است. اما ما قبل از کرونا به آن توجه نمیکردیم.
در ایران اوقات فراغتتان را چطور میگذرانید؟
اگر مشغول کار نباشم، با نرمافزار «آی اسکات» تیمهای رقیب و تیمهای مطرح اروپایی را از نظر فنی بررسی میکنم.
زمانی که سرمربی ملوان و فولاد بودید، خانوادهتان هم ایران زندگی میکردند. آیا همسرتان هم مثل خودتان فوتبالی است؟
همسرم «مایدا» قبل از ازدواج با من چیز زیادی از فوتبال نمیدانست. اما حالا یک فوتبالی تمامعیار است. در یک مرکز ورزشی با هم آشنا شدیم و این آشنایی به ازدواج انجامید. داستان ازدواجمان این بود که ما در یک مرکز ورزشی همکار بودیم. یک روز مایدا در حالی که روزنامه میخواند، حواسش به من بود. وقتی چند دقیقهای روزنامه را روی میز گذاشت و بیرون رفت دو تا سوراخ چشمی روی روزنامه درست کردم تا راحتتر مرا ببیند. (با خنده) آن روز زنگ گوشیمان شبیه هم بود و وقتی گوشی من زنگ خورد او فکر کرد زنگ موبایل خودش است و... این جزئیات باعث آشنایی بیشتر و ازدواج ما شد.
مدتی به دنبال کاهش وزن بودید. موفق شدید؟
تا حدودی بله. رژیم گرفتهام و پیادهروی میکنم که وزنم را کنترل کنم. اما با دستپخت فوقالعاده همسرم و غذاهای خوشمزه ایرانیها شانس کمی برای کاهش وزن دارم.
کدام غذای ایرانی را بیشتر دوست دارید؟
جوجهکباب و شیشلیک.
نظرتان درباره رانندگی ایرانیها چیست؟
رانندگی در ایران غیرقابل توضیح است. تنها چیزی که دستم آمده این است که برای جلو رفتن باید بوق بزنید. هیچوقت پشت رل نمینشینم و دستیارم رانندگی میکند. او خوب یاد گرفته مثل ایرانیها رانندگی کند. (با خنده)
اهل سینما هستید؟
نه. فیلمها را بیشتر در خانه یا هتل میبینم. اما با «پژمان جمشیدی» دوست هستم و برایم جالب است که چطور یک فوتبالیست سابق یک ستاره سینمایی شده. یکبار هم به واسطه دوستی مدیر برنامهام با «سعید روستایی» به پشت صحنه یکی از فیلمهای این کارگردان رفتم و با «نوید محمدزاده» و «پیمان معادی» گپ زدم. حرکات کارگردان وقتی از پشت دوربین همه چیز را کنترل میکرد برایم خیلی جالب بود و مرا یاد کار خودم انداخت که چطور در فوتبال باید همه اجزا را در نظر داشته باشم و در حالی که به جزئیات دقت میکنم، کل را مدیریت کنم.
به نظر شما شباهت کرواتها و ایرانیها چیست؟
در هر دو کشور آدمها مهربان و خونگرم هستند و خصلت مهماننوازی هم به وفور پیدا میشود.
چند روز بیشتر تا رسیدن سال نو ایرانیها باقی نمانده است. چقدر از نوروز میدانید؟
میدانم نوروز یکی از مهمترین روزهای سال برای ایرانیهاست که باید حتماً پیش خانوادهشان باشند و کنار سفره «هفتسین» مینشینند و دعا میکنند که سال خوبی پیش رو داشته باشند. در سفره هم چیزهایی مثل آینه، ماهی، سبزه و سیب میگذارند. زمانی که با خانوادهام در خوزستان و بندر انزلی بودیم با کمک دوستان ایرانی در خانهمان سفره هفتسین پهن میکردیم. میگفتند تخممرغ هفتسین برای جلوگیری از چشم زخم است. وقتی انزلی بودم برای کسب نتایج خوب تیممان تجربه شکستن یکی از تخممرغها را داشتم تا چشم نخورم.
