تکرار حادثهای که در سال 1332 رخ داد، بیتردید میتوانست برای سالهای طولانی، مجددا استقلال ملت ایران را از ید آنها خارج ساخته و بیگانگان را بر این مرز و بوم مسلط کند.
در بررسی حادثه تسخیر سفارت آمریکا در ایران، آنچه کمتر از جانب رسانههای غربی مورد توجه قرار گرفته، تحرکات وسیعی بود که به رهبریت سفارت آمریکا صورت میگرفت.
آنچه دانشجویان به عنوان جمعبندی به آن دست یافته بودند، صحتش بعدها با دستیابی به اسناد سفارت آمریکا به وضوح نمایان شد و بر افکار عمومی مکشوف گشت که آمریکاییها به چه شیوه های مختلفی یکبار دیگر، همچون کودتای 28 مرداد سال 32، در جهت نقض حاکمیت ملی ایران گام برمیداشتند؛
بنابراین امروز نمیتوان با این بهانه که دانشجویان، قوانین بینالمللی را نقض کردند از همت بلند آنها برای پاسداشت حاکمیت ملی تقدیر نکرد.
قوانین مصوب ملتها، بهمنظور احترام به حقوق ملتهاست. اگر در شرایطی بالاترین حقوق ملتها، حاکمیت ملی آنها، در شرف نقضشدن بود، نمیبایست به بهانه قانونمداری، ملتها را از حفظ استقلال منع کرد؛
بنابراین چگونه میتوان دانشجویانی را که بعدها حتی جمعبندی آنها به بهترین وجه ممکن توسط ادلهای که در سفارت آمریکا موجود بود، به اثبات رسید، مورد سؤال قرار داد؟
آیا لحظهای میتوان تصور کرد که اگر دانشجویان، کانون بحرانآفرینی سال 58 برای طراحی یک کودتا را هدف قرار نمیدادند، تاریخ در کشور ما چگونه رقم میخورد؟