بخشی از این گزارش 117 صفحهای مربوط به ایران است و پیشنهادهایی که این سیاستمداران به اوباما دادهاند. این نوع پیشنهادها سالهاست که در دولت آمریکا مطرح میشود.
بحث حمله نظامی به ایران نیز سالهاست که نقل محافل سیاسی و نظامی این کشور و رسانههای گروهی دنیاست بنابراین اینکه آیا این پیشنهادها بتواند توسط دولت اوباما اجرایی شود یا خیر مشخص نیست؛ به ویژه آنکه اوباما مسئله اصلی دولتش را حل مشکلات اقتصادی داخل آمریکا دانسته و مخالفتش را با جنگ هم اعلام کرده و برمذاکره بیقیدوشرط با ایران نیز تاکید کرده است.
درمقدمه این طرح گفته شده که این طرح باید بلافاصله پس از انتخابات 4 نوامبر ریاستجمهوری آمریکا به مرحله اجرا درآید درحالی که بعید است تا زمان پایان دوره بوش و روی کار آمدن اوباما و زمانی که برای آشنایی وی با مسائل ریاستجمهوری و کارهای اولیه انتخاب کابینه و مشاوران و... لازم است طرحی قابلیت اجرایی پیدا کند.
طرحی که مؤسسه Bipartisan Policy Centerl, برای دولت آینده آمریکا تهیه کرده با نام «Meeting the Challenge U.S. Policy toward Iranian Nuclear Development» منتشر شده است. در بین 11 سیاستمدار و نظامیان تنظیمکننده این سند نام «دنیس راس» دیپلمات باتجربه آمریکایی در دوران رونالد ریگان، جورج بوش (پدر) و بیل کلینتون نیز به چشم میخورد. او مشاور اصلی «اوباما» در امور خاورمیانه است.
در این طرح ادعا شده که اولین و فوریترین مشکل در زمینه امنیت ملی برای رئیسجمهوری جدید آمریکا مسئله ایران خواهد بود. اعضای تنظیمکننده این طرح ادعا کردهاند که اساس رابطه آمریکا با تهران، باید بر 5 اصل استوار باشد.
اصل اول
در اصل اول طرحی که برای رئیسجمهوری آینده آمریکا تنظیم شده است، دستیابی جمهوری اسلامی ایران به فناوری هستهای کاملاً غیرقابلقبول عنوان شده و ادعا شده است: این تهدیدی برای امنیت ملی آمریکا، صلح و ثبات منطقهای، امنیت انرژی و کارایی اصل روابط چندجانبه است. در این طرح آمده است: بدترین سناریو در این راستا، حمله هستهای از سوی ایران است، اما ایران نیازی نخواهد داشت که از توان هستهای خود برای تهدید منافع آمریکا استفاده کند.
اصل دوم
ما معتقدیم که تنها گزینه قابلقبول، توقف کامل کار در زمینه غنیسازی اورانیوم در خاک ایران است. ما ضمانت کافی نداریم که ایران مواد لازم برای ساخت سلاح هستهای را تولید نکند. به محض اینکه ایران به مقدار کافی اورانیوم با درصد غنیسازی پایین دست یابد، میتواند طی 4هفته اورانیوم با درصد بالای غنیسازی تولید کند در چنین مدتی بازرسان بینالمللی فرصت نمیکنند که تولید اورانیوم را تشخیص دهند. ناتوانی در وادارسازی ایران به رعایت مطالبات جامعه جهانی میتواند ضربهای مهلک به رژیم حقوقی بینالمللی باشد.
اصل سوم
هرچند که راه حل دیپلماتیک هنوز قابل استفاده است، اما موفقیت در اجرای آن در صورتی حاصل میشود که از موضع زور مذاکره کنیم. برای این کار نیاز به هماهنگی مشخصتر با شرکای بینالمللی ما و نیز تحریمهایی بسیار سختگیرانهتر است. اگر متفقین ما در اروپا، روابط تجاری خود را با ایران قطع نکنند، مذاکرات با ایران مؤثر نخواهد بود. علاوه بر این، ایجاد ائتلاف مهم است تا اهرمهای اعمال فشار بر ایران را افزایش داد. میتوان کارهای بسیاری برای تشدید تحریمهای مالی آمریکا انجام داد. برای این باید همه راههای گریز را بسته و به استفاده از ابزارهایی نیرومندتر روی آورد.
اگر به لطف یک چنین راهبردی بتوان ایران را پشت میز مذاکرات باز گرداند، ایالات متحده و متفقین باید چارچوبی زمانی برای برگزاری مذاکره تعیین کنند. در غیراین صورت ایرانیها تلاش خواهند کرد که مذاکرات را به درازا کشانده و از این فرصت برای ساخت سلاح هستهای استفاده کنند.
اصل چهارم
رئیسجمهوری باید به اورشلیم اطمینان خاطر دهد که ایالات متحده آمریکا اجازه نمیدهد که ایران به قدرتی هستهای تبدیل شود.
اصل پنجم
سناریوی آغاز عملیات نظامی علیه ایران باید آخرین وسیله باشد.
اگر تمامی تلاشها دچار ناکامی شوند، رئیسجمهوری جدید مجبور خواهد شد که به دقت ریسک شکست در عملیات جلوگیری از تحقق برنامه هستهای ایران را بسنجد و آن را هم ردیف با ریسک حمله نظامی قرار دهد. عملیات نظامی ریسکی بسیار را به دنبال دارد، از جمله تلفات در بین نظامیان آمریکایی و متفقین آنها و بیثبات شدن منطقه.
این گزارش همچنین ادعا کرده است برای تشدید تاثیرگذاری بر ایران درصورت ضرورت، رئیسجمهوری جدید باید از همان روز اول یگانهای نظامی ما را در منطقه افزایش دهد.
همه اعضای گروههای اجتماعی که در مرکز تحلیلی Bipartisan Policy Center گردهم آمدند، از این اصول حمایت میکنند. این گروه که در ترکیب آن مقامات عالیرتبه از احزاب دمکرات و جمهوریخواه، ژنرالها و دریاسالارهای بازنشسته حضور دارند، برنامهای مشخص برای ایجاد سازشی پایدار در بین هر دو حزب را با هدف تدوین سیاست مؤثر آمریکا در رابطه با ایران پیشنهاد میدهد.
این در حالی است که شعارهای جدید باراک اوباما و نامهای که محمود احمدینژاد رئیسجمهوری ایران به وی نگاشت، بهنظر میرسد روابط ایران و آمریکا را نه در کانال اصول مذکور و در مسیری دیگر پیش میبرد. باید منتظر ماند و دید اوباما در اجرایی کردن این اصول تا چه حد مته به خشخاش میگذارد؟