در سال نو چه آرزویی دارید؟
آرزو میکنم باعث خوشحالی هواداران تیم ملی شوم. برای مردم ایران و کل جهان سال بهتری باشد؛ سالی پر از صلح و آرامش و بدون جنگ و کرونا.
چه عیدی به ایرانیها میدهید؟
عیدی من این است که با تمام وجود برای تیم ملی کار کنم و قول بدهم که هواداران از تماشای بازیها لذت ببرند.
دراگان اسکوچیچ ایرانی است!
تیمملی ما مربی خارجی بهخصوص کرواتتبار زیاد به خود دیده، اما از آن دسته مربیانی است که عاشق سبک زندگی ماست. هم غذاهایمان را دوست دارد و هم شیوه زندگیمان را. به کیفیت غذا بهخصوص کباب اهمیت میدهد و در هر رستورانی غذا نمیخورد. اگر کیفیت غذا خوب نباشد ترجیح میدهد نیمرو بخورد. این مرد کروات در دورهای که مربی تیم ملوان بود به دیدن خانههای سنتی انزلی میرفت و وقتی به فولاد خوزستان رفت، کنار کارون سلفی میگرفت و از ریزگردهای اهواز عکس و استوری انتقادی میگذاشت. حالا هم که ۲ سالی است سکان سرمربیگری تیمملی کشورمان را به دست گرفته و ساکن هتل المپیک تهران شده روزهای تعطیل برای تفریح به لواسان یا بام تهران میرود. به کتاب خواندن علاقه دارد و هر بار که از کرواسی برمیگردد چند جلد کتاب جدید تخصصی فوتبال با خودش میآورد. در بین نویسندگان مطرح جهان به «پائولو کوئیلو» علاقه دارد و از «بورخس» دلخور است. دلیل ناراحتیاش این است که بورخس گفته: «چیزهای احمقانه زیادی در جهان وجود دارد که مردم به آنها علاقهمندند. یکی از آنها فوتبال است! »
خوشبختترین مرد دنیا
سرمربی تیمملی به معنای واقعی عاشق خانوادهاش است و خودش را خوشبختترین پدر و همسر دنیا میداند. او علاقه عجیب و غریبی به دخترش دارد و معتقد است که زیباترین دختر دنیا را دارد. این پدر مهربان زمانی که در ایران است هر روز حداقل یکی دو ساعت با همسر و فرزندانش حرف میزند. همسر اسکوچیچ که همراه او به انزلی و خوزستان رفته بود، شباهت زیادی به ایرانیها دارد؛ طوری که آن سالها شایعه شد که این مرد کروات همسر ایرانی گرفته است.
تهران، برمیگردم!
اسکوچیچ علاقه خاصی به گردش در بام تهران دارد و حتی قبل از حضورش در فوتبال ایران، از بام تهران خاطره دارد. او در اینباره میگوید: «هنگامی که سرمربی تیم النصر عربستان بودم، برای یک بازی مقابل استقلال به تهران آمدیم. بعد از پایان بازی به بام تهران رفتم و با صدای بلند گفتم: «تهران! من برمیگردم.» و حرفم درست از آب درآمد و برگشتم.» (با خنده)
اطلاعات فوری:
دراگان اسکوچیچ
حرفه: سرمربی تیمملی ایران
اهل: کرواسی
محل سکونت: هتل المپیک تهران
سال تولد: سال ۱۹۶۸ میلادی
تحصیلات: فوق دیپلم روابطعمومی، لیسانس رشته حرکتشناسی از دانشگاه زاگرب، مدرک مربیگری حرفهای یوفا
اسکوچیچ بین کرواتهایی که به ایران آمدهاند بالاترین مدرک تحصیلی را دارد؛ حتی بالاتر از برانکو که به دلیل دانش فوتبالیاش او را «پروفسور» صدا میزدند.
ویژگی: شیکپوش است و به برند کت و شلوار، مدل موها و خوش تیپیاش اهمیت میدهد.
خانواده: همسر، یک پسر ۲۵ ساله و یک دختر ۴ ساله دارد که در کرواسی زندگی میکنند.
نظر شما